- ارسالها
- 179
- امتیاز
- 1,162
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان ۱
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 95
پاسخ : ترس دوران بچگی...!
من از سگ میترسیدم :-s
مامان بابامم این ُ فهمیده بودن همه ـَش میگفتن اگه به چاقو دست بزنی به سگِ میگیم بیاد بخورتت.
خو دوس داشتم با چاقو بازی کنم
چن بارم خواهرم بهم گف میندازمت جلو سگه تا لهت کنه
ینی چی به بچه دوساله این چیزا رو میگین خو.عصبی میشه دو روز دیه خل و روان پریش میشه
(بلانسبت بنده البته
)
من از سگ میترسیدم :-s
مامان بابامم این ُ فهمیده بودن همه ـَش میگفتن اگه به چاقو دست بزنی به سگِ میگیم بیاد بخورتت.
خو دوس داشتم با چاقو بازی کنم

چن بارم خواهرم بهم گف میندازمت جلو سگه تا لهت کنه

ینی چی به بچه دوساله این چیزا رو میگین خو.عصبی میشه دو روز دیه خل و روان پریش میشه
(بلانسبت بنده البته
)





[-(بد تا يه مدت پيش نمى خوابيدم اخه اتاقمون مشترك بود

:-ss







بعد انگار تو افتاب بوده و اب شده بوده . سرشم کنده شده بود بعد من هر وقت خواهرمو اذیت میکردم اینا از زیر تختش در می اوردو و میگفت پخ X-(