
تو ی کارتونه... بود...هرشب خوابشو میدیدم









الان هم اصلا حس خوبی راجع به این درا ندارم
با سیبیل بابام مشکلی نداشت ولی مال بابابزرگم به نظرش خوفناک میومد 



یه قسمت داشت در مورد حمله شهاب سنگ ها به زمین ! :-s
ولی کابوس دیدم و بیدار شدم داشت از دماغم خون میومد !
)





از ترس شدید خوابشم میدیدم دیگه بدتر شده بود همش فک میکردم میاد میدزدتم (دندووناشم شدیدا ترسناک بود مدل خون آشامی) 

آخه خیلی تو کوچه ها بازی میکردم مامانم واسه این که بترسونه منو میگفت اینا که گونی دستشونه میان میندازنت تو گونی میبرنت...هیچی معدن کهنه ای میدیدم عین موتورگازی میدوییدم که مثلا منو نگیره 








:-ss
