قتل

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع amirali
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : قتل

به نقل از Karo :
3 بار
اولین بار
اول دسامبر 2005
ساعت 6و7 بود هوا گرگ و میش بود داشتم تو خیابون راه میرفتم مه غلیضی همه جارو پوشونده بود 1 متری جلوی خودتو نمیدیدی دیدم صدای فریاد میاد "کمک ... کمک ..." صدارو دنبال کردم دیدم یه پیرمردی وست خیابون افتاده ماشین بهش زده بود داشت درد میکشید نتونستم تحمل کنم خیلی دلم براش سوخت یه سنگ بزرگ برداشتم کوبوندم رو سرش سرش له شده بود مغزش معلوم بود جابجا مرد خوشحال بودم که از درد نجاتش داده بودم :|
بار دوم
بیست و دوم اپریل 2009
مهمونی یکی از دوستام دعوت بودم حدود 10 نفری اونجا بودیم اهنگ متال گذاشته بودن خوشم نمیومد داشتم دیوونه میشدم عوض نمیکردن اهنگو رفتم تو اشپز خونه یه چاقو برداشتم رفتم سیم بلند گو رو قط کردم دوستم اومد جلو گفت چرا اینکارو کردی چاقورو کردم تو شکمش 7 نفری از دوستان در رفتن 2 تا دیگرم کشتم سه نفرو تیکه تیکه کردم نتونستن ثابت کنن کاره من بوده قتلا
بار سوم
هشتم جولای 2011
امروز بود 3 ساعتم نمیگذشته کینه عجیبی از یکی از همسایه هامون تو دلم بود مادرو پدرم خونه نبودن دعوتش کردم بیاد اینجا بعد از 10 دقیقه از پشت بهش چاقو زدم افتاد رو زمین نمرده بود داشت گریه میکرد منم روی سرش میخنندیدم خودکارمو کردم تو یکی از چشماش نمیتونست جیغ بکشه بعد از اون در گاوصندوقو باز کردم تازه فیلم استخوان های دوست داشتنیو دیده بودم میخواشتم بکنمش تو گاوصندوق جا نمیشد تیکه تیکش کردم بعد گذاشتمش اون تو دره گاو صندوقو بستم الان گاوصندق جلومه یکم میترسم ولی عادیه به قوله یکی از دوستان اقتضای سنه
کنجکاوم بدونم نفر بعدی کیه شاید خودم باشم :|
هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چی داری میگی؟ :o :o :o :o :o :o :o :o :o
 
پاسخ : قتل

اوه من که حیوون تا دلت بخواد کشتم!
یادمه اخرای نوروز بود خونه مامان بزرگم بودیم بعد من رفتم یواشکی :-sماهی قرمزه سفره هفت سینو برداشتم بعد خونه مامان بزرگم اینا طبقه دوم بود بعد اون پایین یه حوض داشتن مامان بزرگم اینا گفتم از این بالا میندازمش پایین میره تو حوض شنا میکنه بعد میرم ورش میدارم دوباره میزارمش تو تنگ! ;Dاقا انداختمش پایین حالا تصور کن 10 متر ارتفاع!ماهی بد بخت نابود شد! :))
یه بارم یه کفتر یه فامیلای مامانمون داشتن بعد کفتره تخم کرده بود رفتم بازی کنم باش تخمشو از تو قفس دراووردم تخم رو رو هوا نگه داشتم >)بش گفتم اعتراف کن زود باش اعتراف کن و گرنه بچتو میکشم حالا من : :-?کفتره: :o :-?? دیدم اعتراف نمیکنه تخمشو انداختم زمین شیکست حالا من: >)کفتره: :(( :((
مورچه ها رو که یه مدت تو کارشون بودم ببینم چجوری میشه نابودشون کرد برا همین میرفتم تو سوراخشون مواد مختلفو میریختم مثلا وایتکس-صابون-شامپو(با خودم میگفتم الان چشاشون میسوزه کور میشن! :)))
 
پاسخ : قتل

منم یه بار یه دوستمو زدم امبولانس امد تو مدرسه بچه ها هم 4 چرخشو خالی کردن خلاصه دوستمو که زده بودم با ماشین مدیر بردن بعد ناظممون امد منو امتحان کنه تو چشام زل زد گف:هادی حالش خیلی بده میدونستی منم راحت گفتم ااااااااا نمرده؟؟ حیف شد این دفعه محکم تر میزنم عوضی رو بعد رفتم ناظم هم که تو کف مونده بود 4 روز دوستم بستری بود لقبه منم شده بود قاتل بعدش که مرخص شد بهم گفت دمت گرم منو زدی 4 روز نیومدو گفتم:خفه شو عوضی هلش دادم از اون روز به بعد من یل مدرسه بودم چه سالی بود ولی عاشق سوزوندنه سوسکم کیف داره ;D
 
پاسخ : قتل

منم یه بار یه دوستمو زدم امبولانس امد تو مدرسه بچه ها هم 4 چرخشو خالی کردن خلاصه دوستمو که زده بودم با ماشین مدیر بردن بعد ناظممون امد منو امتحان کنه تو چشام زل زد گف:هادی حالش خیلی بده میدونستی منم راحت گفتم ااااااااا نمرده؟؟ حیف شد این دفعه محکم تر میزنم عوضی رو بعد رفتم ناظم هم که تو کف مونده بود 4 روز دوستم بستری بود لقبه منم شده بود قاتل بعدش که مرخص شد بهم گفت دمت گرم منو زدی 4 روز نیومدو گفتم:خفه شو عوضی هلش دادم از اون روز به بعد من یل مدرسه بودم چه سالی بود ولی عاشق سوزوندنه سوسکم کیف داره
 
پاسخ : قتل

عمدی که نه ولی غیر عمد چرا !
در زمان های نه چندان دور ما یه وزغ داشتیم بعد نمیدونم چی شدت تو حیاط خونمون گم شد فک کنم الان دیگه از گرسنگی باید مرده باشه! ولی خیلی خوشگل بود انصافا
یه بار هم دو تا خرچنگ گرفتیم کردیمشون تو شیشه یه کم بیشتر دووم نیوردن دو تاییشون مردن بعد ما عذاب وجدان گرفتیم ! ;D بازم هست ولی دیگه یادم نمیاد!
 
پاسخ : قتل

5-6سالم بود یه جوجه داشتم خیلی دوستش میداشتم محض همین میخواستم شنا یادش بدم اومدم یه تشت پر آب کردم یه یکی دو دیقه نگهش داشتم زیر آب با دستم بعد تازه کمکش هم کردم که زیر آب بمونه مقاومتش زیاد شه شنا یاد بگیره فقط تعجب زدم چرا بنده خدا رو وقتی از زیر آب آوردم بیرون دیگه نفس نمیکشید :-/ :-"
یه جوجه اردک هم بود واسه آزمایش زیست سوم راهنمایی با بچه ها بیهوشش کردیم سرشو بریدیم بعد تشریح و اینا...
 
پاسخ : قتل

مورچه وسوسك واينا كه زياده
ولي مامانم ميگه بچه كه بودي كلي جوجه خفه كردي آخه از گردن بلندشون ميكردم!!!
آخي الهي وقتي فكر ميكنم گريم مياد وا3 جوجه هايي كه به دست من خفه شدن وعذاب كشيدن:'(
 
پاسخ : قتل

وای نه من عاشق حیوونام اما سوسک زیاد میکشم >)
 
پاسخ : قتل

من مورچه زیاد کشتم ولی حیوون دیگه به دست من نمرده مورچه ها رو زیر ذره بین میزاشتم بعد از 10 ثانیه ازشون دود بلند میشد ;D
ولی یه گربه هر چی بهش لگد میزدم نمیمرد(البته نمیخواستم بکشمش ها)
 
پاسخ : قتل

دختر خالم علاقه زیادی به حیوانات داره ;D

یک ماهی رو از اب بیرون اورده!میخواسته ابراز احساسات کنه

اونقدر فشارش داده چشماش دراومده!!!! :)) :)) :)) =))
 
پاسخ : قتل

به نظرمن ازهمه قتلاباحال تر قتل مورچه هاس!!!! :-"
ي روش باحال ميگم امتحانش ضررنداره خيلي هم لذت بخشه؛انداختن مورچه هاتوبخاري!! ;Dياكشتنشون بامگس كش برقي!!!هه هه :-" X_X
 
پاسخ : قتل

من که زورم نمیرسه کسی رو بکشم وگرنه حتما اون چندتایی که تو لیست انتظارن میکشتم >)
اهل کشتن حیوونا(به جز مورچه مگس سوسک پشه زنبور)نیستم
شما با این وجود یه قاتل حرفه ایم
من احساسمو کشتم :-<
 
پاسخ : قتل

ببین ما بچه بودیم ما رو بردن کلاس تیراندازی
بعد عشقم تو دوران طفولیت این بود که گربه ها ی کوچمونو با تیر بزنم
زیادم بودن اصلا فجیها
از رو نمی رفتن موندم چرا گربه ها تموم نمی شدن
خدایی هم تیر اندازیم خفن بود ها!!!!!!!
خلاصه گربه ها رو می کشتم جسدشو قایم می کردم
(خیلی بچه حال بهم زنی بودم نه؟) ^-^
خلاصه که...
یه روز مامانم جسد 2 تاشونو پیدا کرد :-w
تیر و کمونمو جمع کرد :(
کلاس تیر اندازی(با اسلحه) هم می رفتم بعدش دیگه نذاشت برم گفت "معلوم نیس با اون دیگه بخوای چی کار کنی" :-"
این طوری هست که استعداد ها ی بچه رو کور کردن رفت ;D
 
پاسخ : قتل

دوستم تعریف میکرد بچه بوده
یه جوجه داشته از این رنگیا
زرد رنگ بوده
بعد دور گردن جوجه هرو با نخ میبنده میره پشت پشتی که مامانش نبینه
جوجرو میگیره روی شمع زنده زنده میسوزونده :-& هرچی از دهنم در اومد بارش کردم

خودم مگس زنده میگرفتم
میکردم توی اب ریکا بعد شیمیایی میشدن دیگه دست و پا نمیزدن خیلی حال میداد ;D
 
پاسخ : قتل

من مگسا و رو شیشه له میکردم! خونشون شیشه رو کثیف میکرد! ;D
یه دفم ماهی عید مادر بزرگمو تیکه تیکه کردم! ;D
مورچه کشتنم که امری سطحیه! ;D
سوسکم که معمولا با سطح خاک یکی میکنم! ;D
 
پاسخ : قتل

تا حالا خیلی مورچه وسوسک و مارمولک کشتم مثل یه قاتل حرفه ای
ولی تا حالا انسان نکشتم
ولی خیلی دوست دارم بعضی ها رو بکشم حتی اگه خودم بمیرم چون می دونم مرگشون به سود خیلی ها است
 
پاسخ : قتل

در همین لحظه که پشت نتم یک سوسک رو که در اتاقم بود به جهان برزخ فرستادم!!!!!!!!!!!!!
 
پاسخ : قتل

تو حموم راه مبرفتم یه سوسک اومد زیر پام لگدش کردم الان عذاب وجــــــــدان دارم [-o< [-o< 8-| :-$
 
پاسخ : قتل

من اصولا بچه خشنی نبودم و نیستم :-"

تو حیاطمون چند تا کرم ابریشم پیداکردم!!! :>

بعد منم تصمیم گرفتم از اونا تا وقت تبدیل شدن به پروانه مواظبت کنم!! :>

انداختمشون تو یک شیشه( از شیشه های مربا) درشم محکم بستم. یکم براشون غذا هم ریختم ;))

اما نمیدونم چرا به پروانه تبدیل نشدن :-< همشون خشک شدن و مردن..... :-<
 
پاسخ : قتل

دوستم میگه پسرخالش وقتی کوچیک بوده یه چن تا جوجه باهم رفته بودن خریده بودن،بعد اینم دیگه نشسته تو حیاطشون داشته بازی میکرده بقیم رفتن تو خونه...بعد یه مدت میبینن دیگه صدا نمیاد از حیاط،میرن میبینن یه جوجه،تنش افتاه یه طرف کلش طرف دیگه!
همه با یه وضع وحشت و نگرانی:امیر علی جوجه چی شد؟
-جیک جیک میکرد حوصله نداشتم کلشو کندم!
 
Back
بالا