پاسخ : قتل
بچه بودم ی مدت با داداشم تیریپ خشانت بر داشته بودیم مورچه ازاری میکردیم
شبا که وقت کار و بار کشی مورچه ها بود شمع روشن میکردیم پارافین داغ میریختیم رو مورچه ها ی بوی مورچه سوخته ای هوا میشد که همسایه ها اومدن به شکایت که شما شبا اسب داغ میکنین که اینجوری بو میاد بابامون مارو دعوا کرد از فرداش افتادیم دنبال پرنده ها و گربه های کوچمون تا ی مدت محل عاری از هر گونه موجود غیر انسان بود اما کوچه خیابون پر خون بود تا دوباره همسایه ها اومدن شکایت دیگه ما هم این کارای ضد محیط زیستی رو رها کردیم
الان مهربون شدم سوسک و زنبور و مگس میکشم
راستی ی بارم پای جوجمو که از دستگاه جوجه کشی مدرسه عمل اومده بود سوزوندم