دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع stevendeljoo
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

در علم عروض

دو مصوت " آ " و " ي " (مثل سيب)بلند خوانده شده بنابر اين در وزن دو واج مي باشند بنابر اين دو هجا محسوب مي شوند

اغلب اشكالات وزنيت همين جاست مورد بعدي :

می کنم زیرا (م و ز)- سخن شدن (ن و ش)- این فرهنگ (يكي بلندي " ي " و ديگري ن و ف)- لب ها (ب و ه)- روشنش دل (ش و د)- شود جاری (د و ج)- تنش صد (ش و ص)- شدن راهی (ن و ر)- پیشش لنگ (بلندي مصوت " ي " و ش و ل)


نبايد دو صامت پشت سر هم در جايي كه وزن قطع نشده و ادامه داره بيان


خوب تر شدي بيش تر تلاش كن


...
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

مر30

چشم
قربان دستت
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

با مزه بود بسی!!! :)
ادامه بده تو موفق میشی ;D
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی


خواهش مي كنم

البته اگه مي خواي وزن رو خوب ياد بگيري

بايد هم خيلي بخوني هم خيلي بگي

اون وقت كامل ياد مي گي ري

اين علم عروض هم خودش از همين بوجود مياد

يعني اختراع نشده كشف شده بايد اشعاري زيادي رو در اوزان متفوت به كرات بخوني

...
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

بیا بنمای لطفی بر من مسکین که محتاجم در این سیلاب لشگرهای غم آماج تاراجم

نیابی ذره ه ای ایمان در این ویرانه دل زیرا غلام نفس بدخواهم ، چرا گم کرده ام تاجم؟

دوچشمم برف اندوده ، دلم پر اخگر و سوزان میان این و آن افراخته ، من همچو حلاجم

همین استادگی پیش غم دوری عجب باشد میان برفها ، یخها ، تلاطم ها ، چنان کاجم

فریب زرق این دنیا چرا باید خورم همچون فریبا بلبلی بین قفس از نقره و ساجم

عجب حال خوشی دارم که با این وزنه بر پاها کماکان چون نبی فکر گذشتن ها و معراجم
.
.
.
.


بعد از مدتهااااااااااااااااااااااا...............
نظر؟انتقاد؟؟
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

قالب غزل؟ واسه این مضمون؟ ;D

شعر توپی بود B-)
ولی قالبش :-"
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

میان این و آن افراخته ، من همچو حلاجم

اشكال وزني داره

معاني ساح و اخگر ؟
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

قالب غزل؟ واسه این مضمون؟
مگه چشه؟؟؟؟
میان این و آن افراخته ، من همچو حلاجم
فقط همین.... ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D


ساج=>نوعی چوب قیمتی(داستان ویس و رامین سال سوم....)
لینک توضیحی:http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AC_(%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA)


اخگر=>ذغال افروخته
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی قشنگ بود :)
برای اولین بار کامل فهمیدم ;D
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

نه اقا

حالا كه مي بينم اونم اشكال نداره

بي نقص نقص دمت گرم

...
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

ghashang booD :)
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

خيلي قشنگ بود!ماه بود محشر بودو...
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

به نقل از حافظ :
نه اقا

حالا كه مي بينم اونم اشكال نداره

بي نقص نقص دمت گرم

...
به نقل از sahere :
خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی قشنگ بود :)
برای اولین بار کامل فهمیدم ;D
به نقل از آهنگ :
به نقل از Niki7 :
خيلي قشنگ بود!ماه بود محشر بودو...

ممنون از لطفتون
قربون شما :x :x :x
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

من والا دانش لغویم خوب نیست واسه همین نمی فهمم ;D
عالی بود =D> =D> =D> <:-P <:-P <:-P <:-P
من موندم اینقدر واژه ی امروزی داریم چه گیری دادی به این واژه های عهد دقیانوس؟
ما شعر امروز میخوایم یالا یالا یالا ;D
این شعرو ببین هم واژه هاش به روزه هم کامل مطلبو به آدم القا میکنه:
اشک آدمو در میاره:
آقا! وجود پاک مرا چند می خری ؟!

به به! چه چشم ناز و قشنگی! چه دختری !



چرخی بزن ، ببینمت آیا مناسبی ؟

یا نه شبیه کولی ِ دیروز ، لاغری !



اسمت چه بود؟ اهل کجایی؟ ندیدمت! . . .

دختر ، هراس ، دلهره: ها؟ چی؟ بله!. . . پری !



اهل حدود چند خیابان عقب ترم

نزدیک نانوایی سنگک؟. . . - نه! بربری



چیزی به مرگ دامن پاکش نمانده بود

زیر نگاه هرزه ی یک مرد ِ مشتری



«کمتر حساب کن». . . وَ موبایلش: الو! بله!

امشب بیا به خانه ی آقای خاوری



زن هم مصیبت است! بله ! چشم! آمدم!

هی گفت مادرم که چرا زن نمی بری !



از خیر او گذشت و فقط گفت: حیف شد !

امشب برو سراغ خریدار دیگری



دختر به فکر نان شبش بود و داد زد:

حتی مرا به قیمت کمتر نمی خری
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

افرین خیلی خوبه.چه استعدادی....!
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

به نقل از reza-handsome :
من والا دانش لغویم خوب نیست واسه همین نمی فهمم ;D
عالی بود =D> =D> =D> <:-P <:-P <:-P <:-P
من موندم اینقدر واژه ی امروزی داریم چه گیری دادی به این واژه های عهد دقیانوس؟
ما شعر امروز میخوایم یالا یالا یالا ;D
این شعرو ببین هم واژه هاش به روزه هم کامل مطلبو به آدم القا میکنه:
اشک آدمو در میاره:
آقا! وجود پاک مرا چند می خری ؟!

به به! چه چشم ناز و قشنگی! چه دختری !



چرخی بزن ، ببینمت آیا مناسبی ؟

یا نه شبیه کولی ِ دیروز ، لاغری !



اسمت چه بود؟ اهل کجایی؟ ندیدمت! . . .

دختر ، هراس ، دلهره: ها؟ چی؟ بله!. . . پری !



اهل حدود چند خیابان عقب ترم

نزدیک نانوایی سنگک؟. . . - نه! بربری



چیزی به مرگ دامن پاکش نمانده بود

زیر نگاه هرزه ی یک مرد ِ مشتری



«کمتر حساب کن». . . وَ موبایلش: الو! بله!

امشب بیا به خانه ی آقای خاوری



زن هم مصیبت است! بله ! چشم! آمدم!

هی گفت مادرم که چرا زن نمی بری !



از خیر او گذشت و فقط گفت: حیف شد !

امشب برو سراغ خریدار دیگری



دختر به فکر نان شبش بود و داد زد:

حتی مرا به قیمت کمتر نمی خری


شعر این جوری دوس ندارم!
اشکم هم در نیومد ی کم حوصله م سر رفت!( ;))
خیلی مگه واژه هاش قلنبه سلمبه بود؟؟؟نبود دیگه ;D
به نقل از president :
افرین خیلی خوبه.چه استعدادی....!

خواهش میکنم

ممنون :-[ :-[
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

بلنده ولی حوصله کنین بخونین




من وماه


در شب تیره وتاری که دگر ساز نبود
جز هیاهوی هوانغمه و آواز نبود
تیز بالان جهان را پر پرواز نبود
خوب رویان جهان را رمق ناز نبود
جنبشی جلب نظر کرد در آن گنبد نور
رقص زیبای فریبا رخی از جنس بلور
چادر تیره ی الماس نشان داشت به سر
قامت دلکشش از سرو بُد افراخته تر
جگر و لعل گل سرخ به پیش دو لبش
درس آموز ، چو شب پیش دو چشم سیه اش
در خم طره و گیسوی سیاهش زهره
در دو عالم به پریشانی گیسو شهره
هم فریبایی او جلب نظر ها می کرد
هم پر از فکرت پنهان همه سرها می کرد
کنج کاویدن من مهر لبم باز گشود
پرسش از رقص و حجاب این سخن آغاز نمود
گفتمش رقص کجا چادر زرتاب کجا؟
عفت عالی و این دلبری ناب کجا؟
شب که آواز نمی خواند و می رقصی تو؟
زدن ساز نمی داند و می رقصی تو؟
هیچ دانی که کنون نغمه نوازان خوابند؟
شاهد وشیخ و شغال و سگ دربان خوابند؟
چادرت برسر و بی نغمه چه می ترسی تو؟
از جزا دادن آن شیخ نمی ترسی تو؟
گو نترسی تو که دیوانه بپندارندت؟
عقل را خانه و ویرانه بپندارندت؟
گر به این جرم طنابی به گلویت فکنند
یا به شمشیر سر از جسم جوانت بکنند
یا که آن چشم جهان بین تو را کور کنند
یاکه دستان تو را از بدنت دور کنند
رفتن جان ز چنین جسم ندارد حسرت؟
مردن حور به این قسم ندارد حسرت؟
آسمان رخت عزا بر سر خود می فکند
هجرتت از پدرت سخت کمر می شکند
مادرت خون ز دو چشم بر زمین خواهد ریخت
پر پروانه و گلبرگ سمین خواهد ریخت
آن قدر گفتم و بر شیوه ی زن ها ماندم
از حجاب و طرب و عیش سخن ها راندم
عاقبت طاقت وی طاق شد و داد بزد
در پی قطع کلامم دو سه فریاد بزد
گفت بس ، این چه بود از تو وبی منطقیت؟
تا کجا دم زنی از بهر خدا بندگیت؟
آسمان ها وزمین راتو به هم می دوزی
بس کن این روده درازی به که پند آموزی؟
گرد سرخی ز سر خشم به رویش دیدم
جانب حق وعدالت همه سویش دیدم
گفتمش خشم مگیر از من و نادانی من
حق بده بر من و این حیرت و حیرانی من
آخر این امر عجیب است ندیدم هرگز
مثل این قصه به عمرم نشنیدم هرگز
خویش را جای من غرق به حیرت بین چند
عذر را بر عمل از حیرت و فکرت بین چند
از سر خشم فرود آمد و زد لبخندی
منتظر ماندم ز آن رو که گشاید پندی
لیک دیدم که ز نو رقص خود آغاز نمود
راز نگشاده و سربسته تر این راز نمود
چون چنین بی ادبی از بت زیبا دیدم
پشت بر وی بنمودم و سپس خوابیدم
لیک این فکر به من مهلت آن خواب نداد
رخصت دوری از این حیرت و غرق آب نداد
قصد دلجویی از آن لعبت زیبا کردم
دیدن و صحبت آن مرغ فریبا کردم
گفتمش راز گشا صبر ندارم دیگر
تاب این حیرت و این جبر ندارم دیگر
داد پاسخ که عجب نیست اگر می پرسی
فکر کردی که سبب چیست اگر میپرسی؟
نا توانی ز تماشا و ز لذت بردن؟
نیست آسان تر از اندیشه به علت بردن؟
لذتت را ببر این قدر نپرس از علت
روشنی را بنگر فکر مکن از ذلت
گفتمش راه خلاصی ز چنین فکر نبود
حیرت از دست تحمل گهر صبر ربود
لذتم بیش شود گر شود آرام دلم
با سخن گفتن و پرسش شده دمساز گلم
آدمی غار نشین بود اگر علم نبود
علم بی پرسش و بی پاسخ و بی حلم نبود
آن قدر بافتم این فلسفه تا رام بشد
از سر خشم فرود آمد و آرام نبود
گفتم پاسخ دهمت لیک اگر دیگر بار
ور ور و فلسفه بافی بکنی چون رگبار
در عجب مانی و از من نرسد حرف به گوش
یک به یک پرس،زمان هست،به تعجیل مکوش
گفتمش راز بگو در طرب از ساز که ای؟
این سکوت است طربناک ز آواز که ای؟
.
.
.
.
.
.
.
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

خیلی قشنگ بود. :>
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

مهرانی دیگه؟؟؟؟؟!!!!!!
به همین سرعت خوندی ی ی ی؟؟ :o

مر30
 
پاسخ : دامادنامه -اشعار داماد مسعودی

تموم میشه همین جا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :-?
خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی قشنگ بود!
متفاوت زیبا روان و کلا ;D
آورین =D> =D> =D> =D>
 
Back
بالا