• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گند های دوران كودكی

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

ما بچه بودیم بعد مامان بابا برا من یه عروسک پا دراز(!) و برا داداشم یه ماشین کنترلی خریدن. و چون این داداش من یکمی با عروسکای من مشکل داش این عروسک ما رو با آب خیس کرده بود و منم خیلی عصبانی شدم ( X-() و تو ماشین اون آب ریختم :D بعد چون اون عروسک منو گذاشته بود زیر آفتاب خشک شه منم ماشین اونو گذاشتم و هم بهش آفتاب زد و ذوب شد(!!!) و هم آب خرابش کرد :-"
 

setaresepid

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
64
نام مرکز سمپاد
farzanegan nahie 2
شهر
kerman
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار دو یا سه سالم بوده با بابا و عموم بیرون بودیم
موقع برگشت به خونه یکی از فامیلا رو میبینن!!!!(منم در همین حین نی آبمیوم دستم بوده... :-")
خلاصه بیچاره اومده محبت کنه به بچه که........ چشمتون روز بد نبینه من نمیدونم در اون زمان چه فکری کردم که نیو یکراست کردم تو چشم بنده خدا!!!!!!!!!!!!! X_X X_X
اون بنده خدا وسط خیابون از درد به خودش میپیچیده و داد میزده و من نگاش میکردم!!!!!!!!!!!!!!
حالا عمو و بابام مونده بودن ب من بخندن یا به خاطر اون بنده خدا ناراحت!!!!!!!!!!
بیچاره ک ب خودش اومده دیگه گفته اکشالی نداره و بچه ست و اینا و خداحافظ و اینا رفته!!!! :-" :-" :-"
 

Abnoos

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
129
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
la Terre
پاسخ : گند های دوران كودكی

منم وقتی که خیلی بچه بودم وقتی حس کمک کردن تو وجودم قل قل میکرده پا میشدم مثلا دو تا لیوان رو برمیداشتم تا جلوی آشپزخونه میبردم از اونجام پرتشون میکردم تو آشپزخونه :-" :D(زحمت کشیدم خووووو)
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,003
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : گند های دوران كودكی

یادم نمیادگندی زده باشم شایدم یادم نی...!!کلا بچه خوبیم(تعریف ازخود نباشه!------>ی مغرور همیشه ی مغروره!!)
 

BRX

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
97
امتیاز
419
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه که بودم برعکس الانم انقد آروم بودم که خدا میدونه ;;) ;;)
کلا تا جایی که یادم میاد فقط فقط 2بار سر بقیه بلا آوردم هر 2بارشم سر پسرعمه بدبختم(که جز سمپادم هس البته!)
یه بار داشتم تو خونشون دتبالش میکردم اومدم بگیرمش اومد بدو یه دفه سرش رف تو شیشه میز بالای ابروش 5تا بخیه خورد ولی از اونجایی که من اونموقع تک برادرزاده عمم بودم بهم چپم نیگا نکردم B-)
یه بار داشتیم پشت خونمون بازی میکردیم-پشت خونمون یه دالان هست حدود 30-40تا پله داره-اومدم با دخترعمم شوخی کنم هلش دادم اونم خورد به داداشش ،دادششم افتاد همه ی 40 تا پله رو یکسره با کله رف پایین کلشو و پاشم شکست!همه چیم افتاد تقصیر دخترعمم =))
 

سارا99

کاربر فعال
ارسال‌ها
49
امتیاز
145
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم میدیدم بابام داره تو باغچه ی خونمون گل و ریحونو از این چیزا میکاره خلاصه منم دوس داشتم یه قسمتشو من بکارم با خودم گفتم اگه تخم مرغ بکارم خیلی گنده منده در میاد خلاصه هر روز یکی میکاشتم مامانم هی میگفت تخم مرغا چرا داره کم میشه کلیم با دادشم دعوا میکرد که بدبخت کبدت از کار میوفته اگه هر روز تخم مرغ بخوری :Dمنم میخواستم غافل گیرشون کنم هیچی نمیگفتم بعد بابام یه روز میاد اون قسمتی رو که من تخم مرغ کاشتمو میکنه تا چیزی بکاره خلاصه روزگاری داشتیم کلی خجول شدم از کارم:D :D :D یه بارم وقتی کوچولو بودم اومدم اتاق داداشمو تمیز کنم نگو این اقا عادت داشته رو جزوهاش پوست تخمه هاشو میرخته منم بدم میومد بهشون دست بزنم اخه دهنی بود دیگه همه جزوهاشو انداخته بودم دور خلاصه بیا و نیکی کن اینقد بی چشم و رو بود که تا دوهفته باهام حرف نمیزد :-[ :-[ :D :D :D :D :D :D :D
 

پژواک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
585
امتیاز
3,656
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : گند های دوران كودكی

کلی از وسیله های این ..بهار.. رو اینجانب داغون کردم...تازه بهش هم نگفتم! ;))
بعد یه بار پسر عمم تازه یه سالش بود،بردمش جلو آینه خودشو به خودش نشون بدم :D 6،7 سالم بود تازه!بعد طی یک حرکت ناگهانی این موجود کوچک و مظلوم(نما!) از دستم افتاد!بلهههه...منم ک ^#^ بردنش بیمارستان فک کنم چیزیش نشد البته! :>
انقدم ..بهار.. رو میزدم!اینم لوس! دستم بش میخورد گریش درمیومد...هععی...ابهتی داشتیم واسه خودمون! B-) :-<
یادمه عصبانی ک میشدم میگفتم:بهار...الان جوش میارم!!! بهار هم 2 تا پا داش دو تا دیگ قرض میکرد و الفرار...یادش بخییییر! 8->
 

Alien

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
582
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
دهدشت
رشته دانشگاه
میخوام برم پزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

والا من که یادم نمیاد کاری کرده باشم اما خواهرزادم(پسره 2 ماهش بود)
یه بار تا خواستن پوشکشو عوض کنن این ادرار خودش را با فشار به دهن خویش وارد نمود
خعلی با حال بود تا یه ساعت میخندیدیم که این چه فشاری داشته هااااا :)) :D =))
***ببخشید یکم بی ادبانه بود***
 

sahar.R

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
457
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
زیست شناسی دوره 17
پاسخ : گند های دوران كودكی

اوه اوه گند زیاد زدم...
خب نمیشه همش و این جا گفت :D :D

خب در بچگی داشتم با همبازیام بازی میکردم..
خلاصه از اونجا ک من همیشه بدم میومد با دخترا بازی کنم...
داشتم با پسرای فامیل فوتبال بازی میکردم...

اون جایی ک داشتیم بازی میکریم طبقه پایین خونه زندایی مامانم بود...
خالی بود فقط چند تا گلدون داشت :D

خلاصه بنده زدم گلدونو شکستم :D
از اون جا ک دوست داشتنی بودم:-"
یکی از بچه ها ( ک نوه ی زن دایی مامان می شد :D) به همه گفت من شکستم :P

خلاصه من در رفتم :D
 

arezoo1995

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
942
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

من ی پسر خاله دارم 12 سال ازم بزرگتره بعد این تا منو میدید بازومو گاز میگرفت ی بار نشسته بود منم نامردی نکردم با تمام قدرت گازش گرفتم :>
 

میعاد

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
825
امتیاز
4,571
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور-اهواز
دانشگاه
صنعت نفت
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه ک بودم وقتی میرفتیم کاشمر کلن همیشه با دختر عموم بودم دیگه.انواع اقسام بازیا و شیطنتا.

یه بار تو حیاطشون رفتیم اتیش روشن کردیم در حالیم که عموم گفته بود یه وقت اتیش روشن نکنین که کلتونو میکنم( :Dته احساساته اصن عموم)خلاصه مام که اصن بیخیال دنیا رفیتم اتیش رو روشن کردیم اوووف چ اتیشی شده بودا بعدش مثه سرخ پوستا دورش میچرخیدیمو میرقصیدیم \:D/....خلاصه کل گندایی که میخاسیم بزنیمو زدیم اتیشو که خاموش کردیم یهو دیدیم اخ اخ چ بوی گند دودی میدیدیم :|
خب اینطوری که لو میریم :-s
خب اگه عمو بفهمه که... :-ss
یه کم فکر کردیم....اینطوری فکر میکردیم :((

بعد یهو به مخه دختر عموم یه فکری زد گف بیا بریم خودم درستش میکنم رفیتم تو خونه اقا چشمتون روز بد نبینه یه کرم سفید کننده برداشت هی میمالید به لباسای منو خودش
من :|
خودش :D
در همین حال بودیم که یهو دیدیم علاوه بر اینکه من اینطوریم :| و دختر عموم اینطوری :D عمومم پشته سرمونه اینطوری :-w L-:

بعدش هیهچی دیگه کلمونو کند.الانم من بی کلم کلن.آواتارمو نگا کن :D
 

arezoo1995

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
942
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

بابام و عموم ک بچه بودن ی بار مهمون داشتن خونشون همه پسر خاله ها و پسر دایی ها بودن بعد عموم میشه چوپان بقیه هم گوسفند...خلاصه عموم تصمیم میگیره یکی از گویفنداسو بکشه میره یه چاقو برمیداره بعد چند نفری پسر خاله بابامو دست و پاشو میگیرن میبرن لب باغچه یکم هم اب بش میدن بعد دگ چاقو رو میذارن رو گردنش و با تمام قدرت سعی میکنن ببرن ولی خدارو شکر چاقوهه بسیار کند بوده دگ ازجیغ های اون بدبخت مامان بزرگم اینا میفهمن و میرن نجاتش میدن... ;))
 

arvin.a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
956
امتیاز
10,943
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : گند های دوران كودكی

دوستان من وقتی بچه بودم عشق ژل زدن به موهام داشتم :D
یه روز دنبال ژل میگشتم(از دستم قایم میکردن :D)خلاصه پیدا نکردم به موهام کرم نیوآ زدم :)) خلاصه مگه پاک میشد X_X =))
 

lovesky

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
606
امتیاز
3,584
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : گند های دوران كودكی

خیلی خیلی بچه که بودم( حدودا یک سالُ نیم پیش :D) عمه م حامله بود :-" بعد دقیقا یادم نیست دردم چی بود دو تا دستمُ گذاشته بودم دو طرف شکمش باهاش حرف میزدمُ وول میخوردم :D دستم در رفت با تمام وزنم اومدم رو شکمش :D بعد هیچی دیگه عمه م خون ریزی کرد :D بعد ولی بچه سقط نشد دیگه :-"
ولی عمه م خیلی بامرام بود خدایی هیچی به شوهرش نگفت :-"
 

ادیبَک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,380
امتیاز
4,204
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
Lund University
رشته دانشگاه
Law
اینستاگرام
پاسخ : گند های دوران كودكی

میگن وقتی یک ساله بودم می رفتم کتابای بابامو تفی می کردم ! :-" =P~
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,003
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : گند های دوران كودكی

اولین بار که روزه گرفتم تومدرسه داشتم ازگشنگی ضعف میکردم بعد ی شوکول خوردم عصررفتم خونه ب روی خودم نیاوردم بابام برام کادوخریده بودواینا ...خیلی شرمنده شدم خجالت کشیدم! :D
 

دختر باران

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
173
امتیاز
643
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 اهواز
شهر
اهواز
مدال المپیاد
ادبی-زیست
پاسخ : گند های دوران كودكی

ی روز بچه بودم3-4 خونواده مهمون داشتیم منم نه یه جا بشین بودم نه با دخترا مامان بازیو ازین حرفا.خلاصه با3 تا پسر رفتیم نینجا بازی رو مبلا.یه چیزایی هستن مال خونه سازی مثلثین،ازونا دوتا برداشتم یچیزی ساختم شبیه بومرنگ پرت کردم ب یکی از بچه ها خورد یه طرف دماغش نزدیک چشمش.خیـلی خون اومد فک کردم زدم تو چشش خیلی ناراحت شدم ولی 5 دقه بعد بلن شد گف خوب شدم بریم بازی؟؟؟
ما مثل ؟ بهش نگاه کردیم ک گف بابا من خوبم بریم بازی منم با سرخوشی بسیار :-""
پ.ن:هنوز جای زخمش مونده وقتی میبینتش ...
 

Im Myself

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
82
نام مرکز سمپاد
شهید ...(دستغیب)
شهر
ناکجا آباد
مدال المپیاد
ی مدال دوره 17
دانشگاه
hard war
پاسخ : گند های دوران كودكی

یادم نیس ولی میگن وقتی 2-3 سالم بود
خانوادگی سوار اتوبوس بودیم
یهویی یه گله گاو از جلو اتوبوسه رد میشن
منم شروع میکنم :

اینا چقه گاون
اینا چقه گاون...
:)) :))
 

M@hsaa76

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
50
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میانداب
مدال المپیاد
اووووووووووف زیاد
رشته دانشگاه
بزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

گندکه زیاد داشتیم یه با 3-4 سالگی انگشترطلای مامانمو انداختم تو توالت وبا یه لحن بیروزمندانه اومدم به مامانم میگم ماما انگشترتو تو دسشویی انداختم :)
 
بالا