• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گند های دوران كودكی

f_moravej

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
مشهد
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه روز پدرم یه رشته سوسیس میخره ومیاد میزاره رو اپن آشپزخونه ومیره دستاشو بشوره بعد میاد مییبنه سوسیسه نیست به مامانم میگه خانم فکر کنم این دور وبرا گربه هست یهو مامانم میگه کو فاطمه !کجاست ؟ همه خونه رو میگردند میبینند رشته سوسیس از زیر مبل ها در اومده ردشو میگیرند وبه من میرسند اونجا من دو سالم بوده :)
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : گند های دوران كودكی


من بابام معلمه.
یادمه وقتی کوچیک بودم بابام داشت برگه تصی میکرد که نمیدونم که زنگ زد و تمام امتحانا رو همونجا ول کرد و رفت.
منم تا دیدم بابام رفت با خودکار قرمزش تمام امتحانا رو شروع کردم روشونو خط خطی کردم و نقاشی کشیدم.
بعدش که بابام اومد با اینکه عصبانی شده بود شروع کرد به خندیدن و منو نازم کرد!!!!
بعد منم با کمال پررویی با خنده بابام به کارم ادامه دادم!!!!!!!
الانم که یادم میاد خجالت میکشم از کارام.
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : گند های دوران كودكی

منم وقتی 4سالم بود خونه مادربزرگم بودم ، میخواستم برم خونه اون یکی مادربزرگم چون خونه شون نزدیک هم بود و انقدر رفته بودیم که قشنگ آدرس رو بلد بودم
هی به مامانم اصرار میکردیم که بریم ،بریم و آخرش مامانم عصبانی شد گفت بشین سرجات دیگه! X-(
گفتم اینجوری نمیشه،باید خودم دست به کار بشم! :Dخودم پیاده و بدون اجازه رفتم خونه اون یکی مامان بزرگم، تابستون بود ولی ساعت 9شب بود!
وقتی رفتم زن عموم اونجا بود گفت تو چطوری تنهایی اومدی؟؟؟ :O خو اومدم دیگه! :D
بعدش هم که زنگ زدن به مامانم و اونم وقتی فهمید X-(
تا چند روز جرئت نداشتم برم خونه هی میرفتم خونه عمه ها و خاله هام !!! :D
 

Mrs.Clever

Kelidelia:
ارسال‌ها
102
امتیاز
794
نام مرکز سمپاد
farzanegan1
شهر
kerman
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
....المپیاد زیست
دانشگاه
zaums
رشته دانشگاه
Medicine
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه که بودم همش دلم می خواست یکی رو ارایش کنم
یه روز که مامانم منو پیش پیرزن همسایه گذاشته بود و رفته بود بیرون من از خدا خواسته پیرزن هشتاد ساله رو نشوندم و شروع کردم به ارایش کردنش اینقدر خوشگل شده بود که نمی دونید ولی تا اخر عمرش دیگه اون مژه هایی رو که من چیده بودم در نیومدن
ولی هیچ کس تا الان از این مضوع خبر نداشت
خدا رحمتش کنه :-$
 

A l p h a

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
239
امتیاز
812
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
کامپیوتر - معماری کامپیوتر
تلگرام
پاسخ : گند های دوران كودكی

چرا من اینجا رو ندیده بودم ،من تو این زمینه ها کلی حرفه ایم ! :-"
خب الان وقتی موضوع رو خوندم اولین چیزی که یادم اومد برمیگرده به زمانی که نزدیک 6 سال داشتم ، خونه ی قدیمی مادربزرگم هنوز سالم بود و منم با خانواده ی گرامی اونجا تشریف داشتم ،بعد یادمه میخواستم با داییم برم استخر ، همه چیز خوب بود تا وقتی که یکدفعه مامانم گفت خب من نمیزارم بری ! :(
من رو میگی بعد از کلی خواهش و تمنا که جوابگو نبود ناراحت و داغون رفتم تو یکی از اتاق ها و رو پتویی که کنار اتاق مچاله شده بود پریدم ولی خب اونقدراهم که فکر میکردم نرم نبود ،خب من از کجا باید میدونستم داییم برای یک مهمونی (نمیدونم چی بود) کلی شیر رو اونجا ماست مایه زده بود ! :-"
هیچی دیگه بقیش رو خودتون تصور کنن ،سطل ها شکسته بود و شیر ها ریخته بود و بوی شیر و کلا همه چیز داغون بود ، البته این رو هم بگم اون شب من با داییم رفتم استخر آخه اولش به کسی نگفتم و رفتم استخر ولی وقتی برگشتم دیدم کلی آدم در حال جمع کردن شیر از رو فرش و شستن اون هستن ! :-"
البته این رو هم اضافه کنم که از من خیلی سریع اعتراف گرفتن و من رو مجبور کردن به اندازه اون سطل شیر ها از روی فرش شیر جمع کنم ، که واقعا کار خستی بود ، البته من یکم جمع کردم یکم هم آب بهش اضافه کردم درست شد ،کلا از همون اول باهوش بودم ! :-"
 
ارسال‌ها
446
امتیاز
663
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
98
دانشگاه
علوم پزشکی زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

من یه بار می خواستم حلیم گرم کنم حلیم هم توی ظرف یکبار مصرف پلاستیکی بود.

بعد من اون ظرفی که توش حلیم بود رو برداشتم و اجاق گاز رو روشن کردم و حلیم و گذاشتم روش.

یه هو دیدم ظرف یکبار مصرف حالتشو از دست داد و یه صدای جلز ولزی اومد من اون موقع بود که فوری اونو برداشتم و دیدم که حلیم گرم شده ولی ظرف از بین رفته #-o #-o

این ماجرارو مامانم نفهمید من اون موقع پنج سالم بود
 

میترا

میترا
ارسال‌ها
666
امتیاز
4,645
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
دانشکده‌ی هنر و معماری تهران مرکز
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار با توپ ِ فوتبال زدم به لوستر ، یکی از چیزای ِ لوستر افتاد وسط ِ شیشه ی میزمون از وسط نصف و خورد شد . ;;)
 

Nadiye

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
332
امتیاز
2,225
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : گند های دوران كودكی

بنده کلا اهل آشپزی نیستم...یه بارم تو دوران طفولیت(خیلی بچه بودما)اومدم نیمرو درست کنم اونم عسلی،مامانمم خونه نبود منم بعد از شکوندن تخم مرغ تو ماهیتابه پنج شیش تا قاشق عسل بهش اضا فه کردم :D....البته از اون جایی که کاملا به کف ماهیتابه چسبیده بود نتونستم درست تستش کنم ببینم چه مزه ای میده!!!!
 

Miraneh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
813
امتیاز
3,959
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : گند های دوران كودكی

وقتي خيلي كوچيك بودم يبار رفتم تو ماشينمون بعد وسوسه شدم اين دنده ماشينو عوض كردم.بعد كارمم انجام دادم رفتم خونه .حالا ظهرش بامامانم اومديم بريم بيرون بعد ماشينو كه روشن كرد ماشين يهو تكون خورد خورد به ديوار و گند زده شد به ماشين...وقتي مامانم فهميد...

يبارم با دوستام رفته بوديم خونه بعد وسوسه شديم زديم همو با آرايش وحشتناك كردن..همه چي پاشيد توهم بعد يهو مامانامون اومدن و مشاهده كردند گند كاريمونو...

من كلا بچه خوبيم گندكاري نمي كنم!!
 

Ariana

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
29
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 3 کرج
شهر
کرج
مدال المپیاد
در حال کار کردن برای المپیاد فیزیک
دانشگاه
شریف!!!
رشته دانشگاه
هوافضا
پاسخ : گند های دوران كودكی

یک بار در سن 5-6 سالگی مثل همه بچه دخترای عاشق لباس عروس بودم و عروسی یکی از فامیلامون رفتم زیر دامنش ببینم چه خبره ! خبر خاصی نبود! =P~
 

bella_h

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
192
امتیاز
1,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید هاشمی نژاد مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : گند های دوران كودكی

داداشم داشت برا کامپیوتر ویندوز نصب میکرد یه کاری پیش اومد رفت بیرون بهم سپرد وقتی تموم شد اینتر بزنم منم وسطاش بود همینجوری اینتر زدم و کنسل شد :D نمیدونستم داداشم که اومد چه خاکی برسر کنم :-ss بچه بودم و فکر میکردم کامپیوتر داغون کردم

داداشم اومد و اصلا نفهمید من کنسلش کردم :-" دوباره از اول زد نصب شه :D
 

BaNue SoRkh

Kian.a
ارسال‌ها
53
امتیاز
248
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : گند های دوران كودكی

اين خراب كاري هستـــا ولي نيست چون زدم خودمو داغون كردم...
٣،٤سال پيش( طفوليت=))) ) ميخواستم برم خونه خالم اينا خيليم عجله داشتم،
بعد نميدونم با چه تفكري رفتم شالمو خيس كردم كه مثلن اتش كنم صاف بشه...
نشستم لبه تخت...
شالو اتو دستي و دمو دستگاشم پايين رو زمين...
بعد در همون حس اينكه داره دير ميشه كمرم درد گرفت...
منم بخاطر اينكه كمتر اذيت بشم ...
شالو گذاشتم رو پام... X_X
اتورم گذاشتم روش كه مثلن اتوش كنم...
ديگه بقيش معلومه
:)))
 

y.a

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
306
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3/ فرزانگان۱
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای ریاضی سال ۹۲
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی

تو دوران دبستان یه سال، همه‌ی بچه‌های کلاس رو واسه تولدم خونمون دعوت کردم. اما یادم رفته بود به مامانم بگم... اون سال هم قرار نبود تولد بگیرم!
روز تولدم از مدرسه اومدم خونه گفتم چرا بادکنک و کیک و... نخریدید؟
تازه اون موقع فهمیدم گند زدم X_X اعضای خونواده داشتن سکته می‌کردن.
اما یادمه خیلی تولد باحالی شد. :D
 

fateme78

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
213
امتیاز
1,547
نام مرکز سمپاد
F@rz@NeG@N H!gh $ch00l
شهر
eMN@n$
پاسخ : گند های دوران كودكی

دیروز فهمیدم که وقتی سه سالم بوده آچار فرانسه رو محکم به زانوی بابام زدم...
بابام میگه انقدر محکم زدی که اشک تو چشام جمع شد
 

mehdihosseini

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
376
امتیاز
1,335
نام مرکز سمپاد
sampad neyshabour
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
فیزیک و شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی مشهد
رشته دانشگاه
تربیت بدنی(دبیری )
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار میخواستم برا اولین بار نیمرو درس کنم بعد تخم مرغ تا حالا نشکونده بودم براهمون یه تشت ورداشتم گذاشتم که رو زمین نریزه :-"

هیچی تخم مرغو زدم به لبه تشت شکست همش ریخت رو زمین :-" :D یکی دیگه برداشتم اونم ریخت رو زمین از آخر یکیو از بالا ولش کردم اوفتاد

تو تشت همه پوست و زردش قاطی شد :)) دیگه قسمت نشد اونروز نیمرو بخوریم ;))
 

a.mahsa

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
216
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
مدال المپیاد
رفتم زیست دیدم باهاش حال نمیکنم ولش کردم!
دانشگاه
3 سال دیگه دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : گند های دوران كودكی

من وقتی 4 ساله بودم تو مهد کودک با یه پسری به اسم امید دعوام شد (منم که عشق پسر بودم در دوران طفولیت! :D) بهش برگشتم گفتم امید ما نباید هی باهم دعوا کنیم که! ما باید با هم تفاهم داشته باشیم :O
مامان امید با مامانم همکار بود و پارسال وقتی همدیگه رو دیدیم امید بهم گفت: بازم با هم تفاهم داریم؟؟ :))(نگو مامانش بهش گفته بود!)
دیگه یادم نمیاد اونجا چطوری جلو خودمو گرفتم تا نخندم!!
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : گند های دوران كودكی

شما فك كنين دوران ظفوليت بود :-"
مامانم رفته بود بيرون ناهار نداشتيم،بعد از پشت تلفن به من ياد داد چطوري ماكاروني درست كنم
حالا به من گفته بود كه مثلا ده دقيقه بزار ماكارونيا تو آب جوش بمونن،من گذاشتم،بعد ده دقيقه رفتم سراغشون،ديدم هنوز سفتن،خلاصه تا بيست دقيقه گذاشتم موند
بعدش هم بهش سس مايونز و دو بسته پنير خامه اي اضافه كردم :))
بهد هم همش زدم
از نظر قيافه شكل شله زرد شده بود
مزه هم هيچي نميگم راجبش :D
اونروز ظهر ناهار ،بستني خورديم :D


بابام تعريف كرده اينارو:
خوب من بچه كه بودم،بابام من رو ميذاشت رو كولش ميرفتيم بيرون
بعد مثل اينكه يه بار منو گذاشته رو كولش،يهو احساس گرما كرده
بعله
من جيش كرده بودم :D


يه بار ديگه هم رو كولش بودم،يهو صداي جيغ يه زني رو ميشنوه،برميگرده ميبينه زنه روسري سرش نيست و با دست موهاش رو پوشونده
ديگه فك كنم خودتون فهميدين كه من از بالا روسري خانمه رو از سرش كشيده بودم :D
 

m.n.k

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
77
امتیاز
629
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
یادش بخیر شیمی بودیم...
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
شیمی محض
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه سری بابام 2 تا دما سنج خرید منم از روی باهوشیم بردمش تو دستشویی بعد کبریت گرفتم زیرش اولی ترکید ....گفتم شاید اولیه خراب بوده دومیم همین کارو کردم کبریت گرفتم زیرش ترکید ...بعد مادشو با دست جمع کردم ریختم تو سطل ...فک کنم سرطانرو گرفتم
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,064
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : گند های دوران كودكی

گند که نیست :-"
بچه که بودم یه کار بد که میکردم به مامانم نمیگفتم میرفتم جلوی آیینه گوش خودمو محکم میکشیدم :))
 
بالا