خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم اومد بگه انتخاب نگین. یا من . یا چیپس
اومد گفت : اتخاب کن ، یا من، یا تو :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

-شب خواستم برم بگیرم بخوابم (اصولن یه مدتیه کلمه دُرُس به وختش به زبونم نمی یاد ) به مامانم میگم " خدافظ مامان "

مامان " خوش اومدی " :-" ( این آقا پدرام اونُ گف من این یادم اومد )



-ما یه پراید داشتیم قدیما (;D) بَد بابام گف این پراید خیلی ماشین خوبیه برا داخل شهر ولی واسه خارج شهر امنیت نداره ، باید یه ماشین بهتر بگیریم . ولی خیلی دوس دارم این پرایدم نگه دارم ، ماشین کم مصرفیه !(مام که در اون موقعیت اصن تعطیل ;D )نظر شما چیه حالا ؟

بَد از اعضای خانواده نظر خواست در این باره ( تیریپ ِ تلویزیونی )

بَد هر کی یه چی ای گف ، رسید به من ، خوب که با خودم ور رفتم گفتم " بابا ...من یه راه حل ِ خوب دارم که نه سیخ بسوزه نه کباب "

بابا : " آورین .. آورین ..چیه حالا بابا ؟! " ( بَد مصن همه اعضای خانواده لوکینگ اَت می ! ;D )

من : " میگم ... این پراید ُ نگه می داریم یه پرایدم می خریم واسه خارج ِ شهر " :-"

بابا :" 8-| :-? :-< ( اصولن ازم نا امید شد دیگه )

پ.ن : آقا بیخیال همه این ُ دادم واسه اینکه اون خاطره خوبه رو بگم ، نمیشه به دلایلی.
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال سوم راهنمایی یادش بخیر یه معاون داشتیم خیلی باحال بود زنگ کلاس که میخورد میومد تو کلاس میرفت ته کلاس مینشست نگاه میکرد بجه ها وقتی میان تو کلاس چیکار میکنن :)) یه بار که زنگ خورد بی خبر از همه چی رفتم تو کلاس حس رقصیدنم گل کرد شروع کردم به رقصیدن قر دادن بعد ازاینکه راحت شدم دیدم معاونمون ازم فیلم گرفته حالا تا اخر سال هر کاری میکردم زود میگفت اگه به بابات نگفتم یه اش برات نپخت =)) :)) >:D<م
 
پاسخ : سوتی‌ها

همکلاسیم(:دی :-") ازم پرسید ایشالا معنیِ BAT رو میدونی دیگه؟! (به eng پرسیدا :دی ) من: bat ؟ 8-^ آره دیگه... بط ینی مرغابی... ;;)
-------------------------------------------------
وای...همین الان این سوتیو دادم... با دوستم داشتیم پشت تلفن حرف میزدیم... بعد نکیسا تختش پایینه من طبقه دوم، بعد گفت راستی نکیسا کجاست؟ گفتم زیرِ منه! :| :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو بندر سوپر پشته خونمون چیز بود آذربایجانی بود بعدش من رفتم ی چی ازش خریدم
بعدش هی تعریف میکرد از جنساش منم گفتم هیچ ماس فروشی نمیگه ماسته من ترشه
برگشت گف ماست ما ترش بود؟ گیره ممکنه،پس میاوردی=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما رفته بودیم شهر بازی

بعد جا بلیط فروشی یه خارجی از ما میخواست قیمت یه وسیله رو بپرسه

خیلی ریلکس با لهجه ی بریتیش گفت:

Hi! Excuse me! how much this machine?

قیمتش 1200 تومن بود حالا من حول شدم

e! yes! 1 thousand 20 hundred no! no! wait! twelve zero zero

بعد گفت:

ok thank you!

منم 4 نعل فرار کردم!

اصن یه وضی خجالت کشیدم!

این همه کلاس زبان پشم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

وای همین الان تو برنامه کودک نشون داد :)) =))
مجریه از بچچهه پرسید برای صرفه جویی در مصرف برق چه کارایی میشه کرد؟
بچهه: شیر آبو ببندیم... :-" =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مردم اصولا دو دسته اند یا پرسپولیسیند یا منطقی به اطرافتون نگاه کنین می بینین که درسته حداقل در مورد کل کلای استقلال پرسپولیس...
دیشب داشتیم تو تاپیک دربی 71 کل کل میکردیم من ور داشتم وسط کری خوندن نوشتم مردم اصولا دو دسته اند یا استقلالی یا منطقی ....
حالا پرسپولیسیا ماندن من چرا تیکه ای که مال اوناست رو دارم به خودم میندازم... :دی =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینو معلم کلاس زبانمون تعریف کرده :
میگه تو گروه دبیری زبان 30 تا دختر بودن 3 تا پسر تو گروه اونا . بعد یه دوست داشته با آهنگ گل پری دیگه اصن اوج میگرفته در حد بالا حالا هر جا باشه ! یه بار داشته تو کلاسشون قر میداده با همین گل پری بعد یکی از پسراشون میاد تو : خانم سعیدان شما راحت باش ما پشتمونو میکنیم !!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامان یکی از دوستام تو راهنمایی دبیر ریاضی ما بود.خدا واسه هیشکی نخواد(!)اصن اعصاب نداش این زن.پاچه آدم رو که میگرفت ول نمیکرد.(این خانوم رو بگیرید خانم A)

امسال 1 معلم ریاضی داشتیم بنده ی خدا مظلوم بود.1 روز میگرنش عود کرده بود ما هم هی کرم میریختیم.آخرش عصبانی شد و چن نفر رو از کلاس بیرون کرد.(این یکی رو هم بگیرید خانم B)
زنگ تفریح داشتیم با بچه ها حرف میزدیم من اصن حواسم نبود این دوستم (دختر خانم A)هم پیشمون هست.برگشتم گفتم :اه اه چقد Bسگ شده بود امروز!شده بود عینه A!!!)
دختره هنوز از دستم ناراحته ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از دوستام که اسمش هانیه اس تعریف می کرد رفته بودن خونه ی عمه اش اینا وقتی میخواستن برن:
عمه ی هانیه: بذارید هانیه امشب اینجا بمونه!!
بابای هانیه:نه بابا آخه کجا بمونه؟؟؟؟
عمه:چرا ،با امیر با هم تو اتاقش می خوابن!!
بابا: X-(
هانیه: :-[
عمه: ;D
نکته:امیر پسر عمه ی هانیه اس.
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون بار یکی در زد .. فکرکردم مامانمه .. ا یفونو برداشتم .. با شیطنت گفتم :
-" یعنی کی می تونه باشه ؟ " ;))
- مامور برق .. 8-} :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

عموم : یه میس بنداز من موبایلمو پیدا کنم
من: شمارتون چند بود؟!
عموم : مگه حفظ نیستی؟!
من : نه فقط شماره های مهم رو حفظ میکنم .
عموم : :|
_
:دی :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا یه لحضه گفتیم آآآآ علی مدیر داخلی شد ;)) :-"
بعد دقت و بررسی به عمل اومد دیدیم یه سوتی از مدیرا بوده ;)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

با تشکر از شکور عزیز
بنده از همین جا هر پست یا منسب شایدم منصب ;D ی رو تکذیب میکنم و اعلام میدارم اینا همه اش فتوشاپ و کار دشمنه میخواد ما رو به جون هم بندازه ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

با تشکر از علی :-"
و بابت اسپم sry :-"
اقا علی دروغ میگه ;)) شما برین پست حرف بزنشم ببینین
به نقل از علـی :
آقا چرا با احساسات جوون مردم بازی میکنین؟ یه صحنه مدیر داخلی شدم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Mαζsα :
با تشکر از علی :-"
و بابت اسپم sry :-"
اقا علی دروغ میگه ;)) شما برین پست حرف بزنشم ببینین
نه آخه یه جریان دیگه بود نمیشه بگم :-"
این نقل قول هم فتوشاپه [-(
ببین دختر جان اسپم نده منم مجبور نکن جوابتو بدم :-L :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخ آخ دیروز یه سوتی یادم اومد افتضاح!!!
نمیدونم پارسال بود یا پیارسال,یکی از بچه ها گوشیشو گذاشته بود تو جیبش,برجستگیش از بیرون جیب معلوم بود.یکی از ناظما دیدش گفت اون چیه تو جیبت?
دوست گرامی هم هول شد گفت"خانوم به خدا گوشی نیست سیگاره!!!!!!!!!!!!!!" حالا نمیدونم از کجا به ذهنش رسید به جای گوشی بگه سیگار!!! :))
ناظمه هم اولش نفهمید,گفت باشه برو,بعد چند ثانیه برگشت همینجوری مبهوت به دری که سوتی دهنده ازش رفته بود نگاه کرد! :o
فکر کنم فهمید یارو تا چه حد هول شده بوده دیگه پی گیر نشد!! ما هم که از بالای پله شاهد قضیه بودیم این شکلی شده بودیم====> =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو راه مسافرت بوديم
مامانم به داداشم گفت انگور ميخواي؟
داداشم گفت:اره يه ليوان ميخورم ;D
منم گفتم:منم يه خوشه آب ميخوام ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس الگوریتم مون بودیم بعدش یکی از دوستام که المپ ریاضی یه. اومد در کلاس ما گفت:معلمتون کیه؟ بعدش کسی جوابش رو نداد.اونم حواسش به من نبود.چند بار پرسید. دفعه آخر دیگه من هوار زدم: بابا! 10 دفعه است دارم داد میزنم! X-(معلممون غفوریان ئه!!!! خب؟؟؟ 100 بار!!! غفوریان ئه!
یه دفعه خوده معلمه از در اومد تو! :-[
 
Back
بالا