- ارسالها
- 328
- امتیاز
- 4,748
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- بجـنورد
- سال فارغ التحصیلی
- 95
پاسخ : خاطرات سوتیها
اعتراض نوشتن برای 20
اعتراض نوشتن برای 20










با چشای بسته وضو گرفتم، اومدم اینور، مهر یه دستم بود، گوشی یه دستم، نمیدونم چی شد گوشی رو گذاشتم رو زمین، مهر رو گذاشتم رو تختم.
وقتی رفتم سجده دیدم پیشونیم چه خنک شد 










[/nb]
من باید بگم قابل نداره نه تو در ضمن خیلی هم قابل داره[nb]بچم کادو دیده هل شده
[/nb]

چ معنی داره سوتی من اینجا نوشته بشهبه نقل از ...ELINOR... :![]()
الهُم الکشف کل حواس پرتونِ داغون![]()
![]()





بد تر بوده پسره هم از روی ناچاری گوشی روقطع میکنه اونم قیافش در اون لحظه: B-) B-)









این درسِ نیما یوشیج نیس ؟ نوشته ی جلال آل احمد : ) یادش بخیر ...به نقل از khanoomi :داشتیم تو کلاس این درس رو میخوندیم این قسمتش رسید به یکی از دوستان خیلی آروممون(مثبت)
و مگر میشد بگوی آری؟ عالیه خانم را با سیمین فرستادم که از خانهٔ ما به دکترتلفن کند. پسر
را پیش از رسیدن من فرستاده بودند سراغ شوهر خواهرش . من و کلفت خانه کمک کردیم و تن
او را که جعیب سبک بود از زیر کرسی در آوردیم و رو به قبله خواباندیم.
اون قسمت بولد را خوند کُلُفت
هرچی بهش میگفتیم یه مدل دیه بخون میگف کَلُفت!!! کِلُفت.
دیگه ازش قطع امید کردیم...
*
یبار سر کلاس جو گرفتم به معلمون گفتم مامان
*
تا دیروز فک میکردم ایشون اسمش لنا هست![]()
