خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

خب الان هیشکی نمیاد پست بزاره تقصیر منه؟ بعد میگی چرا قوانین میزاری زیر پات؟ خب یکی بیاد پست بزاره دیگه [-o< [-o< ;D :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

Photo0091.jpg

شما فکر کنید پست من رفته صفحه‌ی بعد. :- "
 
پاسخ : سوتی‌ها

دارم به خواهرم اموزش آداب معاشرت میدم( حالا اداب معاشرت که نه همون حرف زدن عادی)، اخه خواهر من خیلی ب اثرات بادی لَنگواِیج اعتقاد داره حالا واس ما طبیعی شده اما بقیه که نمی فهمن، از اونجایی که همه ی دنیاش تو ادامس خرسی( هایی که نمدونم کجاش شبیه ادامس خرسی های بچگی مایه) و شکلات خلاصه میشه اومدم براش مثال بزنم: ببین مثلا وقتی میخوای بری ادامس خرسی بخری نباید این ادا ها رو از خودت در بیاری باید با صدای بلند و گویا بگی : آدا اگه میشه به من آقامس خرسی بدین ;D :)) ;D
خواهرم ( با ی نگاه عاقل اندر سفیه به من ک داشتم از شدت خنده تجزیه می شدم ) : می فهمم ، می فهمم :| :-L :|
پ.ن : خواهرم هشت سالشه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

در یک مکانی دوستانه کنار هم نشسته بودیم ;;)

و منو دختر عمم داشتیم چای میخوردیم ؛ که قند من تموم شد :/ بعد چند لحظه دیدم که اوشون بلند شدنو اینا

و خب مسیرشون شبیه مسیر قندون بود انگار داشت میرفت قند برداره :/ طبیعتا منم داد زدم برای منم بیار ( قند بود منظورم)

که خب پس از چند لحظه دیدم سرشو از دسشویی در آورده میگه: بیارم ؟!! چشـــــــم! ;D

پی نوشت: چه میدونستم داره میره دسشویی خب #والا
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از amoo.majid :
توی کتاب فارسی اول قسمت معنی لغات نوشته:
نازبوی: ریحان، شاهسپرم
رفتم توی عطاری دیدم رو قوطی بذر ریحون نوشته: شاه اسپرم ;))
اتفاقا ما رفتیم باغ گیاهان...شاه اسپرم کنار یه گیاه بود که اسم خانوادش به فارسی خواجه باشی هست،،،،خوب یه جور کاشتن که قشنگ جلب توجه میکرد :))

بعد عطاری سوتی نداده..کتاب خواسته مثبت کنه اسمو
 
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از دوستان رفتیم جیگرکی ، کنجه بخوریم :-" بعد من اومدم سفارش بدم زارت ، اشتباه لپی کردم گفتم آغا چهار نخ کوبیده بدین :))

اشتباه لپی معنی داری بود ، قبول دارم :))

+ خخخخخ آغا ما برا امتحان گسسته به دو سه تا از بچه ها قول کمک دادیم ، بعد اولین نفر هول هولکی تند تند نوشتم ، برا چهار نفر دیگم همه چیو نوشتم ، برا یه نفرم نصفه ، با پرو گری تمام بلند شدم دوونه دونه پخش کردم هر چی ام مهدی بیکار (معاون گلمون :)) ) اومد ما رو تهدید کنه مثلن از رو نرفتم ، بعد دیگه مث اینکه کل سالن ریخته بود به هم 2 3 نفر دیگم یاری داده بودن به کل سال تغلب رسیده بود از 4 5 نفر خاص که یکش من بودم با تعداد کثیری از مشترکین

آغا چشتون روز بد نبینه ، بعد امتحان ، فوج فوج غلط در اومدم جوابام بس هولم کردن این دوستان نه سوالا رو کامل خوندم نه کامل و درست حل کردم لام به ذکره خودم با دوازده پاس کردم ، دوستان مشترک منم با 10 یازده :)) خعـلی ضایه بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی زشته به‎جای تجدید ِقـوا بگی تجدید ِفراش ؟ :-""""""" :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

راهی که با مترو میتونستم با هفت ایستگاه برم 17 ایستگاهه رفتم :)) آقا بچه دهاتم دیگه :-" بعد متروئه هم نقشه نداشت :-" بغل دستیم هم دهاتی تر از من بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقتی راهنمایی بودیم برای حرفه باید میرفتیم کارگاه....گارگاه کجا بود ؟مدرسه پسرا.... >)....خلاصه بار اول ک رفتیم اول راهنمایی[nb]میدونین کسایی ک تازه تیزهوشان فبول میشن چ جوی میگیرتشون دگ؟[/nb] بودمو تازه قبول شده بودم....من از بقیه جاموندم معلما و بچه ها رفتن بنده عقب موندم....بدو بدو اومدم دیدم در بسته س...مجبور شدم از دیوار برم بالا...وقتی میخواستم بپرم خوردم زمین....شلوارم پاره شدصورتمم بدجور زخمی :))...سرمو اوردم بالا دیدم پسرا صف بستن ....همه برگشتن دارن نگام میکنن چن نفرشون نامردا بلند بلند میخندیدن... =)) =)) =)) =))....خلاصه بین 200تا پسر با سر افکندگی تمام رفتم تو کارگاه....حالا رفتم تو کارگاه متصدیش ی مرده ای بود گف:دخترم از جنگ برگشتی؟من میخاستم بگم افتادم زمین شلوارم پاره شد گفتم نه افتادم پاره شدم!!هیچی دگ مرده اینطوری =)) =)) =))بچه ها :)) :)) :)) :))معلممون :-L :-L :-L :-Lمن ^#^ ^#^ ^#^ حالا وقتی میخاستیم بریم زنگ تفریحشون بود(با اون وضعو و شلواره پارم باید از بین اون همه پسر رد میشدم لا مصب!!)....اینا هم میخاستن کرم بریزن یکیشون اومد جلو گف:شلوار میخای بهت بدم دختر خانوم؟....منم با عصبانیت :-Lنه خودم دارم مال خودتو نگه دار برای خودت!!
پسره =)) =)) =))من #:-S #:-S #:-Sهنوز بعد 4و5سال معلم حرفه اول راهنماییم هر وق میبینتم کلی خندش میگیره...بچه ها ک جای خود دارن.... :)) :)) :))
.
 
پاسخ : سوتی‌ها

تبلیغ چی‌توز:

پیکه پا به توپ می‌شه؛ حالا مسی، پاس می‌ده به رونالدو! ;D

خب مگه مسی و رونالدو هم تیمی‌ان که مسی پاس می‌ده به رونالدو؟ :-"

خیلی موشکافانه بود می‌دونم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی روز ما باید گروهی یه امتحان میدادیم. استادمون از قبل گفته بود هر گروهی که امتیازش کمتر شه باس برای جلسه بعد واسه همه پیتزا بخره!!!
بعد گروه ما از همه امتیاز و نمرش کمتر شد!!!
استاد داشت به من می گفت باید 4 تا پیتزا خانواده برای همه بگیری !!!
همون موقع دوستم دم گوشم گفت من که یدونه فقط واسه خودم میخوام..حالا دیگه خودت میدونی!!
منم یه دفعه جواب این دوتارو قاطی کردم به دوستم گفتم هرچی شما بگین بعد روبه استادم داد زدم تو یکی خفه! تو باس کوفت بخوری!!
یعنی یه دفعه کلاس سکوت مطلق شد!!!!
من X_X
دوستم <:-P
استاد X-(
پیتزاها
8-}
 
پاسخ : سوتی‌ها

ارشمیدس: خیلی حس بدیه....:(((
:)) کلی خندیدم ملسییییی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم یکی از املاهاشو 19گرفته بود
من:ولش کن داداشی به تخمه...
یهو ته حرفمو خوردم
مامان و بابام: :-w :-"
من:چرا اینجوری نگا می کنین منظورم به تخم چشش بود
مامان و بابام:خر خودتی
من: :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از shaylin :
وقتی راهنمایی بودیم برای حرفه باید میرفتیم کارگاه....گارگاه کجا بود ؟مدرسه پسرا....
.

این خیلی خوب بود یه ربع خندیدم :))


سال سوم راهنمایی بود، تو سرویس بودیم داشتیم برمیگشتیم خونه بعدش من با یکی از سال پایینی های هم سرویسیم دعوام شده بود و بحث و جدل بالا کشیده بود و فحش فحش کشی تا پیاده شدن من ادامه داشت. همینجور داشتم داد میزدم و کل کل میکردم موقع پیاده شدن از ماشین و عقب عقب رفتم گفتم: تو؟ پدرت رو درمیارم جوجه! فکر کردی من اینقدر راحت ضایع میشم...

بین جوب ها دیدن یه پل(؟) میذارن که از چند تا میله ی آهنی موازی با جوب درست شده و با اون از روی جوب رد میشن؟ خب متاسفانه اون لحظه من داشتم عقب عقب میرفتم حواسم نبود دو تا از اون میله ها با هم فاصلشون زیاده! :|

یه پام اینور، یه پام اونور مثل فیلم ها و کارتون ها پام باز شد محکم رفتم پایین و اون میله ها بین دو تا پام ... X_X ;D بعدش گیر کرده بودم نمیتونستم بیام بالا درد شدیدی هم من رو فرا گرفته بود، له له شدم :)) علاوه بر سرویس مدرسمون، اون دسته دانش آموز های دبیرستان دخترونه و مینی بوسشون که کنار من بودن هم رفتن هوا ;D آخر سر نمیدونم کی بود بعد 5 دقیقه من رو کمک کرد از اون وضعیت دربیام ولی تو عمرم اون شکلی ضایع نشده بودم! :))

اون وسطا صدای Oops و Ouch و اوه هم میومد از مینی بوسشون در حین خنده ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اينو قبلا يك جايي يادمه گفته بودم
حالا يادم نيست
ولي چون خيلي دوسش دارم :x دوباره ميگمش

دوم راهنمايي
رفته بوديم موج هاي آبي با بچه ها و مدرسه
يه سري آدم ديوانه اونجا تفنگ آب خريده بودن هي رو ملت آب ميپاشيدن
ديگه اعصابمون خرد شد

منه بدبختم بدون عينك نميديدم مثه آدم :(
يهو يكي از ١٠ متري باز آب ريخت رومون
يهو برگشتم گفتم:
عوضي بيشور!
گاوي؟؟؟خري؟؟؟نميفهمي ؟؟؟

بعد يكي از بچه ها بهم گفت معلم جغرافيمونه يارو :-"

ديگه از دور بدون اينكه ببينمش گفتم ببخشيد
ديگه قيافشو نديدم چه شكلي شده بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

soti_6_.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سری سی‌دی داریم ما، اسمشون "گردو" ه. بنده اومدم به بابام بگم اینا رو که ایمیج گرفته بودیم رو یه پی‌سی، یه جا دیگه منتقل کنیم، گفتم " بابا این فندق آ رو نمی‌شه بریزیم تو هارد؟ " :-"
بعد از یه دقیقه خندیدن ِ بابام دوهزاریم افتاد چی گفتم. :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

جالب بدونید که من کل پروفایلمو با مسخره بازی پر کردم الا سنمو ;D

بعد یهو اون روز نگاه میکنم سنمو زده 639 :o :o :o

ینی گفتم سایتم منو مسخره کرد :-L :-L :-L :-L :-L :-L

حالا نگو اینقد رو اون بحث جدی بودم که سنمو شمسی وارد کردم ;D :-[ :-"

لازم به ذکر که آثار جرمم کماکان باقیه :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

با عرض معذرت البته :-"
یه بازی هست که باید اسم حدس بزنی ینی به تعدادحروف جای خالی میذاری بعد باید اون اسم بقیه حدس بزنن ؛ یه سری داشتیم تومدرسه با بچه های کلاس(اکثریت بچه هابودن )اینو بازی میکردیم پای تخته بعد دوست بنده اومد چهارتا جای خالی کشید بچه هام هر چندتا اسمی هی میگفتن نیما ست!؟واقعا نیما نیست!؟ .... آخرسر این دوسته من اعصابش خرد شد کاملا جدی گفت:بابا فقط نیما که چهارحرفی نیست نگا این رعنام چهارحرفیه ؛ دراون لحظه کل بچه ها رفتن رو هوا منم پی بردم توانتخاب دوست چه خریتی کردم #والا :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

مدرسه ما که ایشالا گل بگیرنش من راحت شم ;D یه آزمایش گاه درست حسابی نداره این راهنمایی های فسقلی هم اومدن پژوهش سرای مارو اشغال کردن واسه همین مجبور بودیم ( و هستیم البته کماکان :-L) بریم آزمایش گاه شهید بهشتی
واسه فیزیک قرار شد بریم آزمایشگاه آقایون :-" آزمایشگاهشون طبقه بالا بود ماهم اول که رفتیم تو آزمایشگاه کسی نبود منم فکر میکردم تا وقتی ما تو آزمایش گاهیم اوشونا( همون آقایون دگه) تو مدرسه خودشون میمونن ولی خب اشتب میکردم ;D وقتی درسمون تموم شد و میخواستیم برگردیم با دوستم مسابقه گزاشتیم کی ازدر خروجی که طبقه پایینه زود تر میره بیرون حالا ما دوتا جیغ کشون شروع کردیم مسابقه و من بدبخت ازش جلو زدم و متاسفانه پله هاشون یه جوریه که تا وقتی که از پایین به پله سومی نرسیدی نمیتونی ببینی که کسی هست یانه و منم با اون وضعیتی که داشتم میومدم ( دستا باز در حال دوییدن و جیغ کشون) یه هو دیدم مدیر شهید بهشتی و یکی دو کلاسشود با دهن های باز دارن من رو نگاه میکنن و از اونجایی که سر عت من بالا بود :(( نتونستم خودم رو نگه دارم و صاف رفتم تو شکم نمیدونم کدوم بدبختی :-[ :(( :-[ :(( دوست منم که وقتی منو دید همون طور که قهقهه میزد از در دوید بیرون منم خجالت میکشیدم همون جوری با سر پایین افتاده دوییدم از در بیرون حالا بیرون رفتن من همانا ترکیدن آزمایشگاه همان :(( :(( :((
****
یه بار این بچه های تجربی تو کلاسشون داشتن بزن و بکوب میکردن و از اونجایی که من تو مدرسه شناخته شده هستم :-" فکر کرده بودن کار منه ~X( بعد مدیرمون با عصبانیت اومده از من میپرسه آرزو کو؟؟؟(دقت کنید آرزو خود این جانب میباشم ;D)
مدیر؟؟ X-( X-( X-( X-(
من ;):o :-ss :-/ ;;) :-$ ;D خانوم من اینجا نیستم
بچه ها :-\ :-\ :-\ :-\ :-\
مدیر بیا برو دنبالش بگــــــــــــــــــــــرد بگو بیاد دفتر کارش دارمX-( X-( X-( X-(
من :o :o چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشم
بعد که مدیرمون از در رفت بیرون
من #:-S و بچه ها + من =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
Back
بالا