خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دوست بابام از اون بنده خداهاییه که وقتی میخوابه تا بیدارش نکنی خواب میمونه
تعریف میکرد یه بار یه چهارشنبه ای تعطیل میشن،خانواده ی ایشون تصمیم میگیرن از عصر سه شنبه تا شب جمعه برن مسافرت
هر چقدر خانواده به این بنده خدا اصرار میکنن،این قبول نمیکنه باهاشون بره،میگه من کار دارم و خسته امو و از این حرفا
بعد چون روز پرکاری داشته تصمیم میگیره یه خورده استراحت کنه
خانواده هم داشتن میرفتن میان با این خداحافظی کنن میبینن خوابه،بیدارش نمیکنن
هیچی دیگه،صیح جمعه که میشه ایشون از فرط گرسنگی بیدار میشه ،میاد پاشه بره یه چیزی بخوره،اینقدر بدنش تحلیل رفته و بی انرزی بوده که پاهاش نمیتونن تحملش کنن و میوفته
سینه خیز خودشو میرسونه به یخچال،ولی جلو یخچال از حال میره دوباره :-\ :-\ :-\ :-\ 8-} 8-} 8-} 8-}
دیگه خانواده شب برمیکردن یه آب قند میدن بهش
در واقع اگر جمعه برنمیگشتن ایشون دار فانی رو وداع گفته بود :|

داشتم با چند تا از بچه ها راجب یه بنده خدایی حرف میزدم
بلند گفتم:اصن گوه خورده :-[
یهو نگاه کردم دیدم دو تا معاون و یه معلم در فاصله ی دو سه متری وایسادن و با یه نگاه عمیق به من زل زدن 8-|
مدیونید فکر کنید خجالت تو کارمه :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

صب ساعت 8

یکی زنگ زده میگه زینالیم از مدرسه زنگ زدم اقای کریمی


بعد ک فهمیده دخترم وگفتم اشتباه تماس گرفتین

گفت ببخشید مزاحم شدم

بعد ی چند دقیقه بعد زنگیده میگم

ببخشید از کدوم مدرسه مزاحم میشید :))

قطع ک کردم فهمیدم بهش چی گفتم
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ جغرافي بود ؛؛) بحث سر اين بود كه چه مباحثي رو تو امتحان بيارن يا نيارن و اينا. امتحان ترم اولمون بيشتر در مورد مسائل طبيعي و اينا بود و كلن تحليلي بود و يكي از دوستان ميخواس بگه كه اين دفه مثه دفه قبل نباشه و خيلي شيك برگشت گف : خانوووووم! دفه پيش طبيعي امتاحان داديم؛ اين دفه نع :| :-<
كمتر از دهم ثانيه همه كف موزائيكا ولو شده بودن و زمينو گاز ميزدن =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو نمازخونه ی کتابخونه بودم .بعد یهو یکی ازدوستامو دیدم بهش گفتم فردا امتحان دارین؟گف آره هندسه..منم گفتم ماام ریاضی داریم...بعد گفتم از محیط مدرسه متنفرم...دوس ندارم اونجاامتحان بدم..بعد اون گف:آره منم.کاش میشد ی جای دیگ بدیم! ;D
بعد یکی از برادرا ازاونور گف...خووو همینجا بده...اصن تو هرجا راحتی بده :))
اینم از نمازخوناش ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

۴-۵ سال پیش بود(بچه بودم)داشتیم با بابام دنبال یه بیتی تو شاهنامه میگشتیم
من:چرا این شاهنامه بر اساس حروف الفبا نیس....!!!۱ :-"
بابام: خب شاعر ک رو حروف الفبا شعر نمیگه ک ....هرچی به ذهنش میاد میگه
من:پس چرا حافط بر اساس حروف الفباست....؟؟؟؟؟ :-" :-" :-"
بابام اول یه کم تامل کرد ببینه من دارم جدی میگم یا شوخی میکنم بعد ک دید نه من واقعا جدی گفتنم گفت:فکر نمیکنی احتمالا اونو مرتب کردن........؟؟؟؟؟!!!
من:.......... ;D.........ممکنه... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس

چن تا بچه توحیاط بودن بعد یکی به زور ک فقط سرش از پنجره دیده میشد میگه

عمه ببینید این مارو میزن
حمیده: اشکال نداره
ما :))

حمیده: من ک عمه نمی شم لاقل بذار عقده هامو خالی کنم
یکی از بچه ها: من همه چی میشم
من: ;D

حمیده: :))

جفتمون : =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

صبح یه نیم ساعتی دیر اومدم
از قصد رفتن جلو ناظم ببنم چی میگه
من:سلام آقا
اون:سلام الان میای؟
من:بله دیگه
اون :چرا انقدر دیر میا ی(در حالی که ساعتو نشون میده)
من:خواب موندم
اون: تااین موقع میذاشتی تاظهر خواب میموندی
من:دیگه نشد بیدارم کردم
اون:خب برو حالا کلاست دیر میشه
من: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زبان فارسی بود ، اخرای زنگ درسمون تموم شده بود وقت ازاد بودیم .... نمیدونم چی شد یهو به کلم زد "سیا نرمه نرمه " بخونم ، در عرض 0.1 میلی ثانیه کل کلاس ساکت شد و همه به من خیره شدن .... حالا نکته سوتی دار این کجا بود ؟؟ ..... اسم معلم ما سیا [مک] ـه :D خودتون حساب کنید اون 2 دیقه باقیمونده تا زنگ من چه استرسی کشیدم :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث غذا بود بین بچه ها منم که گشنم بود اساسی ...
صحبتشون که شدت گرفته بود دیدم نمیتونم تحمل کنم داد زدم برین (برید!) دیگه اه ... گشنمه ! ;D
قیافه بچه ها =)) =)) =)) =))
منم در سکوت مطلق به صفحات کتابم خیره شدم ;D

-------------------------------------------------------------------------------------------------

راهنمایی که بودیم (سال اول) تو کتاب ادبیات یه حکایت بود که توش عبارت دوگانه ای بگزارد اومده بود (2 رکعت نماز بخواند )
معلم هم پرسید که معنیش چیه ؟ کسی میدونه ؟
یکی از بچه ها با اعتماد به نفس بالا دستشو بلند کرد گفت : آغا ! یعنی دو قلویی بزاید ؟ ;D
قیافه ی معلم :-L :-L
بچه ها =)) =)) =))

-------------------------------------------------------------------------------------------------

سوار اتوبوس شده بودیم (قبلش با یکی از بچه ها شوخی شهرستانی کرده بودیم و اعصابش حسابی خورد بود ) بچه هه همینجور با سگرمه های تو هم رفته داشت با خودش حرف میزد . ما هم بهش گفتیم ناراحت نباش حالا شوخی بود دیگه ... با قیافه ی عصبانی با صدای بلند گفت : میبینین حالا، یه گ...هی بخورم همتون توش بمونین =))
کل اتوبوس رفته بود رو هوا ! بچه هه همون استگاه پیاده شد رفت ;D ( بنده خدا ! )
 
پاسخ : سوتی‌ها

اولین جلسه ای بود که بعده یه سال رفتم سره عربی
آقای هنرور گف برید کلکه عربی 3 رو بگیرید
رو میزه یکی از بچه ها بود.برش داشتم یه نگاهی بش بندازم
دیرو رفتم نمایشگا کتاب
به یارو میگم کلک عربی 3 رو یبده
بعد دوتا کنتاب گداش جلوم
هی دارم با یارو بحث میکنم نه اینا نیس
اونی که من میخام روش نوشته به کمکه هنر ور ولی اینا روش ننوشته
یارو اینطوریه که نه!آقای هنرور فقط همین یه دونه رو داره
به دوستم اس دادم میگم ببین اصن چنین کتابی نداره که به کمکه هنر ور باشه
دوستم :))))) باو اون به کلکه نه کم
من :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مشهد با خاله م
ماهم ک آذری زبان
سوار اتوبوس شدیم
تا کله پربود،هواهم شدیدأ گرم
بدجوری عرق کرده بودیم
خاله جونم ی جا پیداکرد و نشست ی خانوم مشهدی هم نشست کنارش
خاله جونم پنجره رو بست
خانومه گف:نبند خانوم،نبند
ما ب عرق کردم میگیم:tay lamisham
خاله جونم هول شد گفت آخه taylamah شدم
بنعد میبینه نه نشد
دوباره: آخه خیس شدم
مامان : :o
من: ;D
مامان : :))
من: =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این قلم چی یه طرح داره که یه برگه میدن میگن بایَس اسم و شماره تلفن و مقطع تحصیلی چن نفر از آشناهاتونو بنویسین ما بشون بگیم بیاین اینجا عضو شین


یکی از بچه های سال بالایی شماره معلم ریاضی سال 2 دبیرستانو داده بود بعد مقطعشو ابتدایی نوشته بوده.اسمش حیسن محمودیه.خیلیَم دبیر خشکیه


خانومه زنگ زده...
-سلام حسین جان
-جــــــــــــــــــــان؟سلام علکم
-عه ببخشید میخواستم با آقای حسین محمودی صُبت کنم
-خودم هستم بفرمایین
-عاقا خودتونو مسخره کنین
-بابا شما زنگ زدین
-بوق بوق بوق بوق(بوق اشغال)


:)) =)) :))
جالب اینه که خودش تَـــــــــــریف میکرد سرِ کلاس :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ ریاضی بودیم داشتم با یکی از بچه ها صحبت می کردم (معلم ریاضیمون هم داشت یه سوال رو حل می کرد) صحبتمون یه جورایی کل کل بود .
معلم رسید به یه جایی گفت که خب حالا این کارو میکنیم منم وسط بحث حواسم نبود با صدای بلند همزمان به بچه هه گفتم خسته نباشی !
حواسم به صحبت معلم نبود ، دیدم بچه ها دارن میخندن ;D
معلم خودشو کنترل کرد چیزی بهم نگه ! آخر کلاس فهمیدم چی شده =))

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

معلم زیستمون تعریف می کرد :
یه روز که تولدش بوده رفته سر کلاس بچه ها پرسیدن آقا میشه دست بزنیم ؟ ( آخه یکم اخلاقش خاصه )
معلم هم گفته آره بیا دست بزن ;D

----------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم از ماشینمون پیاده بشم.
بعد مادربزرگم سمت راست من نشسته یود و داداشم سمت چپ ،
ماشین وایساد.
در یک دهم ثانیه فکر کردم داداشم سمت راسته و رویم را به سمت راست برگرداندم و گفتم " بکش کنار تلمبه " 8-} 8-}
من :-[
داداشم :o
مادربزرگم :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم براي امتحان تاريخ ميخوندم
بعد يادم اومد بچه كه بودم يه سريالي ميذاشت كه الان اصلا نه موضوعش يادمه نه اسمش
فقط يادمه سريالش عليه شاه بود
بعد من كه نگاه كرده بودم اون سريالو،براي مدتها فكر ميكردم كه خوده شاه امريكايي بوده :))
يني فكر ميكردم متولد امريكا بوده و بعد اومده بوده ايرانو گرفته بوده :))
ديگه بعد از مامانم پرسيدم توجيه شدم ;D

بعله ما همچين هوشي داشتيم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین دوساعت پیش امتحان داشتیم بعد من یکم دیر رفتم بالا سرجلسه.رفتم صندلی جلویی هانیه نشستم بعد هول شده بودم برگشتم بهش میگم هانیه خوب بلد نیستم.میگ نگران نباش هرکدومو خاستی بهم بگو میگم!.بهش میگم خوو چجوری برگردم عقب بگم کدومو ج ندادم؟
همینجوری داشتیم مکالمه میکردیم یهو دیدیم مراقبه بالاسرمون ب این صورت واستاده :-w
بچه ها: :))
هانی: ;D
من: :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلممون می خواست بگه سلوکیان به روش تفرقه بنداز و حکومت کن کشورو اداره می کردن گفت
گفت:حکومت بنداز و تفرقه کن

یکی از دوستام به پورتال گفت پوووورتال
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز داشتم با دوستم باگوشيم حرف ميزدم بعد ازش خواستم صبركنه تا دقيقا اس كه برا يكي ديگه از دوستامون فرستاده بودمو بخونم :-"
دوستم:شادي تن تن بگو مردم از ففضولي

من: ن صبركن دقيق بگم چي شدمن درحال گشتن به دنبال گوشيم درهرجايي كه احتمال ميدادم گوشيم باشه

دوستم:چيكارميكني؟؟من:صبركن بذار پيداكنم :-"

دوستم:دنبال چي ميگردي؟؟

من:خفه شو كار دارم ... X-( معلوم نيس كي برداشته دزدي تو روز روشن اخه كي گوشيمو برداشته يني چي اين چ وضعشه.... X-( :-w

دوستم:شادي دستته ...داري باگوشي با من حرف ميزني :-"

من:ا راست ميگيا ;D :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان تو تبلیغ مایع ظرفشوئی اسپیف گفت: با اسپیف فقط نمیشه ظرف شست، میشه خوش هم گذروند

:)) :)) :))
 
Back
بالا