خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امسال چون تعداد سوتیا زیاد بود تصمیم گرفتیم بنویسیم،اما خوو سوتیای باحالو متأسفانه چون خیلی ناجور ان نمیشه نوشت،محترمانه ترین هاش:1)معلم فارسی:ارور زدی?
2)همون معلم:نوشتنشو بلد بشین.
3)یکی ا بچه ها:قیافت شبیه میت های مرده اس+انجا میت زنده هم وجود داره)
4)خودم:مادرهاشون هم با هم برادر بودن.
5)یکی دگ ا بچه ها:شبیه پشم راسوئه(اینجا راسو ها پشم دارن)
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه حدیث هست تو دینی 3 میفرماید : من مات ولم یعرف امامَ زمانه، مات میتةً جاهلیه. :د

بعد اینو تو امتحان نهایی داده بودن ، جای " امام زمانه " و " میتةً جاهلیه " جاخالی گذاشته بودن که پر کنیم؛ امروز کاشف به عمل اومد یکی از دوستان نوشته والذینَ آمنوا - انّا لله و انّا الیه راجعون. =)) :)))) :)))

خب بیچاره دیده بحث مرده و ایناس نوشته اینو.. :)) البته تیزهوشان نمیره خدا رو شکر. :))
عربیمو تک شم اگه دروغ بگم !!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از عموهام وقتی من 2 سالم بود، عقد کرده بود، بعد فیلم عقدشون هست که همه دورِ یه اتاق وایسادن، یه نفر از دوستای عموم که صداش خوب بود، اورده بودنش چند تا غزل بخونه.
آقا این صداش شبیه مداح ها بود، غزل هم میخوند بعضی مصراع ها رو دو بار تکرار میکرد. منم بچه بودم فکر کردم داره مداحی میکنه، فیلمبردار هم تصویر رو روی من زوم کرده بود، همه نگاه ها به سمت من بود. تو بغل بابام بودم داشتم سینه میزدم ;D

پ.ن : سوتی و دیسلایک نامردا :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پیش بادوستم حرف میزدیم بعدش گف من رقص بلد نیستم منم گفتم خو کاری نداره که...خودم بهت یادمیدم
بعد رفتیم حیاط پشتی تا بهش اموزش بدم... در حین اموزش یه دفعه یه صدای نا اشنا گف نیگا چقد قشنگ قر میده اون یکیم هرهر خندید
...یه لحظه نیگا کردم دیدم روبه رومون یه پنچره س دوتاپسرم دارن از اونجا نیگا میکنن به دوستم گفتم بزن به چاک تا بیشترابرومون نرفته ...بعدن فهمیدیم اون پنجره از مدرسه ی پسرا وا میشه به حیاط پشتی مدرسه ما!سوتی از این بدتر نمیشه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه مکالمه روزانه در خونه ما
خواهرم :مامان به نظرت لباسا رسیدن؟(منظورش خشک شدن بود ;D )
ناگهان تلفن زنگ میزنه....
مامانم:نمیدونم برو اونو روشن کن (منظورش برو تلفن رو بردار بود)

نه فامیله داریم ما آخه :(( :(( :(( :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

من در حال بحث با خواهر کوچیکم : ببین فرشته، تو مرزای جغرافیایی رو دست کم گرفتی! مرزای جغرافیایی میتونن خیلی چیزا رو تغییر بدن!
خواهرم : یعنی زنا نمیتونن؟ :-? -عزیزم مرد نه، مرز! فک کنم کل سخنرانیمو نفهمیده بود! :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با معلم فیزیک داشتیم مسئله حل میکردیم . دقیقا سر یه مسئله گفت که از راه رد گزینه بریم . بعد هر چی که میگفت ؛ هیچ گزینه ای رد نمیشد . آخرش گفت : نشون میده این طراح خیلی نامرده و آزار داره . :-" من هم در جوابش نامردی نکردمُ کم نذاشتم .
من : این نشون دهنده ی آزار نیست . نشون دهنده ی اینه که همه طراحا کرم دارن . کلا خوششون میاد اضافی کار بکشن از بچه . آدم نیستن که . >:p
معلم فیزیک : طراح این سوال من بودم . :| :|
من : :-" :-" :-" X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهمون برنامه رامین ناصر نصری بود ( همین بود فامیلیش فک کنم) :-?
بعد مجری بش میگه : ناصر عبداللهی رو یادتونه؟
میگه: بله بله ...
مجری میگه: خدا بیامرزتش ... :-<
رامین هم میگه: خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ... :-< :-<



عه لامصب تو با ناصر عبداللهی فامیل بودی اینهمه وقت؟ چرا هیشکی نمیدونست پ؟ .... :-" =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند هقته پیش سر آزمون قلمچی پشتیبانه میاد بالا سره یکی از بچه ها و گیر میده بهش که چرا سوالای نظر سنجیرو تو خونه ی خودش وارد

کرده اون بنده خدام شروع میکنه جوابارو به خونه درستشون فلش زدن !!!!! ;Dبیچاره حتما فک میکرده کاظم آقا و دوستاش عصر جمعه میشینن یکی

یکی سوالارو ص و غ میزننو در صد میگیرن و دنبال فلش اینو میگیرن ببینن آخرش به کجا میرسه!!!! :))

در ضمن ایشون سمپادی هستند.... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی ا معلما داش واسمون سخنرانی میکردراجبه کنکور ک باید ا الان شرو کنید و ا این حفا،نصف وقته کلاس رفت،یهو برگش یه چی گف،ما ک ا بس سعی میکردیم نخندیم قرمز شده بودیم،خودشم فمید دگ بحثو ادامه نداد رف سراغ درس..
آخه
یهو میگه:ب هرحال باید حواستون ب ک*و*ن ک*ی*ر باشه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی بار زنگ تفریح تموم شده بود بعد تادبیرا میومدن بچه ها شلوغ میکردن

کلا کلاس شلوغ بود.یکی داش شعرمیخوند.یکی میزد رو میز.یکی داش نقاشی میکشید پای تخته.یکی...خلاصه هرکی تو یه حالی بود!

بعد این آقاهه اومد توکلاس دید شلوغه باعصبانیت گفت:من میرم بیرون هروقت آماده شدین خبر بدین بیام!!!!

هم این رف کلاس منفجر شد :)) :))

ینی تا ی رب ک این رف ماداشتیم میمردیم ازخنده =)) =))

بعدش یکی ازبچه ها رف گف آقای فلانی بیاین سرکلاس ما آماده ایم =)) =))

اون بیچاره اصن حواسش نبودچی گفته :-"

.............................................................

ساعت 5صب من درحال خوندن ادبیات: "می تراود مهتاب "تصویر" عصرشب زده" و جامعه ی غفلت آلودی است ک نیما درآن زندگی میکند. (:|

عصر شب زرده ؟؟ :-?

عصری ک شبش آسمون میخاد زرد شه :))

اصن داریم؟؟!

آره.مث صبح ظهر زرده!! 8-}

تا ی رب ب خودم میخندیدم :-"

نیما: [-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیک یکی از بچه ها رو برد پا تخته گفت نمودارV-T این سامانه رو رسم کن اونم برگشت گفت T رو میبریم یه کنار تنها میکنیم !
.
.
.
راه حل پیشنهادی از سوی معلم برای حفظ کردن فرمول ضریب خود القایی:کماندو رفته رو لوله خودالقایی می کنه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو مترو بودم ، دستمو کردم تو جیب سمت راستم دیدم خالیه گفتم ای وای من گوشیمو زدن X_X بعدش دست کردم تو جیب سمت چپ دیدم گوشیم اونجاست خیالم راحت شد #-o . بعدش گوشیمو گذاشتم جیب سمت راستم که اشتباه نکنم دیگه ! دفعه ی بعد دست کردم جیب سمت چپم دیدم گوشیم نیست گفتم این دفعه دیگه واقعا زدن ازم ;D آخر سرش گذاشتم تو کیفم خیالم راحت شه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معاون پرورشیمون داشت برا ما سخنرانی میکرد (سوم راهنماییا)(4تا انگشتشو نشون داد به عنوان 4 تا کلاس سوم):
آفرین به کلاس 7(کلاس ما :-")شما انگشت شاخصین(در حینی که انگشت بلنذشو نشون میداد) X_Xکلاسای دیگه باید تلاش کنن به هفتیا برسن مخصوصا 8 شما باید خودتون رو شاخص کنید.
ازون روز بود که 8تیا خودشونو دارن شاخص میکنن
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک بنده خدایی تو فیسبوک بهم پی ام داده

-Shiva to O yeki !

-من و یکی ؟ چه جوری این نتیجه رو گرفتی طوطی جان ؟ :| اول برو کامنتارو بخون بعد ببین قضیه اون پسته چیه !

-با منی ؟

- پس با کیم ؟

- بابا من گفتم تو صفر و یکی ینی زود اوج می گیری :))

- عــــــه وا ؟ :-[ :-محو

----------------------------------------------------

با یه نفر از بچه های سمپادیا صُبَت می کردم (با کلی رودرواسی (؟) و اینا )بعد با یه ادبیاتی صُبَت می کرد من هیشی نمی فَمیدم، عصر همون روز یکی دیگه منو بدجور گذاشته بود تو خُماری منم اعصاب خراب اومدم پست دادم

به نقل از Sh!va :
میمیری عین آدم حرف بزنی ؟ خب من باید ب هزار تا گزینه ی احتمالی فک کنم تا بفهمم منظورت چی بوده :|

هیچی بنده خدا فک کرد با اون بودم ;D گرچه ب روم نیاورد ولی آبروم رفت :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

مکالمه ای واقعی :))
معلم برای پروژه تون پاورپوینت بیارین
دانش اموز اقا میشه از اینترنت بگیریم
معلم نه همون پاورپوینت بهتره :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان اومد واسه تولد ِ یکی کیک ِ تولد بفرسته، ایشون
An.png
رو با کیک شکلاتی اشتباه گرفت. :|
من دیگه هیچ صحبتی ندارم. :/ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

من:امیر!یه کم برو اونورتر من ردشم :-w
پسر خاله ام(امیر):چشم !شما رو تخم من جاداری :>
من:چی؟؟؟ :o :-"
امیر:تخم دیگه...نه نه تخم روی چشم...نه ببخشید روی تخم چشم ;D ;;)
من: :-"
+لازم به ذکر است امیر هم سمپادیست :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاقا ما رفتیم میدون امام با دوستای محترمه
بعد خیلی شیک و مجلسی داشتیم قدم میزدیم منم تو هپروت
بعد دیدم دوستام دارن با یه خانم و اقای خارجی حرف میزنن
منم جوگیییییر
شروع کردم حرف زدن ک هلو و اینا
بعد دوستم زد زیر خنده
گفتم چی شد
گف خانمه مارو ک دید سلام کرد و گفت فارسی بلده
من~> :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از این راهنماییا تعریف میکرد معلم دینیشون سر کلاس داشته میگفته ما نسل سوخته ییمو به ما ظلم شده ...#:-S ... دختره میگه نه اجازه مانسل سوخته ایم که باید غرغرای نسل شما رو تحمل کنیم =)) ...میگفت یعنی معلمه موند چی بگه ~X( ...بقیشو خودتون تصور کنید...یه بار دیگه ام دختره به یکی از معلمای مردشون میخاسته بگه اجازه شماره بگید (برا سوال حل کردن از رو دفتر نمره)گفته اجازه میشه شماره بدید... :)) یعنی شاده این دختر ..
 
Back
بالا