• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

mobina7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
538
امتیاز
1,553
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
دانشگاه
دانشگاه مازندران
رشته دانشگاه
حسابداری
پاسخ : سوتی‌ها

اینم از دوستای مامیه ما! :-"
مادر گرام زنگ زده بش که بیا جز 15 قران بخون یکی خواب نما شده یه روز قران تموم کنه!
فقط این جز مونده!
اونم بالاخره قبول میکنه بعد بش میگه جز 15 کجا میشه؟ :-"
مادرم میگرده میگه از اول سوره اسرا میشه هیچی دیگه دوباره بعد 5 مین میزنگه دوستش میگه کجاست و اینا!
مادرم میگه از اول سوره ی اسرا عزیزم اسراُ پیدا کن!
اونم خیلی جدی میگه اههههه قران من سوره اسرا نداره کلا جز 15 نداره! :-" :-"
مادر من: ;))
من: =)) =))
میگم این دوستت کلا در عرضِ چند مین تو قران تحریف ایجاد کرد! :))
 

Rashowa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
867
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
علم و صنعت وArts et Métiers ParisTech
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاسه اقتصاد مهندسی، مبحث استهلاک
استاد: شما که همتون کاسبین خودتون، امروز میرین یه پراید صفر می خرین به 15 ملیون بعد یه ماه استفاده می کنین میرین بفروشین میگن 12 ملیون.این وسط می گن 3 ملیون چی شده؟
بچه ها: ......(همه ساکت)
استاد: بگین دیگه! :|
یکی از بچه ها : استاد میگن از ..نش افتاده :))
استاد در حالی که چشاش گرد شده و داره از حدقه در میاد: آره، درست میگه، میگن 3 ملیون مستهلک شده :))
 

N.Y.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
523
امتیاز
3,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
TEH
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم داشت واسه داداشم توضیح میداد پستانداران چین بعد آخرش گفت حالا کیان؟میگه اوناییکه فلان دارن مامانم میگه نههههههههه من اونو گفتم تو یادت بمونه حالا ولش کن چندتا پستاندار نام ببر میگه عمو دایی عمه خاله همینجوری تا آخر شرو کرد شمردن :|
بسطی داد مطلب:)) کاملن هم حق داره بچه مادرم نگفت فقط حیوونا من شاهدم :-"
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار مدیر آموزش پرورش اومده بوده برای بازرسی مدرسه ، بعد رفتنش یه نفر از همکارای مامانم گفته: اون گیج مدیر منطفه بود؟ اصلا بهش نمیاد . آدم فک می کنه خل و چله! بعد معاون مدرسه هی بهش اشاره میکنه ، بعد خانومه اصلا متوجه نمیشه و بعد همکار مامانم میگه : تو چرا هی اشاره میکنی؟ چی شده؟ :-"
و معاون خجالت میکشه و از دفتر پا میشه میره بیرون ، دیگه نمیاد دفتر ، بعد دوست مامانم میره دنبالش و میگه چرا اشاره میکردی؟! میگه اون مدیر منطقه دایی دوستته که بغل دستت نشسته بود :-" :-" :-" :-" بعد خجالت رو شما دیگه تصور کنین :D طرف تا الان هم هیچی بهش در این مورد نگفته :-" تازه بعدا کشف شده برادر مدیر مدرسه هم بوده :D
 

fatemeh-s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو داروخونه شدید تو فک بودم ک اون صابونی ک برا صورتم استفاده میکردم چی بود یه دفعه چشم خورد ب اون پوستر لعنتی بعد با خوشالی ب بابام گفتم عه بابا اون صابونه ک من استفاده میکردم برا صورتم بذار ببینم اسمش چیه اره اره خودشه بابا میگیری برام 8->
بابام یه نگاه ب پوستر و بعد یه نگاه ب من کرد...
بابا: :-" :D تو این صابونو خریدی زدی ب صورتت؟
من بعد خوندن نوشته ی زیرش با این عنوان: صابون....برای افزایش توانایی ج ن س ی !: ^-^ ن ن مارکش مثه این صابونه بود :-"
 

K.A

کاربر فعال
ارسال‌ها
43
امتیاز
92
نام مرکز سمپاد
تيزهوشان مرند
شهر
مرند
پاسخ : سوتی‌ها

عايا براي شما هم اتفاق افتاده كه با انگشت پا كليد چراغو خاموش كنين يا فقط منم كه اين عادتو دارم؟؟؟ :-" آخه يه بار جلوي يك گروه از فاميلامون كه خيلي باكلاس از كانادا هم اومده بودن X_X خواستم از اتاق بيام بيرون با انگشت پا چراغو خاموش كردم :O :O :O بعـــــــــله... :-&
خوب ديگه پيش مياد از اين چيزا عاخه يادم نبود كه مهمون داريم :D :-" =P~
تازه بعدش بچشون كه 8 سالش اينا ميشد يه چيزي بلند بهم گفت كگه هيشكي جز خودشون نفهميدن... هي تا آخرشم تكرار مي كرد
اون روز يكي از بچه هاي كلاس كه آسم داره اسپري مي زنه و بعد مي خواست تا چند ديقه دهنشو بسته نگه داره كه و... بعد معلممون يه چيزي ازش پرسيد اونم جواب داد و بعدش تازه يادش افتاد كه نبايد...
يهو گف: اه خانوم نمي خواستم دهنم باز بشه!!!!
 

hanie468

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
195
امتیاز
685
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرعسل
پاسخ : سوتی‌ها

قربون این معلم ادبیاتا برم ک انقده با احساسن...
معلممون داشت خ شیک و مجلسی مناجات نامه اول کتابو میخوند :
الهی ،در دل های ما جز تخم محبت خود مکار....ک قربونش برم خوند :الهی، در دل های ما جز تخم محمد خود مکار...))
من:....
بچه ها:...
و کلاس منفجرشده....
 

NT

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
1,122
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
NEYSHABUR
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
Amirkabir University of Technology
رشته دانشگاه
computer eng.
پاسخ : سوتی‌ها

چند سال پیش بود داشتم با زن داییم میحرفیدم بعد چون دخترشون یعنی دختر دایی من تازه به دنیا اومده بوددرباره تاریخ تولد و اینا حرف میزدیم ....بعد ایشون گفت که گویا یکی از اقوامشون با برادرش تولدشون تو دو روز متوالیه ولی با ۲ سال اختلاف(یعنی یکی، از اون یکی درست دو سال و یه روز بزرگتره....).....
بعد من با یه حالتی ک انگار حاضل تفکرات طولانی و عمیق خودمو ارائه میدم گفتم:......چه جالب دو قلو هستن یعنی........؟؟؟؟
زن دایی ام همینجوری منو نگا کرد گفت:دانشمند(لازمه ذکر کنم به علت ازدیاد سوتی ها و شوت بازی ها به من میگن دانشمند...!!!!)میگم دو سال تفاوت سنی دارن........
بعد من با این :D قیافه اومدم جمع و جورش کنم گفتم:اهــــــــــــــــا من دو سالشو نشنیدم فک کردم دو روز تفاوت سنی دارن........
زن داییم با این حالت: =))..........دو روز.............؟؟؟؟؟
.
.
.
بعد من همینجوری ک داشتم به خودم محاسبات انجام میدادم و داشتم به یه سری نتایج میرسیدم ک خب با دو روز تفاوت سنی ک نمیشه و اینا یهو زن داییم که هنوز در این=)) حالت بود :اضن من هرچی فک میکنم میبینم تو باید بری تیز هوشان با این هوشت.......!!!!
.
.
.
من: :-" :-"
 

sana Golaby

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
449
امتیاز
1,810
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
پاسخ : سوتی‌ها

نمیدونم سوتی هستن یا نه ولی همش رو بخونین:
......
من از بچگی تا حالا وقتی نیمرو میخورم فقط سفیده ش رو میخورم. اون روز داشتم نیمرو میخوردم
خواهرم(5.5ساله): ثنا تو چرا زرده نمیخوری؟
من: خوشم نمیاد
خواهرم: بده مگه؟
من: نه عزیزم خیلی هم خوبه
و...
خلاصه انقد پرسید گفتم آخه من احمقم زرده نمیخورم . حله؟
خواهرم:آره

حالا چند روز بعد که رفتم یه تخم مرغ بردارم نیمرو کنم:
خواهرم: ثنا تو چرا زرده نمیخوری؟
من: :-
خواهرم: آها چون تو احمقی
...............................................
اسم فامیل بازی میکردیم خواهرم اومد کنار من نشست گفت و قرار شد من در گوشش کلماتم رو بگم و اون با صدای بلند بگه
چه ذوقی هم کرده بوده
خلاصه رسیدیم به حرف "ق" واسه اشیا درگوش خواهرم گفتم:قیف
خواهرمم با ذوق گفت : پیف پیف
حالا همه رو به من:ثنااااااااااا واقعا که
من:هااااااااااااا؟
من: آها قیف بابا قیف
همه مون:
بعدش کلی خندیدیم
 

Alien

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
582
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
دهدشت
رشته دانشگاه
میخوام برم پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سال سوم راهنمایی بودیم یه معلم تاریخ داشتیم سخت گیرررررر
یه دفه بدون مقدمه و اطلاع قبلی یه نفرو آورد بیرون که ازش بپرسه
این بیچاره هم هیچی نخونه بود
یه سوال ازش پرسید جوابش این بود
""به دست یکی از سردارانش""
بعد دیگه یکی بهش رسوند اونم با عجله گف
به دست آرانش
معلم با این حالت :-w چییییی؟
گف اها ارش
معلم X-( L-:
دوستم که ازش پرسیدن ^-^ :-?? ودر نهایت :((
بچه ها :)) :)) =)) =))
 

Miraneh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
813
امتیاز
3,959
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

چن وقت پیش من داشتم میومدم از مدرسه به خانه بعد رسیدم دم آیفون زدم آیفونو (تصویری)خواهرم نیومد ک باز کنه بعد یه ده بیس ثانیه یهو یکی دکمه رو زد ک در وا شه من بیام تو ولی این دره هنگ کرد اصن باز نمیشد من هی هل میادم ک این وا شه اونم هی دکمه رو میزد منم سرمو رو به آیفون به نشانه تاسف تکون دادم
گفتم:بیا پایین درو وا کن!
بیز ...بیز هی دکمه رو میزد در وا نمیشد...

من گفتم:دختر میگم در وا نمیشه نمیفهمی خنگ؟ :|
دوباره دکمه رو زد
منم با یک قیافه وحشتناک ( :-") گفتم:دهع مگه کری میگم در وا نـــــــمیشه!
دوباره دکمه رو میزد شدید تر
من دیگه با عصبانیت گفتم:میای پایین یا بیارمت پایین؟ L-: و زبونمو واسش درآوردم از عصبانیت >:p

بعد دیگه دکمه رو نزد
منم دوباره زنگ خونمونو زدم بعد چن ثانیه
خواهرم اومد گفت:اومدی؟
من:مگه ندیدی من اینهمه میگم بیا پایین؟
اون:نه من خواب بودم!
من:وا پس اون کی بود؟ ;;)
اون:...مهرانه ...ادا که در نیاوردی پشت آیفون؟
من:چطو؟

..اون:آخه آیفونا هنگ کردن وقتی زنگو میزنی واسه خونه پایینیه و جلوییه هم زنگ میخوره..! :>

و من کاشف به عمل اومدم ک طرفی که هی درو میزده ک باز شه همسایه روبروییمون بوده... ;;)
 

N_MATHS

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
355
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حضرت زینب (س) ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
فقط مرحله 1 ریاضی...المپیاد هندسه شریف
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
مهندسی ماشین های ریلی:)
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ دینی،معلم داشت میپرسید :بچه ها قلب و احساسمون کجامونه؟منم خیلی بلند گفتم تو روحمون!!!کلاس رفت رو هوا...
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
884
امتیاز
4,434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

سر درس ادبیات بودیم میخواستیم یه چیزی با سیستم ببینیم خوب ما تخته هوشمند نداریم و از پروژکتور استفاده میکنیم بعد پردش بالا بود یکی باید میرف می کشیدش پایین دوستم کمند گف من برم بکشم پایین دیدیم دبیر نشنید دوسم ریحان گف خـانم کمند میخواد بیاد بکشه پایین بعدش دبیره از اون ور داد زد بگو بیاد بکشه پایین :))
من: :))
ریحانه: :))
کمند: :))
 

mohaddeseh ti

❄️mohi
ارسال‌ها
102
امتیاز
357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

سوتى که زياد داريم
ارشاد منش گفت: ag net nadarid berid coffe shop baraye konfaranseton tahqiq dar biyarid
Ma ro miz bodim :D
 

pegah.nodet

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
465
امتیاز
8,107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
حسابداری - Finance
پاسخ : سوتی‌ها

سرِ امتحانِ حقوق :
ما یه مبحثی داریم تو شرکت تضامنی ، راجع به اینکه نامشروع بودنِ موضوع یا جهتِ شرکت ، باعث باطل شدن شرکت میشه. مثلا اگه به قصد تهیه تریاک یا مشروبات الکلی و ... باشه
اون وقت مدلِ شرکت تضامنی هم اینطوریه که حتما باید اسم یکی از شریک ها بیاد و تهش هم "وشرکا" داشته باشه.مثلا شرکت حسین و شرکا

×اون وقت سرِ امتحان ، تو سوال اومده بود گفته بود شرکتِ تضامنیِ ساختِ شرابِ حاج سید مهدی و شرکا از لحاظِ بطلان بررسی شه :))
بیچاره استاده با یه وحشتی اومد وسط امتحان گفت بچه ها اشتباه تایپی بوده!! فلان سوال رو اصلاح کنید اسم شرکت رو بذارید شرکت پرویز و برادران :))
فک کنم اخراجش کنن! :))
 

saba987

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
154
امتیاز
536
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سبزوار(ساسویه)
مدال المپیاد
من : جوان ناكام.... :|
رشته دانشگاه
cs
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان ادبيات داشتيم.... بعد يكي از بچه ها معني گيهان خديو (پروردگار جهان ) رو نوشته بود: ديو بزرگ ترسناك :))
دبيرمون جدا خود كشي نكنه خوبه!!! :))
 

FR76

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
12
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال سر کلاس فیزیک بودیم معلمون به من گفت که برم اسپیکر رو درست کنم میخواستم اسپیکر قبلی رو بیارم پایین رو میز معلم بذارم ولی سیمش داخل پریز بود نمیدونستم کدوم دوشاخه برای اسپیکر و شانسی یکی رو کشیدم دیدم کل ویدیوپروژکتور پرید #-o معلممون هم اصلا نفهمید که کاره من بوده رفت دنبال مسؤلش که منم از این فرصت استاده کردم و سریع دوشاخه رو به برق زدم و معلممون دید که درست شده برگشت سر کلاس #S-:
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم داشت پیانو میزد بعد مامانم بهش میگه :تموم کن گیسو داره درس میخونه... :D
داداشم:مادر عزیز من خیلیم براش خوبه مگه نشنیدی که دانشمندان برا شیر(حیوان) آهنگ پخش کردن و بعد شیرش (خوراک)بیشتر شد؟؟؟!!!! ~X(
بچمون اومد نظر علمی بده خیر سرش!! :))
آخرشم نفهمیدم منو گاو فرض کرد یا شیرو گاو؟؟ :-" :-?
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم ماکارونی میخوردیم.یهو دیدم همه یجوری نیگام میکنن......ب خودم اومدم دیدم دارم ماکارونیارو بادستمال کاغذی میدم تو قاشق!!!
اصن فک کن...بس ک فیلم جذاب بود جذبش شده بودم حواسم پرت شد!!!
 
بالا