maria16
Unknown
- ارسالها
- 414
- امتیاز
- 1,157
- نام مرکز سمپاد
- 1
- شهر
- طهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
پاسخ : سوتیها
روز ولنتاین بود. ما راهنمایی بودیم.
بعد یه آخوندرو آورده بودن بهمون بگه دوس پسر خطرناکه و اینا... ( خطر بلعیدن
)
بعد تو کیف همه کلی کادو های جورواجور. خلاصه اصن ما بهش گوش نمیدادم.
اونروزم میکروفون مدرسه خراب شده بود. میگرفت ول میکرد :-قطع و وصل
بعد آخوند پا شد که خدافظی کنه بره. میکروفون خراب بود دیگه . گفت :
من خانوم مدیر شما رم از همینجا میبوسم
( خانوم مدیر 2 سانت باهاش فاصله داشت. فیس تو فیسم بودن
)
نگو این میخاسته بگه من دست خانوم مدیر شما رو از همینجا میبوسم. قسمت دستش پخش نشده بوده و قطو وصل شده بود....
خلاصه بچه هام جوگیر :
آقا خانومو ببوس یالا... ولنتاین مبارک.... همه باهم تکرار میکردن. دست جیغ قر . تکون دادن شونه ...

ما : \
/ \
/
آخوند : :-s
:-[
(همونموقع در رفت)
خانوم مدیر : [-( :-& X-(
ولنتاین و کادو های درون کیف :
و خانوم مدیر و آقای آخوند در درون دلشان :

روز ولنتاین بود. ما راهنمایی بودیم.
بعد یه آخوندرو آورده بودن بهمون بگه دوس پسر خطرناکه و اینا... ( خطر بلعیدن

بعد تو کیف همه کلی کادو های جورواجور. خلاصه اصن ما بهش گوش نمیدادم.
اونروزم میکروفون مدرسه خراب شده بود. میگرفت ول میکرد :-قطع و وصل
بعد آخوند پا شد که خدافظی کنه بره. میکروفون خراب بود دیگه . گفت :
من خانوم مدیر شما رم از همینجا میبوسم


نگو این میخاسته بگه من دست خانوم مدیر شما رو از همینجا میبوسم. قسمت دستش پخش نشده بوده و قطو وصل شده بود....
خلاصه بچه هام جوگیر :
آقا خانومو ببوس یالا... ولنتاین مبارک.... همه باهم تکرار میکردن. دست جیغ قر . تکون دادن شونه ...







ما : \




آخوند : :-s




خانوم مدیر : [-( :-& X-(
ولنتاین و کادو های درون کیف :


و خانوم مدیر و آقای آخوند در درون دلشان :






