• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Mahshad-nasr

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سيرجان
رشته دانشگاه
کاش می دونستم.
پاسخ : سوتی‌ها

سوتى هاى من:
1.اومدم کباب کنم ثواب شدم :D

2.يکى از بچه ها گريه ميکرد ما هم اومديم ارومش کنيم(معاونمون هم اونجا بود)اومدم بگم مينا جوش نزن پير و کور ميشى ولى ک و پ رو جابه جا گفتم...
معاون گرامى :-w
دوستان :)) :)) =)) =))
مينا که گريه ميکرد :))
من X_X
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

توکلاس بودیم آخرسال وبچه هاسوالات شخصی ازدبیرمیپرسیدن واینا.یکی پرسید:
-خانوم شماچندسالتونه؟
-32سالم
-بهتون نمیخوره خانوم!واقعاخیلی جوون تر دیده میشین(چای شیرین!)
-مرسی بچه ها
یهو یکی ازبچه ها ک توباغ نبود:
-چی خانوم چندسالتونه؟32؟؟!!
-خب آره
-اصلابهتون نمیخوره!!
-مثلاچندمیخوره؟
-38,9میخوره
-خاک برسرم این چ حرفیه؟
-راس میگم ب خدا
-الان مستمرتو صفر میدم ک بفهمی کی راس میگه
ما: :))
معلم: L-:
اون بیچاره: :-s
 

ftnt

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
383
امتیاز
3,704
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار پنجم دبستان بودم، داشتم با مامانم برا امتحان قرآن تمرین میکردم...

گوشی زنگ زد، رفتم برداشتم، بعد گفتم بسم الله الرحمن الرحیم! :-"

بعدم اینقد خجالت کشیدم سریع گوشیو گذاشتم...به مامانم گفتم هرکی زنگ زد برنداره، که آبروی من میره! :-"
 

nahid1373

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
621
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
تهران
مدال المپیاد
المپیاد شیمی میخوندم!يادش به خير و گرامي
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازي
پاسخ : سوتی‌ها

پسر داییم 5 ساله شه با پسر خالم که 1 سالشه کلآ لجه!!!
خلاصه پسر دایی ما یک روز در یک اقدام انتحاری(!) در بازی فوتبال به جای توپ پسر خالمونو شوت کرد!!! :-" :D
بعد ما اومدیم بگیم که نه!!!!اشتباه شده!!!بچه فکر کرده توپه!!!که قضیه حل و فصل شه!!!
داییم یهو کاملا جدی میگه که ولی فکر کنم اشتباه نشده ها!!!از قصد زد!!! :-"
ما: :-? :D =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
پ ن پ!!! واقعا آدم به این کندگی رو با توپ اشتباه گرفته!!! ;)) {-8
داییم: ^#^ ^#^ ^#^ ^#^ X_X X_X X_X X_X
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

امروز میخواستیم بریم بیرون دنبال عینکم میگشتم
کل خونه رو دنبالش گشتم
بعد میرم به مامانم میگم مامان عینکمو ندیدی
بهم نگاه میکنه میگه نه :O
آخرش دیگه بیخیال شدم رفتم دستشویی تو آینه ی دستشویی دیدم عینکم رو چشممه
من :|
مامانم :-"
عینک :>
پ.ن1:از تاثیرات امتحانه
درست میشه :D
پ.ن2:من موندم مامانم که امتحان نداره چرا اینقدر سوتی میده :-?
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

هاتف اصفهانی به چه مشهور است؟!
ج: من نمیشناسمش پس مشهور نیست پس سوال غلط است!
(نهایی!)
----------------------
دوستی عزیز
سجاد داری خیلی بلند میشی خودتو کنترل کن!
من: عمت اینطوری راحتتره!!!!(والا من منظور خاصی نداشتم اون یخوره بد برداشت کرد)
(این دوستمون فکر میکنه خدای تیکس! مجبور شدم! کلا اینطور ضایع کردن تو خونمه!)
منم معذرت میخوام!
----------------------
داشتیم فیلم تولد یکیو میدیدیم
بعد مامان میگه عه این پسره!
سجاد این کیه؟ چرا انقدر آشناست؟!
من: مامان! اون منم!!! :| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :|
 

violette

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
17
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
شهرری
پاسخ : سوتی‌ها

آزمون گزینه دو داشتم بعد ما یه ذره زود رسیده بودیم سر کوچه که پیاده شدم (!قابل توجهِ که تا قبل از اون دستکم 5 دفعه این مسیر رو رفته بودم)ابتدا کلی فکریدم که خب حالا از کدوم ور برم(کوچه مسیری صاف و مستقیم بیش نبود!) بعد دیدم یه جا تابلو زده گزینه دو البته یه سری ملت مقنعه به سرِ در آزمون بده قابل مشاهده بودن در مسیری کاملا متضاد ولی من با اعتماد به نفس فراوان با خوشحالی مسیر خودم رو در پیش گرفتم وارد یه ساختمونی شدم که البته به مقدار بسیار جدید بود ولی فکر کردم که خب لابد در ورودی رو تغییر دادن دیگه :-? و رفتم تو ولی در کمال تعجب با دری بسته مواجه شدم همون لحظه یه جمبنده ای رو دیدم بهش گفتم گزینه دو میگه گفت منتظر باشد! منم رفتم یه گوشه ای در کنار دو سه نفر در حال L-: با نثار مقداری بد وبیراه به مسئولین آزمون که هر دفعه آدمو مجبور میکنن از یه در وارد شه بعدش کلی هم ادمو علاف میکنن منتظر شدم و البته اصلا هم شک نکردم که اون جمعیت بیرون غیب گشتن آیا که ما الان دو سه نفریم یه نیم ساعت نشستم بالاخره یه یارویی اومده میگه خب بفرمایید >:D< این افرد منتظرِ کنار من هم شروع کردن که آره من میخوام ثبت نام کنم و کارنامم کو و از ای مقولات :Oدر این لحظه بود که فهمیدم این بخش اداری گزینه دوِ حالا یه نگاه به در یه نگاه به ملت که آره من کلا هویجم در مخلوطی از :-[و :-" خارج شدم :D
 

zohreh.sh74

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
356
امتیاز
1,080
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
.....الا ماشاالله
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
هوشبری
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم داشت با تلفن حرف می زد....
من برگشتم می گم : ساکت باش حرف نزن :|
مامانم : :O پس با اشاره به طرف حالی کنه چی می خواد بگه ؟ :O
من : :-?? :))
******************************************
قبل از امتحان تاریخ....شیما می گه : خب حالا بطور خلاصه بگو امام خمینی چه کاری انجام داد؟ :-?
من : :O یعنی چی؟؟؟
شیما: جوابش می شه این که علمای قم رو دعوت می کرد و دور هم جلسه می گرفتن :>
 
ارسال‌ها
536
امتیاز
20,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان bnb
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم مامانمو صدا میزدم بعد م حرف
دیدم ماانم گوشی رو گرفته گوشش با من حرف میزنه
من : مامانم داره جای زنگ میزنه ؟
مامان: :))
داشت با من حرف میزد
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی همین الان اتفاق افتاد :
به آجیم میگم اون لامپ یه بار مصرف رو روشن کن :|
آجیم : =)) =)) =)) =))
من : :-"
روح ادیسون : :)) :))
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,644
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز میخواستم برا خواهرزادم شعر شبکه پویا رو بخونم

پویا پویا پویا بشکه یِ کارتون های ما

من :))
امیرحسین(خواهرزادم) ^-^
شبکه پویا :|
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اونشب داشتم با خواهرمو داداشم بحث میکردم این خواهر کلا خوشش میاد به ما یچیزی بپرونه

یهو میخواست بگه آخه خنگ خدا دراومد گفت آخه کرم خدا
من =))
داداشم :))
آجیم X-( کوفت
حالا من میخواستم سوتیشو درست کنم میگم خب چ اشکال کرم هم خالقه خداست (جای خالق مخلوق عوض شد) :|
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,054
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

تبسم وارد لوازم التحریر فروشی می شود :
تبسم(در حال اشاره به محل خودکار ها تو ویترین میز جلوی فروشنده ):آقا این خودکار رنگی ها چنده ؟

- کدوم خودکار رنگی ها ؟

- اینا دیگه . همینا که گذاشتین این جا

- اونا که مدادفشارین . اونجا خودکار رنگی نداریم

- اونا رو نمیگم که . اینا که رنگی رنگین

- منم همونا رو می گم . اونا مداد فشارین

- آخه من از این مدل خودکار رنگی دیدم . عین عین ایناس

- خلاصه اونا که مداد فشاریه . اگه خودکار رنگی می خوای از اینا بدم

- نخیرم بابام از اونا هر رنگشو برام خریده

- شرمنده دیگه از اون خودکار رنگیا نداریم

- باشه خداحافظ

(هنوزم نمیتونم قبول کنم اونا خودکار رنگی نبودن ، فروشنده اشتباه می کردا :) )

***
آخه رفته بودم واسه شقایق از اونجا کادو تولد بگیرم
می گم مثلا کادو در این حد چی دارین ؟
برگشته می گه واسه همکلاسی همسن خودت می خوای؟
اعصابم همچین خورد شد می خواستم با مشت بزنم تو دهن پسره ، نه اومدم واسه تو بخرم :-w :-w
 

fateme78

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
213
امتیاز
1,547
نام مرکز سمپاد
F@rz@NeG@N H!gh $ch00l
شهر
eMN@n$
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس زبان ما هر کس باید 4 صفحه از رمان برباد رفته رو به طور خلاصه توضیح بده...یه روز نوبت یکی از دوستام بود بعد می خواست بگه"seven men sit around her" اما گفت:
"seven men sit under her" ما: =)) :)) :D دوستم: :-[ ^#^ :| دبیرمون: :-$ :-$ :-$
سوتی های برگزیده ما:

چیز بارون خورده:گرگ بارون دیده

انی آدم : بنی آدم

می دونمت : من میدونم و تو+می زنمت

آنجینا جونی : آنجلینا جولی

اعصابم صداتو خرد میکنه : صدات اعصابمو خرد میکنه
 

kosar2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
77
امتیاز
382
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
مدال المپیاد
سال بعد ایشاا...
رشته دانشگاه
اگه خدا به خواهد اقتصاد.
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه داشتم با دوستم در مورد سایت صحبت میکردم یکهو گفت اون قسمت تو تنظیمات پروفایل که نوشته فیلتر اجباری...
من:چی؟
دوستم:فیلتر اجباری!
من: =)) =)) =))اون فیلد اجباریه :)) :))!
 

roya0112

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
676
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه1
شهر
کرموووون
مدال المپیاد
....
دانشگاه
پیام نور روستای ده بالا
رشته دانشگاه
ابیاری گل های قالی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز توامتحان فیزیک 1+2نوشتم 5
:| :| :| :| :| :| :|
:| :| :| :| :|
:| :| :| :|
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

تولدیکی ازدوستام12/11بود.من 11/12بهش اس دادم ،نوشت خداشفات بده!! :D
 

MiMeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
988
نام مرکز سمپاد
فــرزانگان II
شهر
مـشـــــــهد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

اندر احوالات تنها گوشه اي از سوتي هاي معلم آمار عزيز :)) >:D< ::

عدد تصادفي كنيم (منظورش!)-----> عدد تصادفي توليد كنيم!!! :D

هيكل بلند... :D

امكان نداره اجاره ها از هزار ميليون كمتر باشه! :D

تازه يه روز وقتي بچه ها سروصدا ميكردن گفت:: اگه بلد نيستي گوش كني، وقتي مسئله ميدم بتوني حل كني.... :-? :-? :)) :))
ما هم نميدونيم منظورش چي بود :| :))

بچه هاي ديگه هم تعريف ميكردن يه روز اومده تو كلاس گفته :: خب بچه ها همونطور كه ميدونين ما 3 نوع گروه خوني داريم..!!! =))

با تشكـــر از دوست عزيزم جهت گردآوري مطالب!!!
 

نارمیلا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
526
امتیاز
2,084
نام مرکز سمپاد
مکطب فرزانگان
شهر
M2A
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر جلسه ی امتحان مراقب صندلی نداشت رفتم از دفتر ی صندلی تازه و شیک براش اوردیم...
خلاصه ... امتحان تموم شد وقتی داشت ورقه ها رو جمع می کرد یه برچسب " کنترل شد " بهش چسبیده بود
 

NO@@LOVE

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
علامه حلی جیرفت
شهر
جیرفت
دانشگاه
؟؟؟؟
رشته دانشگاه
؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ : سوتی‌ها

من با تو کاری نداری
من با تو کار ندارم =)) =))
:)) :)) :)) :)) :))
:)) :)) :)) :)) :))
من داشتم رفته بودم
من داشتم میرفتم =)) =))
 

s123

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب مامانم گفت سارینا نظرت چیه بریم 2تا بچه از پرورشگاه بیاریم :>
حواسم نبود بعد خیلی شیک گفتم :
2تا لازم نیس یکی بیارین اونم یه برادر بزرگتر واسه من B-)
بعد 2 دیقه تازه فمیدم چی گفتم یدفه منو بابامو مامانم اینطوری شدیم :))
بعد داداشم که 6 سالشه هیچی نفمید اونم خیلی شیک گفت:
برای منم یه خواهر 4 ساله بیارین طلفا :>
ما: =))
بعد مدتی مامانم:
خوب چه کاریه سپهراد رو(دادشم)زن میدیم تو رو هم شوهر :))
:)) :)) :))
 
بالا