خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی ه رایج سر کلاس:
سوال 1و3 چجوری حل میشه؟؟
گزینه 1و3 که حذف میشه...
.
.
.
:-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

آغا یکی از سوتی های به یاد موندنیم که همیشه وقتی یادش میفتم آب میشم میرم زمین ، همینه که میفرمایم B-)

زمستون بود فکر کنم داشتم تو حیاط با شیوا دوستم قدم میزدم . بعد یهو یادم افتاد باید یه اشکال ریاضی رو از دائیم بپرسم چون زنگ بعدی امتحان داشتیم ! ;D بعد رفتم کارت تلفن پیدا کردم اومدم با تلفن عمومی که داریم تو حیاط زنگ بزنم بهش ! ;;)

یکی از سوم ها همیشه میشینه کنار تلفن درس میخونه ! اون روزم اونجا بود X_X

نکته قابل توجه اینه که من اسم کوچیک دائیمو میگم ;D اون روزم اسم کوچیکشو گفتم نگو بلندم گفتم این دختره شنیده :-"

حالا بعدش اومدیم با شیوا اینور قدم میزنیم منم داشتم به یکی از دوستان محترم(لیلا) فحش میدادم که :

شیوا : حمیده شنید :|
من : خب بشنوه . دوست خودمو دلم میخواد هرجوری که میخوام صداش کنم :-"

همین موقع از کنار اون دختره رد شدیم ! :))

شیوا : اونو نه کع . این دختره شنید اسم دائیتو بلند گفتی ;D

نگو من منظورم این بود که لیلا دوستمه دلم میخواد بهش فحش بدم ولی این دختره فکر کرده دائیم دوستم بوده :-" X_X هیچی آغا ! تا یه هفته تار و مار بودیم ! :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی از این ضایع تر ؟؟؟
خواهرم بهم گفت برو [size=10pt]یه
دونه کبریت بردار بیار
منم رفتم یه دونه کبریت از جعبه کبریت برداشتم اوردم دادم بهش 8-^
خواهرم ~X( :o
من :-" :-"
[/size]
 
پاسخ : سوتی‌ها

من نمیدونم چرا،ولی همیشه حس میکنم باید حتماً یه "حتماً" توی مکالمات ِ تلفنی یا اینجور مکالمات بگم :-"
بعد سر ِ همین قضیه کلی سوتی هم دادم.
مثن یادمه یه روز داشتم با یکی حرف میزدم [رودر بایستی هم داشتم باش]بعد اینجوری شد آخرش ...
من گفتم سلام برسونید.
- بزرگیتونو میرسونم.
- حتماً
:-"

یا مثلا با یکی دیگه:
- ببخشید مزاحم شدم .
- حتماً

یا:
- قربونت
- حتماً

احوال‌پرسی هم یاد نگرفتم من آخرش :-< :))

یادمه یه بارَم داشتم با بابابزرگم تلفنی حرف میزدم، گفت چه خبر،گفتم خوبم مرسی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم داریم همه ی بچه ها دوسش دارن معلم مطالعات اجتماعی میشی به خدا اینقدر اذیتش میکنی ولش کن بریم سر اصل مطلب
وقتی معلم روشو به طرف تخته میکرد با بچه ها هماهنگ میکردیم موج مکزیکی میرفیم یکی دو بار فهمید و یه چندتا متلک پروند ولی مگه ما کوتاه میومدیم
وقتی روشو کرد اونور موج شروع شد یه دفعه رو شو برگردوند منم واستاده بودم همه نشته گفت بیا این جا مگه من نگفتم بشین سر جات اومد منوبیرون کنه همه ی بچه ها یه صدا میگفتن
ولش کن ولش کن ولش کن
بالاخر اونروز از خر شیطون اومد پایین و منو دفتر نفرستاد =)) =)) #-o =)) #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

از اون بدتر اینه که قبل از اینکه حالتو بپرسن شروع کنی: ممنون خوبم شما چطورید؟
بعد یه چیز دیگه ام هنوز درست نگرفتم؛ وقتی یکی میگه "ببخشید مزاحم شدم" باید حتما بگی "شما مراحمید" "این حرفا چیه" و از این حرفا؟ :-" یعنی بگیم "خواهش میکنم" زشته مثلا؟

×بابا اصن چیه این قواعد مسخره راحت حرفتو بزن دیگه :دی

×یه همکلاسی دارم بنده هروقت زنگ میزنه هر 10 ثانیه (دقیقا هر 10 ثانیه؛ بهیچوجه مبالغه نکردم) میگه ببخشید من باز مزاحم شدم. بعد الان دیگه هی میگه مزاحم شدم، منم عادت کرده م عین بوق میشینم هیچی نمیگم تا 6 دور عذرخواهی کنه بالاخره حرفشو عین آدم بزنه :دی [نمیدونم همون ملّتی که تو مدرسه ترور شخصیتیت میکنن، چه اجباری حس میکنن که آداب معاشرتو اینقدر احمقانه موقع تلفن حرف زدن به جا بیارن]
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بعد امتحان رفتم خونه مادر بزرگم هر چی در زدم کسی در رو باز نکرد ... :-??
خلاصه نشستم کنار در تا بیان... سرمو گذاشتم رو پاهام چشامو بسته بودم ... چشامو باز کردم دیدم دور و برم پول خرد ریختن... ;)
فقط ی ربع نشسته بودم پنچ تومن کاسب شدم... :xاز فردا مامان و بابام رو هم میبرم بریم گدایی... والا تا کی درس بخونم ی قرون ی قرون جمع کنم.. B-)
 
پاسخ : سوتی‌ها

من : شقایق اگه من نباشم که تو هم نیستی
شقایق: آره ما دوتا جسمیم تو یه وجود...(با اعتماد بنفس کامل)
من : ;D ;;)
شقایق:خودم فهمیدم سیس !! ضایمون نکن :-$ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوم راهنمایی بودیم کانون آزمون داده بودیم اسمامونو رو پاسخنامه خودمون نوشته بودیم.بعد یکی از کانون زنگ زده :
-آقامیثم خونه ان؟
-میثم نداریم خانوم
-ببخشیداشتباه گرفتم خدافظ
براباردوم زنگیده:
-ای وای فک کنم خط روخطه شرمنده!
بارسوم:
-توروخدا اسم داداشت میثم نیست؟!
بارچهارم:
-ببخشیدمگه منزل فلانی نیست؟
-چراولی میثم نداریم
-مگه شما آزمون ندادین؟
-چراچیشده؟
-هیچی ب ترازبالاها زنگ میزنیم
-وای خودمم!!چندشدم؟(باذوق)
-پس آقامیثم شمایی صداتوعوض کردی؟!
گیج بود ب خدا
بعدا فهمیدم که اینقدخوش خط نوشته بودم"شمیمو"خونده بودن" میثم"!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان یکی از دوستان آدرس ایمیل
info@robocup2013.org
رو سرچ کرد،تازه انتظار داشت صفحه ش باز شه!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم داریممممم....زیر خاکی! کلا وقتی میخد به یه چیزی اشاره کنه با انگشت وسطیش این کارو میکنه!!!(میدونید که چجوری!!! ;دی) مخصوصا وقتی داره با یکی خیلی جدی حرف میزنه!!!یا سوال جواب میده! :-"بیچاره اون بچه ای که از این سوال میپرسه! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی مربوط به روز معلم میشه.
معاون پرورشی ما سر صف:دخترای گلم فردا یک نامه ی عزیز واسه معلم عزیز بنویسید!
ما: :o =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز موقع برگشتن(با سرويس برميگردم) قرار بود با دوستام بريم بيرون؛ نميخواستم جايى كه هميشه پياده ميشم، پياده بشم. قبل از اينكه برسيم جلوى خونمون به راننده گفتم كه من پياده نميشم. چون جواب نداد چند بار تكرار كردم و بعد با خودم فكر كردم حتماً شنيده ديگه. وقتى داشتيم از جلوى خونمون رد ميشديم، ديدم داره سرعتشو كم ميكنه و وايميسته! منم بلند تر بهش گفتم پياده نميشم، برو!
ولى انگار اصلن نميشنيد! وايساد و درو باز كرد(ماشين ون ـِ) !! :o
بعد همه با هم شروع كرديم گفتن اينكه: برو پياده نميشه!
باز هيچ واكنشى نشون نميداد! ما چند لحظه صبر كرديم ببينيم چيكار داره ميكنه
بالاخره يكى از بچه ها بهش گفت: پياده شد! بريم ;D
اونم راه افتاد!! :o :))


+ بعد از امتحان جوابارو هميشه به پنجره ى اجرايى ميزنن كه رو به حياطه، امروز كه جوابارو زدن، يكى از برگه هارو پشت و رو زدن! يعنى جوابا رو به خودشون بود و ما كه تو حياط بوديم برگه سفيد ميديديم! بعد هرچى بهشون اشاره ميكرديم كه اينو پشت و رو كنن، نميفهميدن مشكلش چيه!!
ماها همه:))
خانم تهرانى بعد از فهميدن قضيه: چرا ميخندين؟؟!!
برگه جوابا:|
پنجره :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

اِمــــ این سوتی بازمی گردد ب سوم راهنمایی، ما رو برده بودن المپیاد آزمایشگاهی بعدش 6 تا محلولو باید نوع الکترولیتشو مشخص می کردیم !
یه هفت هشت تا سوالم مربوط ب همین الکترولیتا جواب می دادیم یَنی همش ب تشخیص درست اونا ربط داشت !

بعدش ما هی هرچی این الکترودارو تو اون محلوله می ذاشتیم چراغه روشن نمی شد ;D ، ماعم ک ته ِ اعتماد ب نفس نوشتیم هیش کدوم الکترولیت نیستو اینا :-"

-اومدیم بیرون دوستم می گه بچه ها آخر ِ سیم هـا ب کجا وصل بود ؟

من : مدارو ساغر بست

ساغر : ;D

ما :چته ؟

ساغر : فک کنم ته ِ سیم ها تو دستم بود، ب مولد نزده بودم :-[

ما : ~X( ، تو روحت ، بابا حداقل تو سیمه فوت می کردی الکترونا یه تکونی بخورن :))

بعد خیلی پیروزمندانه برگشتیم مد ، صداشم در نیاوردیم تا روز اعلام نتایج ! دیگه شرفمون بر باد رفت
 
پاسخ : سوتی‌ها

با خواهرم دعوامون شده بودبه هر نحوي مي خواستيم زيراب همديگرو بزنيم

من:مامان ذرت خريدم فك كنم خوب نپخته بود دلم دردگرفته
خواهرم:واي واي اين چه كاريه چرا خوردي اصلا مگه الان فصل ذرته؟
من و خانواده:واقعا فك كردي بلال خوردم؟؟ :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

نظریه ی علمی من
برم تنها فلزی هست که نا فلزه
نخندید خودم تنهایی کشفش کردم
:-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

مادر گرام
نگاه کن فقط واسه خودش درآورده
واسه ماهم در میاوردی دیگه :-[ :-[ :-[ :-[
نباید همش واسه خودت دربیاری که
یه روز باید برا زنتم در بیاری بالاخره :| :| :| :|

منظور مادر: نان!!!
 
Back
بالا