• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما بچه بودیم بعد رفته بودم پارک یه بچه هه افتاده بود زمین داشت گریه می کرد
ماام داشتیم بش می خندیدیم! :P
بعد یهو باباش اومد جلو گف به بچه ی من می خندید؟آره؟ X-(
منو خواهرمم: X_X
 

parasto jooon

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
637
امتیاز
3,479
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ما يه جايي بوديم ايراني زياد نبود...فكر نمي كردم اصلا كسي ايراني باشه...بعد تو صفه يه چيزي وايستاده بوديم....يه آقايي اومد جلوي من وايستاد جاي منو گرفت...من برگشتم به مامانم گفتم:
مامان مامان اين يارو خرسه جاي منو گرفت.... :-"
بعد آقاهه برگشت...نگام كرد...فارسي گفت: من عجله دارم.... X-(
من اصلا رفتم نشستم سرمو كردم زير ميز ديگه نيومدم بيرون...وضعيتي بود اصن... :-"
 

raman

Hatter
ارسال‌ها
253
امتیاز
2,846
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

برادرم چن وخ پیش زنگ زد118یه شماره بگیره،رقم آخرو نشنیده گوشی رو گذاش.مجبور شد دوباره زنگ بزنه.تا یارو گف بفرمایید برادرم گف:
_ببخشید دوباره مزاحمتون شدم! :-[
حالا انگار همون اپراتوره دوباره گوشیو ور داشته! :))
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,292
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار با یکی داشتم راجع به آهنگ بحث می کردم.بم گفت:تو ازم بدت میاد؟
منم راجع به این مقوله یه کنفرانس حسابی دادم و گفتم:من از هیچ کی به جز آدمایی که فلان باشن و بهمان باشم بدم نمیاد.از تو هم بدم نمیاد!
یارو گف:بابا اسم آهنگه تو ازم بدت میاده!
منم خودمو زدم به کوچه ی علی چپ و خندیدم ولی تودلم داشتم آب می شدم از خجالت :-[
 

parasto jooon

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
637
امتیاز
3,479
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

آخ آخ...مطهره گفت يادم اومد.....اين واسه يكي از دوستان اتفاق افتاده...
داشته با يكي چت ميكرده ...بعد داشتن درباره ي موسيقي حرف ميزدن..

اينم داشته ميگفته : آره..من پيانو ميزنم.. B-)

يارو برگشته گفته بله ...حالا چه آهنگيو خيلي دوست داري...؟؟؟ ;;)

گفته : اين آهنگ ِ جديد امينم و ريحانا.....اسمشو يادم نيست.. :D

يارو برگشته بهش گفته : ...I love the way u lie ...ms.pianist........ ;;)

اينم عصباني شده برگشته گفته : مرتيكه مگه تو كي هستي كه من بخوام بهت دروغ بگم..... :-w تو خجالت نمي كشي...در حدي نيستي اصن كه بخوام باهات حرف بزنم..... X-(

بعد sign out ميشه...بعدِ يه ساعت ميفهمه منظوره يارو چي بوده....ديگه تو زمين بود بدبخت اصلا....فك كنم ignore ِش كرد ديگه چشمش تو چشم ِ طرف نيفته...... :-"
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار مامانم اعصابش خورد بود زنگ زد موبایل دوستش گفت ببخشید مینا جان خونه تشریف دارن.
 

mgh-nano

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,411
امتیاز
3,170
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرمان
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
cs
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه بودم ، خیلی وقت پیش ها ، یادمه ما برق نداشتیم ، بعد یکی پشت ِ در ِ خونه بود ، از اونجایی که من کوچیک ترین بودم و سبک ترین :D من رو فرستادن برم دم ِ در ، ببینم کیه ، یه آقایی بود ، با بابام کار داشت ، گفت بابات خونه هست ؟؟ من گفتم : بله - چند لحظه گوشی دستتون ، میگم بیاد ! :D :D :D :D :D :D
بعد خودم فهمیدم اما عمرا به روی خودم نیاوردم !! :D
 

Arghavan

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
1,755
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

من از همون بچگي با ياد گرفتن اسم خيابوناي كرمان مشكل داشتم........ #S-:
چند روز پيش از كلاس ميومدم...ميخواستم برم سر ميدون آزادي تاكسي بگيرم....
ما نيز در فكر وخيال كه چه جوري تا جلسه بعد اينهمه بخونم....
_ببخشيد آقا ميرم آزادي...
يه آقاي بد اخلاق:برو بينيم خانم ما رو گرفتي؟!!!!
من با خودم:ملت اعصاب ندارن....... :-"

_ببخشيد آقا ميخوام برم آزادي...
يه آقاي نسبتا بداخلاق:برو بچه جون با مامانت بيا.....
باز با خودم:تاكسي ها هم شدن بالا 18 سال..... :-"

ديگه داشت بهم برميخورد.... :|
از يه خانم پرسيدم:ببخشيد من ميخوام برم آزادي....
يه خانم مهربون:عزيزم تو قرصاتو خوردي؟؟؟
من:خانم آزادي رفتن چه ربطي به قرص داره...؟!!!!
همون خانمه:آخي اشكالي نداره...
من اينجوري: X-( عجب ملتي؛ زورشون مياد به آدم آدرس بدن.....
همون خانمه:دخترم اينجا آزاديه..... =))
.
.
.
واي داشتم ميمردم از خجالت :-[
نگو از بس كه داشتم فكر ميكردم رسيده بودم آزادي :-"
مردم حتما با خودشون فكر كردن اين دختر از كجا اومده كه ميدون آزادي را نميتونه تشخيص بده.... :)) =)) :))
.
.
هنوز تو خونه مسخرم ميكنن :(( :((
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

اون سوتی پرستو رو دیدم یاد یه چیزی افتادم...
*٤-٥ سال پیش رفته بودیم با تور از یه کاخی بازدید کنیم. بعد یه مجسمه سرباز بود دم در ورودی گذاشته بودن. من رفتم جلو باهاش عکس بگیرم. اخر سر انگشتمو فروکردم تو شکمش
_ اِ بابا نگاه کن چه قدر نرمه چه طبیعی درس کردن! در همون حال یه مشتم به بازوش زدم! بعد دیدم چشماش تکون میخوره!
_ جیییییییغ ! خدا مرگم این که مجسمه نی واقعیه!
ینی لامصب خیلی طبیعی بود! مث مجسمه سیخ وایستاده بود تکونم نمیخورد! گفتم الان یکی میزنه تو دهنم ولی بعد لیدرمون گف اینا اجازه تکون خوردن ندارن! حیف شد کاش یکی دیگه میزدم!
* از اونجا اومدیم بیرون رفتیم خرید، این مامان ما هم گیر داده بود تواین همه رفتی کلاس زبان چرا انگلیسی حرف نمیزنی؟
منم کلی به خودم فشار آوردم تو یه مغازه از فروشنده پرسیدم:How much is this?
بعد یارو برگشت به فارسی گفت: با من بودین؟
دیدم بالای مغازش نوشته (( فروشگاه تهران-استانبول))!
* از مغازه در اومدیم رفتیم تراموا سوار شدیم. موقع پیاده شدن دست خواهر کوچیکمو گرفتم که بیارمش بیرون، هر چی میکشیدم نمیومد بیرون! آخر برگشتم دیدم دست یه پسره رو گرفتم دارم به زور میکشمش!
مسافرت نبود که! اصن یه وضی!!!
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم اسایشگاه معلولین بعد کیک برده بودم
داشتم میدادم بهشون
اونجا ی مرده بود دوتا دس نداش کیکو با پاش گرفت با پاش باز کرد خم شده بود تا پاش به دهنش برسه بخوره
مامانم یهو دید گف آآآخی سارا گناه داره بده دستش راحت بخوره=))
من ترکیدم اصن
 

Hamid.s

‌Bug
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
16,727
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
نرم‌افزار
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستام از کلاس اومدم بیرون داشتیم راه میرفتیم تو سالن ک یکی از دوستام گفت فک کن... ساعت بعد با ..... داریم. مصیبتیه برا خودش. بعد یکی دیه از دوستام گفت باو سوپر ماریو ک باحاله جوک +18 سال میگه میخندیم......
بعد یهو یکی از پشت سر گفت جوک دوس داری؟ برگشتیم دیدم سوپر ماریوست با اون سیبیلش و لبخند ملیحش =))
یعنی کل ما 3تا اینطوری بودیم :-ss :-[ :-ss
خوشبختانه کار خاصی نکرد. با اینکه ازش بعید بود :D
 

negar73

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
397
امتیاز
505
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی (تخصص :قانونی)
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز خونه پری اینا بودم...بهش میگم پری کجا برنزه کردی میگی افغانستان...
منه احمقم دیگه تو نخش نبودم مگه اونجا ساحل داره یا نه!!!
بعد داشتیم میحرفیدیم...به پری در اوج حدیت گفتم مگه افغانستان هم جاهای دیدنی داره؟!
پری زد زیر خنده تازه فهمیدم دستی دستی اسکل شدم..
شرح واقعه ی بهترو خود پری میدونه..ازش بپرسین :)) :)) :))
 

Arghavan

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
1,755
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پيش مهمون داشتيم وقتي داشتن ميرفتن ساعت 3 بود...
يكيشون گفت ببخشيد خيلي زحمت داديم منم خسته بودم،حواسم نبود گفتم آره خيلي!!!!!!
بعد مامانم مي خواست درستش كنه گفت بچه ام هيچي تو دلش نيست همشيه حرف دلشو ميزنه!!!!!!!!! :D
حالا كي اينو ديگه درست كنه :-"
بنده خداها هيچي نگفتن رفتن.......
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفه نزدیک عید بود تو کلاس 15 نفر بودیم. بعد دبیر ریاضی داشت نصیحت میکرد همه باید تا روز آخر بیان و از این حرفا....
ریاضی: خب حالا من یه نمونه سوال ویژه بهتون میدم که اونایی که نیومدن......
من به کناریم: که اونایی که نیومدن**** بسوزه! :D
ریاضی با دهن باز: هزار ماشالا ادبم که آخر سالی یادتون رفته! :-[
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,448
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : سوتی‌ها

روزی روزگاری زمانی که من در سنین طفولیت به سر میبردم و نیمچه آدم حساب میشدم و کسی جلو پام بلند نمیشد و کسی بام دست و روبوسی نمیکرد یه سری مهمون اومده بودن خونه ی ما.من تو اتاق موندم به امید این که زود تر برن اما بعد یه مدت خسته شدم و رفتم تو هال پیششون.اینا هم از این سوپر متشخص(!) ها بودن که جلو پا بچه ها پا میشن و.... .خلاصه من رفتم تو هال دیدم یهو همه گله ای قیام کردن!اصن کپ کردم یه لحظه!احتمالن اون موقع حال احوال هم میپرسیدن ولی من ورودی صدا نداشتم :D تو حالت loading بودم!اصن مغزم قفل کرده بود!بعد 1 مدت دیدم نمیشه همینطور وایسم ،باید یه کاری بکنم.همینطوری رفتم جلو با مامانم دست دادم !!!بعدشم حسابی باهاش روبوسی کردم :)) :)) :))بعدش هم عین ببعی(!!!)نشستم :D :Dاصی یه وضی بود! آخر آبروریزی!
 

mahya...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
200
امتیاز
1,178
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی شهرسازی
پاسخ : سوتی‌ها

روز تولدم بود یکی از فامیلامون که اصلا انتظار نداشتم اومد به من گفت تولدت مبارک بعد منم هول کردم یهو گفتم تولد شما هم مبارک =))
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : سوتی‌ها

ما رفته بودیم مسافرت, وسط راه توی شهری نگه داشتیم رفتیم یه مسجدی واسه نماز و غیره... :D

بعد اتفاقا اونجا مجلس ختم گرفته بودن تو مسجد!

پسر خاله ی من کوچیک بود با ما اومده بود نماز خونه ی زنونش!

بعد ما یه دیقه اینو تنها گذاشتیم اومدیم دیدیم دونه دونه داره با همه ی اونایی که نشستن دست میده و روبوسی می کنه :))

فک کن تو مجلس ترحیم من این شکلی بودم =))
 

dj

کاربر فعال
ارسال‌ها
29
امتیاز
137
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تبریز
دانشگاه
صنعتی شریف
پاسخ : سوتی‌ها

ما با سرویس داشتیم از فلکه (ولیعصر) رد میشدیم که ذرت مکزیکیاش معروفه
دیدیم چندتا پسر 15-16 ساله وایستادن گفتم فک میکنین اینا از کدوم مدرسن؟
یکی از بچه ها گفت خوب کاری نداره میپرسیم!
منم خواستم مسخرش کنم گفتم : آره میریم میگیم ما از رادیو جوان مزاحم شدیم میخواستیم بدونیم شما از کدوم مدرسه این؟ بعد اینام خنگن اصن نمیگن پس "دوربینتون" کو؟! :)) :)) :D
بعد 20 دقیقه: :-? ==> :-" ==> =))
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,745
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم خونه ی خالم بعد می خواستم برم تو اتاق که خالم بلند گفت : حواست باشه سیما لخته
بعد پسرخالم هم اومد بره تو اتاق که گفتم: کجا کجا؟!سیما لخته نریا!
بعد دیدم اونم پشت در ایستاد...بعد از دو ثانیه برگشت گفت: سیما تو اتاق من چی کار می کنه؟!
بعد 2ثانیه جفتمون داشتیم به این موضوع فک می کردیم...
بعد از 3ثانیه برگشت گفت: ما که اصن تو فامیل کسی به اسم سیما نداریم...
بعد از 2ثانیه من و محمد= :-?
خالم = =)) =))

تیزهوشانی بودین دیگه؟! =)) سیم ها منظورمه! =)) =))
 

Arefeh.a

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
7
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یزد
شهر
yazd
مدال المپیاد
دارم کم کم سابقه دار میشم....
دانشگاه
-
رشته دانشگاه
-
پاسخ : سوتی‌ها

کلان ما امسال سوتی زیاد دادیم یکیش با همینfarnazZ
رفتیم جامدادی منو از آزمایشگاه بیایم به خیال این که کسی نیست با پا در رو باز کردیم یهو ۳۰ تا کله برگشتن عقاب ما هم فرار
 
بالا