خاطرات سوتی‌ها

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
139
امتیاز
1,745
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
بیشتر بدشانسیه تا سوتی ولی صدها دانش اموز در روز های مدرسه همراه خویشتن گوشی میبرن و میارن و هیچی نمیشه!
من یبار تو عمری که از خدا گرفتم بچگی کردم گوشی رو خاموششششش بردم اونم چون بعد مدرسه قرار بود با خالم بریم بیرون و باهاش هماهنگ کنم
ما با کلی استرس :حس میکردم قاچاقچی مواد مخدرممم که هعی از کنار پلیسا رد میشه اینو بردیم و خلاصه نشستیم سر کلاس و دانش اموزا اومدن
ساعت 7 و 5 دقیقه روشن شد الارمشو داد و بعد خاموش شد
آلارمشم زنگ خطر اژیر قرمز بود که اصن حواسم نبود برای مواقعی که کار به فاجعه میرسه و خیلی خواب میمونم گذاشتمششش رو تکرار
 

*100RA*

لنگر انداخته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,889
امتیاز
15,745
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
مدیر اومد تو کلاس یکم در مورد برنامه تحصیلی و اینا حرف زد
یه سری مزخرفات رو تخته نوشته بود
مدارس پسرونه هم یجوریه که امکان نداره کسی گوشی نیاره مدرسه
خلاصه حرفاش که تموم شد گفتم آقا میشه از تخته عکس بگیریم ؟
یه لحظه هنگ کرد
گفت با چی میخوای عکس بگیری ؟
منم دیدم بدجوری خراب کردم گفتم با چشام عکس میگیرم
آره خلاصه به خیر گذشت
با اینکه با دستگاه دنبال گوشیا گشتن ولی گوشی هیچکسی پیدا نشد
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,393
امتیاز
18,068
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
ی دوستی از خوزستان اومده بود مشهد. بعد میخواسته بره شیرینی خامه ای بخره.. بعد گفته بزار بگیم نارنجک فک نکنن مشهدی نیستیم گرون بدن و این چیزا
رفته مغازه یادش نبوده اسمش چی بوده.. گفته اقا شیرینی خمپاره بدین =))
 

_Violoncello_

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
214
نام مرکز سمپاد
...
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
همه به شکل صد در صدی از یکی از دبیرامون بشدت بدمون میاد
یه روز داشتیم حرف می زدیم و میگفتیم که آره هرکی نتونست رتبه خوبی بیاره میره دبیری و یکی از بچه ها گفت آره مثل فلانی !
بد چی بود؟ این که پشت سرمون بود و زل زده بود بهمون))))
* بعد از سه هفته هنوز نتونستیم تو روش نگاه کنیم
 

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
139
امتیاز
1,745
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
ما یکم سرایدارمون تنبلن:)
بعد تو این دهه اخیر مدیریت دبیرستان عوض شده ...یکی از دبیرا دوباره تدریس برداشته بود اینجا
بعد گفت :اینجا از 7 سال پیش هیچ تغییری نکرده یادش بخیر...فقط رنگش نو شده
من:اره اقای فلانی از 7 سال پیش جارو هم نشده اگه دقت کنین
بعد بچه ها به تایید من گفتن:بله بله و اینا
اینم داشت میخندید
بعد گفت حالا من که نمیگم بهشون ولی خانوم من و خانوم اون اقا باهم دختر دایی دختر عمه هستن ...
 

Sajjad_Simon

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
1406
یه روز با رفیقام داشتیم دباره معلم عربی مون که ازش بدمون میاد صحبت میکردیم یهو اومد داخل یکی از رفیقام هم بلند گفت خرس اومد اونم برگشت یجوری به رفیق ما زل زد رفیقما در رفت دیگی هیچی یگه رفیقما 2 هفتست جرعت نداره بیاد سر کلاس عربی
 

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
139
امتیاز
1,745
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
https://uupload.ir/view/-2147483648_-211358_(1)_g3iq.mp4/
یبار کلاس هفتم بودم هیچوقتتت یادم نمیره مطالعات 17.25 شده بودم خیلی هم عصبانی از دست خودم بودم و اینا
رفتیم خونه بابابزرگم اینا که مرغ و بوقلمون و ...دارن
من کاغذ امتحانی رو انقد تیکه کردم که تجزیه شد بعد خیس کردم انداختم جلوشون که بخورن
و منتظر موندم تا اون امتحان شوم خورده بشه ...
فرداش رفتیم مدرسه و دبیرش گفت با توجه به نمرات درخشانتون همه میدین مامان باباتون امضا کنن بیارن
این شانس ما:))))حالا بیا از تو شکم مرغا امتحان مطالعات اجتماعی درار :)))))))
مجبور شدم خودم بگم و یه کاغذ برداره رو یه کاغذ بنویسه که نمره درخشانمو دیده:))))
 

*100RA*

لنگر انداخته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,889
امتیاز
15,745
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
به رسانا های اهمی گفتم رسانا های ت*خمی
 

Xiao

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
وقتی سال هفتم بودم، یک‌بار میکروفونم سرکلاس باز بود(سال هفتم‌مون بخاطر کرونا کلهم آنلاین بود)و خارجی حرف می‌زدم اون‌موقع و معلم گفت کیه که عجیب غریب حرف می‌زنه؟ آبروم رفته بود اون‌موقع😂
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,393
امتیاز
18,068
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
می خواستم بگم دوره طلا گفتم دولِ طلا =))
پیش بچه ها البته خداروشکر O_O
وای.... سلام استاد میشه یکم برامون در مورد دول طلا بگین🙂... یا اسطوخودوس... دیگه در این حدم سوتی نیستم دیگه(من فردا جلو استادم:
 

Xpac

Physics Fucker
ارسال‌ها
260
امتیاز
598
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ایذه
سال فارغ التحصیلی
1405
مدال المپیاد
المپیاد کاشتن خیار
یه بار کلاس نهم
زنگ تفریح خورده بود
باید میرفتیم واسه زنگ دوم
من و رفیقم که اسسمش ابولفضل بود وایساده بودیم داشتیم به نقشیای روی دیوار نگاه میکردیم
منم که مغز خراب ... یه چیزی نوشته شده بود روی دیوار کلاس که این بود: tk
من این tk رو به بدترین فحش ناموسی ممکن تبدیل کردم(کسیو خطاب قرار ندادم ... پسرا میدونن چی میگم :)) ) و با بلند ترین صدای ممکن دادش زدم
و همینطور که دادش زدم چرخیدم سمت در برم آب بخورم دیدم ناظم وایساده چش تو چش
یه سلام کردم و فرار کردم و تا سه روز چسبیده بودم به دوستم 🤣
 

spy404

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
221
امتیاز
421
نام مرکز سمپاد
حلی ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
سخنانی از من سرکلاس امروز المپیاد:
جمله اصلی: خرس میکشتت
حرف من: خرس میکنتت
جمله اصلی: پلیس با دزد مکانش یکی میشه
حرف من: دزد و پلیس میرن مکان
 

Moon Shadow

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
136
امتیاز
250
نام مرکز سمپاد
G.F
شهر
G.G
سال فارغ التحصیلی
1406
همین ک به جای کیوان رو تخته گردالی واو رو کوچیکتر بنویسی و بشه
کی*ران
کافیه . نمیخوام بیشتر حرف بزنم...
 

hypnos

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
796
امتیاز
13,190
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
روز تولدم سرکلاس المپیاد، استاد ازم پرسید نسبت به سن جدیدت چه حسی داری و من اومدم با توضیحات فراوان به انیمیشن گیسوکمند ارجاع دادم که وقتی بچه بودم اونو می‌دیدم و فکر می‌کردم خیلی ازم دوره که ۱۸ سالشه، حالا خودم یه سال با ۱۸ فاصله دارم.
این مضمون چیزی بود که می‌خواستم بگم ولی از اونجایی که فهمیدم کسی غیر من گیسوکمند ندیده اول مجبور شدم داستانش رو توضیح بدم و کل کلاس با قیافه‌ی پوکر زل زده بودن بهم🥲🤣
آره خلاصه، خدا نصیب نکنه
 

*100RA*

لنگر انداخته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,889
امتیاز
15,745
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
ساعت یازده شب ، با پشتیبانی همراه اول داشتم حرف میزدم برا مشکل سیمکارت مودمم
آخر صحبت که تموم شد ، خدافظی که میکردم گفتم:
خسته نباشید ، روزتون بخیر !!
امیدوارم اپراتور متوجه نشه وگرنه تا فرداش بهم میخندید
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,393
امتیاز
18,068
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
سخنانی از من سرکلاس امروز المپیاد:
جمله اصلی: خرس میکشتت
حرف من: خرس میکنتت
جمله اصلی: پلیس با دزد مکانش یکی میشه
حرف من: دزد و پلیس میرن مکان
وقتی زدی بالا و وقت نداشتی:

ی بنده خدایی گفت وای چ بوی شربت ابلیمویی میاد.
یکی دیگه از بچه ها گفت بیا بوی اینه بزن میخوای(اشاره ب الکل دستش)
طرف فک کرد عطره.. زد ب خودش...😐
تا ی پن دیقه ای سر کلاس میخندیدیم..
استاد هی میگفت میخواین ک تمرکز کنیم برگردیم ب روند کلاس.. و ما سی ثانیه ساکت میشدیم.. دوباره یکی ی ذره کنترلش از دستش در میرفت و دوباره از اول..
 

Mahsa_j

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
272
امتیاز
2,469
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
با من از سوتی دادن حرف نزنین
همین یک ماه پیش که تو آزمایشگاه بودیم
بعد از تشریح میگوها و شاه‌میگوها
وسایل رو جمع کردیم
بعد من از اون میگویی که تشریح کرده بودم، همه پاها و اجزاشو گذاشته بودم رو یک دستمال کاغذی روی میز که بعدا با خودم ببرمش خونمون(دوست داشتم نگهشون دارم بعنوان اولین تجربه تشریح میگویی که داشتم، آخه خیلیم قشنگ بودن واقعا!)
بعد که وسایل جمع شد، رو میز رو نگاه کردم و پیداش نکردم(یکی از بچه‌ها موقع تمیز کردن میز، انداخته بودش دور)
بعد فک کنین جلوی دوتا استاد و بچه ها
بلند گفتم: "پاهای من کوووو؟؟!!"
هیچی دیگه، همه تا چندلحظه با بهت بهم نگاه میکردن که منظورت چیه
بعد که فهمیدم چی گفتم، سریع اصلاحش کردم که بابا، منظورم پاهای میگوم بود، ولی خب دیگه دیر شده بود و همه خندیدیم:))
 
بالا