• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

ارسال‌ها
1,819
امتیاز
34,298
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
2020
یبار خیلی خوابم میومد ، یه آقا عه اومده بود راجع به مسابقه فلان کوفتش حرف بزنه ، رو مخم بود حواسم نبود از ته کلاس وسط حرفاش گفتم:«اه خفه شو دیه سر صبحی» ، سکوت کرد اما برو خودش نیورد :D
 

اریا سابق

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
418
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1111
به معلم گفتم .. ننت شنید اما چون چند نفر کنار هم بودیم نفهمید کار کدوممونه و جان سالم به در بردیم
 
ارسال‌ها
1,745
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
برف اومده بود صبح زمین یخ زده بود
داشتم کلاس میذاشتم که یهو شالاپ افتادم و صدای خنده :|
________________________________
....
 
آخرین ویرایش:
ارسال‌ها
1,745
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
با بزرگترها و افردای که رودروایسی دارین فوتبال نبینین خدایی
سر یه بازی خیلی خودمو نگه داشتم
تا یه جایی که یکی مصدوم شد از اونجا که قطری ها میزبان بودند و سعی دارند خیلی با کلاس باشن، برانکارد رو با ماشین حمل کردن :))
اینجا بود که یهو گفتم (گفتم که نه داد زدم) این عربای گشاد رو ببین فاک یو جمیعا
و بعد همه اینجوری :| :-w:>0_0=))
من: :-sX_X
از اون به بعد کلی تمرین کردم چیزی نگم :))
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
من هفت سالم بود خجالتی بودم.
دوست بابام اومد خونه مون
من رفم تو کمد قایم شدم
اونا اومدن صاف تو اتاقی که من بودم!
یه چند ساعت گذشت
گرمم بود
گشنه بودم
تشنه م بود
دسشویی هم داشتم
خیلی شیک و مجلسی در و باز کردم و از مقابل چشمای گرد همه رد شدم.:))
 
ارسال‌ها
1,745
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
عه تاپیک اومد بالا یاد این افتادم :|

باغ فین بودیم
مسیر شلوغ بود اومدم برای خودم راه باز کنم و برم
پام رو روی سنگهای حوض گذاشتم ، روش جلبک زده بود و من یهو دیدم رو هوام و#:OX_X
عین موش اب کشیده اومدم بیرون
حالا خانومه : عیب نداره خنک شد :|
خدا ازتون نگذره زهرمارم کردین مریضم شدم
(اصلا هم تقصیر خودم نبود :)))

وای نگاهای بقیه
فقط اون خانواده و مخصوصا پسرشون که زیرچشمی منو میدیدن و مثلا اصلا حواسشون به اینور نبود :))
 
آخرین ویرایش:

Mαiα

Trα lα lα-
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
361
امتیاز
7,077
نام مرکز سمپاد
فرز 2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
00
وسطي بازي ميكرديم دوييدم توپو بگيرم
با صورت خوردم به تور واليبال پخش زمين شدم :-"
تور پاره شد دستمم در رفت :))
 

Reyhuneeeh

A Dreamer
ارسال‌ها
236
امتیاز
2,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
اوایل استفاده از ادوب سایتمونو ک از توش میرفتیم ادوب و عوض کردن
بعد اینجوری بود ک میرفتی بهت دسترسی میکروفون اتوماتیک وار داده شده بود و هممون میکروفون داشتیم
بعد کلاسا جدا نبود و نیازی نبود برای زنگ بعد ی بار دیگه ببندیم ادوبو دوباره باز کنیم
خلااصهه زنگ تفریح شد و ما به یاد دوران مدرسه میکروفونامونو باز کردیم باهم تو ادوب حرف زدیم
بعد منم جوگیر شدم انواع آهنگ ها رو برا بچه ها پلی کردم یهو دیدم یکی از بچه ها تو چت باکس نوشته :
ریحانه خانوم اومد!
منم از اونجایی ک هنوز پنج دقیقه ب کلاس مونده بود فک کردم داره ایسگا میکنه گفتم :
غزل خفههه شوو
و بعد در همون حین دیدم دبیرمون واسه چک کردنو این داستانآ زود تر اومده تو کلاس
هیچیی دیگه آهنگ و قطع کردم
تهشم دبیرمون گفت:
بچه ها راحت باشین و رفت!
ما هم ادااامهه دادیم ک پشتیبان ادوب اومد
و وضعیتو ک دید میکروفونو از همه گرفت://
حقیقتا تف تو تدریس آنلاین://
من دلم واسه زدن رو میز و رقصیدنآی دست جمعیمون تنگ شده://
 

ABOLFAZL_R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
1,391
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
سال فارغ التحصیلی
1402
یکی از همکلاسیا گف: اقای فلانی گفته امروز درس میپرسه.
یهو منم گفتم اقای فلانی چرت گفته!
غافل از اینکه آقای فلانی در فاصله‌ی سه متریم بود:|
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,156
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
خاطرات ضایع تو مد زیاد داشتم و شاید ضایع بودنشون یکم شخصی باشه و کسی نفهمتشون ولی خوب من استاد سوتی دادن و استفاده کردن از کلمات قبیح جلو معلمام
مثلا سر کلاس قران نشسته بودیم
کلاس قران مون تو کلاسی بود که سابقا سایت بوده و به خاطر کمبود مکان کلاسش کردن
و خوب کلاسم بزرگ بود
و معلم اون ته و نمیدید و مام اکیپی میرفتیم میچپیدیم اون ته و کلا حرف میزدیم
اون روزم طبق معمول شروع کردیم به حرف زدن که یهو بحث جالب شد و منم هیجانی شدم
بلند گفتم فاک
بعد کلاس تو سکوت بود....
...
باز باید بگم که من احترام خاصی برا معلم اجتماعی مون قائل بودم اصلا شخصیتش احترام میطلبید
هیچی دیگه داشتم به یکی از معلما فحش بد میدادم
گفتم بچه ها جمع کنید تکلیف های فلان درسو بنویسید وگرنه فلانی ک..نمون میزاره
بعد برگشتم سمت در دیدم خانم مرادخانی با لبخند خجالت زده وایستاده اونجل
هیچی دیگه جاو یه معلم آبرو داشتم که اونم پر...
 

f.h.f

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
91
امتیاز
261
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
Kntu
بدترین ضایع شدن اینه که در روبوسی طرف مقابل بخواد دو تا ماچت کنه ولی واسه سومی مثل غاز گردنتو دراز میکنی (آدم اصن دلش میخواد له بشه اون لحظه ).:D
 

MmmSampadi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
630
امتیاز
2,276
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1405
همین چند روز پیش بودبه معلمم گفتم بی می می :D:))
بعد وقتی خواستم اصلاحش کنم یه چیزایی گفتم روم نمیشه بگم :)
 
ارسال‌ها
198
امتیاز
8,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
1402
رشته دانشگاه
برق
ادوبی هنگیده بود بعد مجبور شدیم کلاس ادبیات رو تو واتس اپ برگزار کنیم
بچه ها حال کلاس نداشتن میخواستن کنسلش کنن همه گفتن نت امروز خیلی ضعیفه وویس ها باز نمیشه هیچی دیگه دبیر گفت عیب نداره هر وقت باز شد گوش کنین بعد به یکی از بچه ها گفت قلمرو زبانی درس رو مشخص کن و این چیزا، اونم وویس گرفت بعد همه بچه ها (از جمله خودم) در جواب وویسه اشتباهات اون دانش آموز و نظراتشون رو میگفتن :/
و این در صورتی بود که وویس ها برای ما باز نمیشد :))
 

Monia

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
1405
سر کلاس زبان بودیم امتحان شفاهی داشتیم تیچر از یکی سوال پرسید و اون میکروفونش رو باز کرد و گفت تیچر من صداتونو ندارم ولی صدای تیچر از میکروفونش میومد در حالی که صدای تیچر رو نداشت:)):))
 

!..Saman

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
248
امتیاز
1,267
نام مرکز سمپاد
Helli 1
شهر
Arak
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
علوم پزشکی آزاد تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
سر کلاس ادبیات بودیم اول سال بود جو هم سنگین.
یه نفر داست از روی درس میخوند و منم نگاهم به در و دیوار بود که یدفعه گوشم تیز شد چون هم کلاسیم خوند کُلُفت خانه که چند لحظه بعد مشخص شد قرار بوده بخونه کُلفَت خانه... :)) =))
 

big cat

SPHINX
ارسال‌ها
189
امتیاز
1,953
نام مرکز سمپاد
سمپاد:')
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1400
درسته که نقل قول جایز نیست ولی من نقل قول می کنم:| به این شیوه که از گزینه ی نقل قول استفاده نمی کنم:|
آره عزیزم چرا از من نپرسیدی؟ دستشوییش تو حیاط بود ولی آینه نداشت:))
.
چندشب پیش مهمون داشتیم. بعد پسره داشت یه خاطره ای تعریف می کرد که ظاهرا این و دوستاش رفته بودن آستارا کنار ساحل بعد گفت یه خاله ای مارو برای دومین بار اونجا دید و گفت، مامانم اینجا یهو گفت منظورتو از خاله نفهمیدم و بله عزیزان دقیقا همینجا بود که ذهن خراب من بیدار شد. به مامانم گفتم چرا من فهمیدم:D منظورش همون خاله هایی هستن که فاحشه جور می کنن(خداروشکر بخش فاحشه رو حداقل سانسور کردم). بعد پسره گفت نه:| درواقع فقط برای صدا کردن خانمه از لقب خاله استفاده کرده بود:|
بعد اون لحظه نمی دونین من چقدر به خودم و ذهن شرلوک هلمزیم افتخار می کردم ولی متاسفانه خیلی طولانی نشد این افتخار و پس از لحظاتی می خواستم خودمو همراه با مغز شرلوک هلمزیم زنده به گور بکنم~X(
 
ارسال‌ها
23
امتیاز
183
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1399
سال یازدهم بودیم نزدیکای عید بود و داشتیم از مدرسه بر می گشتیم خونه که سر راه یه بوتیک دیدیم ، بعد دوستم(ساجده) با دوست صمیمیش (مهدیه) شروع کردن درباره مانتویی که پشت ویترین بود نظر دادن ، مهدیه گفت صورتیش خیلی خوشگله و فلان و اینا کلا رفت تو تعریف ازش ساجده هم معلوم بود الکی تایید میکرد حرفاشو ، (خوب من هیچ وقت از این مغازه لباس نخریدم به نظرم پر لباسهای زشت بود ولی چون فروشندش یه پسری بود که به باور عده زیادی خوشگل و اینا بود همیشه شلوغ بود مغازش) بعد هیچی دیگه منم شروع کردم به نظرم و گفتن و اینکه نه بابا خیلی زشته و صورتیش که دیگه فاجعس، تو همین حین دیدم ساجده چشاش گشاد شد و بعد زد زیر خنده ، مهدیه هم ناراحت شد . بعد که دوباره راه افتادیم ساجده اومد در گوشم گفت دیونه مانتو عیدش همین مانتوعه بود که رنگشم صورتیه بعد دوباره زد زیر خنده :-l
هیچی دیگه داشتم فکر میکردم نظرم رو واسه خودم نگه میداشتم بهتر بود از یه طرفم ساجده رو تو دلم فحش میدادم که چرا زودتر بهم نگفت اخه علاوه بر ضایع شدنم ناراحت شدم واقعا ، خلاصه تا زمانی که به خونه برسیم به مهدیه می گفتم نظر هر کس مال خودش مهمه نظر من اصلا برات مهم نباشه اون به چشمای تو قشنگه و از این حرفا و کلی معذرت خواهی که من نمی دونستم و اینا .
ولی هم مهدیه خیلی بد خورد تو پرش هم من بد ضایع شدم.
 
ارسال‌ها
1,819
امتیاز
34,298
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
2020
یبار پنج سالم بود رفتم کلاس زبان ، زن ه بم گفت :«وات تایم از ایت؟؟؟» ، هاج و واج زل زدم بش فک کردم بم فحش داده ، بش گفتم:« بیبی ت گوزید!» با اینکه دوازده سال ازون فاجعه میگذره ولی هنوز یادم نرفته و عذاب وجدان دارم بخاطرش/:
 
بالا