خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

شنبه‌ها زنگ دوم دینی داریم. من یه 3 جلسه‌س کلاس نرفتم. یا غایب بودم یا تو کتابخونه. :-" و خب مسلما نمی‌دونم الان کدوم درسیم دیگه :-"

سه‌شنبه معلم گسستمون گفت برم دفتر، ببینم شنبه میشه جای دینی گسسته بخونیم یا نه. من رفتم پیش ناظم. گفتم. گفت اوناهاش معلمتون. بپرس ببین چی میگه.

بنده این سر دفتر، خانوم اونورش. کلی هم معلم نشسته اونجا. :-"

من: خانوم میشه شنبه زنگ شما گسسته بخونیم؟
معلم: کدوم درسیم؟
منم فکر می‌کردم دینی 8 درسه(10 درسه) بعد خواستم مثلا ضایع نشم، گفتم دیگه تموم میشه دیگه :-"
من: فک کنم آخر درس 6 یا اولای 7. یه درس مونده خانوم. ;;)
معلم: خسته نباشی. درس 8 یا 9ایم ما. :|
من: جدی !؟ :-" نه که نبودم یکی دو جلسه :-"

کل معلما با یه لبخند ملیح نگام کردن. :-?

*********

اس‌ام ‌اس های بنده با کسی که اندکی باهاش رودربایسی دارم. ;;)

اون: خب قد و وزنت رو بگو.
من: نه بابا. لازم نیست. خیلیم متناسبه همه چی. :-ss
اون: نه خب بگو. ;;)
من: قد 168 وزن هم 52 :-"
اون: اوووووه. 16 کیلو کم داری. :-w
من: مگه گاوم که بخوام بشم 68 کیلو؟ :o شما چندین؟ ;;)
اون: 68. :-w
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان زیست داشتیم فصل شارش انرژی...
بعد کلی صوبتو اینا دبیره راضی شده امتحانو گروهی بگیره،امتحانم تستیه،3نفربودیم توی گروه!
منو زهرا:میشه گزینه سوم ،تیلاکوئید اسفناج ،اصن گزینه های دیگ بهش نمیخوره!
اون یکی زهرا:عاخه شما چ جوری ب این نتیجه رسیدید؟آخه اسفناج جزو فتوسنتز کننده ها نیس ک،تیلاکوئیدش کجا بود؟
ما دوتا: :-/ تو چه جوری ب این نتیجه رسیدی ک اسفناج فتوسنتز نمیکنه ؟
اون یکی زهرا:خوب فتوسنتز نمیکنه یه کم فکر کنید بچه ها!
بعد از ی کم مکث: بچه ها همون گزینه3 میشه!
من:چی شد نظرت عوض شد ی کم دیگ اصرار میکردی قانع میشدیما :)) :)) :))
زهرا:نه،آخه میدونید فک کنم اونی ک من میگم اسفنجه!
من: :o :o :o خدایا با کیا شدیم 3نفر؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیرمون داشت میگفت که همه باید المبیاد شرکت کنید اگه کسی شرکت نکنه چنان بلایی سرش میارم که امریکا تا حالا سر ایران نیاورده باشه.
یکی از دوستان ناخواسته گفت:امریکا هیچ غلطی نمیکنه. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکم زشته ولی پاک نشه پلیز :-" :-" :-" :-"
امروز زنگ ناهار نشسته بودیم با دوستان دورهم بعد من ب دوستام گفتم یه چیز بگم نمیخندین گفتن ن بگو...بعد گفتم "دیشب از بس حوصلم سر رفته بود نشستم ساک.."اینجا ک رسید ...صمیمی ترین دوست بنده فرمود نشستی *اک زدی....(ب معنای :-" :-" :-") بعد گفتم ن بیشعور نشستم ساکمو برا مسافرت چیدم :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :D :D
بعد یکی از دوستای دیگ هم گفت منم همون فکری ک مریم کردو کردم... :-" :-" :-"
چه قدر ما ذهنامون مثبت ِ ... :-" :-" :-" :-" :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اول بگم که دبیر زبان ما خیرسرش سال ها خارج زندگی میکرده و به نوعی بومی اونجا
محسوب میشه....واسه همینم خیلی اوقات واسه ما ادای زبون نفهما رو درمیاره و نشون میده که فارسی بلد نیست.به نمونه زیر توجه کنید:
دبیر:شما باید organize بندی کنید تابه یک manage درست برسید.
باید اسکودل(خاک برسر منظورش scheduleبود) داشته باشید....
ما: :o :o :)) :)) :))
اسکودل: ;;)
Organize بندی: :-/
Manage: :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو بازارچه بودیم ، بعد هفتمی ها داشتن خرت و پرت میفروختن و مداد و جامدادی و برا تبلیغ میگفتن: اینا بهترینن،همه معلما از اینا میگیرن
حالا میدونستیم چاخانه..... بعد یکی اومد کمکشون کنه با حالت مسخره گفت: این جامدادی گوگولی رو ببینید، حتی پور عباسم میگیره!(مدیر)

وای ، حالا دقیقاً خانم پورعباس پشت سرش بود......ایول خیلی باحال بود...


...........

امتحان زیست رو داده بود دبیر، الکی نیم نمره به این خاطر که نوشته بودم(اینم خودش سوتیه!): 32+31=33! بعد اومدم بیرون هواسم نبود دم در کلاس ایستاده بین بچه ها گم گشته، بلند به دوستم گفتم: دیدی ! عجب آدم مزخرفیه! بعد دوستم زد تو سرم گفت خفه شو دیوونه اینجاس ....حالا من : اِ وا واقعاً؟؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ریاضی:
-معلم: خوب جواب میشه 84.5
-یکی از بچه ها: استاد نمیشه حالا شما رو به بالا گردش کنین بگین! :))
و طبق معمول معلمم یهویی جوگیر میشه و
- آقای فلانی! این شعور اجتماعی ضعیف شما رو میرسونه!!! این چیزا فقط یه بار مزه داره!
-فلانی: استاد حالا شما آدمشو عوض کنین احتمالا مزشم عوض میشه!!! =)) =)) =))

ما: =)) =))
دبیر: ~X(
فلانی: B-)
مزه: :)
84.5: :-[
کلا شما منفی برداشت نکنین فکراتون لطفا مثبت باشه!!! (الکی مثلا متن بی ادبی نبوده ;) )
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Rain Man :
سر کلاس ریاضی:
-معلم: خوب جواب میشه 84.5
-یکی از بچه ها: استاد نمیشه حالا شما رو به بالا گردش کنین بگین! :))
و طبق معمول معلمم یهویی جوگیر میشه و
- آقای فلانی! این شعور اجتماعی ضعیف شما رو میرسونه!!! این چیزا فقط یه بار مزه داره!
-فلانی: استاد حالا شما آدمشو عوض کنین احتمالا مزشم عوض میشه!!! =)) =)) =))

ما: =)) =))
دبیر: ~X(
فلانی: B-)
مزه: :)
84.5: :-[
کلا شما منفی برداشت نکنین فکراتون لطفا مثبت باشه!!! (الکی مثلا متن بی ادبی نبوده ;) )
در همین راستا...
یه سوال معلممون داد...بعد هرکی یه جوابی درآورد...یکی یهو پروند 85...معلممون هم خیلی شیک بش گفت آره میشه 85 بیا حلش کن.... :-" :-" :-" :-" :-" :-" :D :D :D و اون یکی همینجوری پرونده بود 85 :-" :-" :-" :-"اصلا خیلی بحث برانگیز شده این عدد :-" :-" :-" :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بنده خدایی موقع صحبت با اولین دوست دخترش میخواسته بگه: میخوای باهم در ارتباط باشیم؟
هول شده وگفته:میخوای باهم در ترتباط باشیم؟ :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس شیمی یکی از بچه ها داشت پای تخته مسائل اسید باز میحلید...
بعد این دوستمون ی جوری مینویسه فقط خودش از پس خوندنش بر میاد!
یه5ضربدر 10به توان 2-وسط تخته دیدم 2دیقه روش زوم کردم نفهمیدم چیه...
ب بغل دستیم میگم زهرا این چیه؟( منظورم این بود مال چ ماده ایه؟)
زهرا2دیقه زل زده ب عدده....
زهرا:خوب این همون 5صدمه اینجوری نوشتتش!
من: :o
من: :-/
من: ~X(
5صدم: :D
زهرا: :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم سرپرستاره و فامیل من و مامانم یکیه، چون سابقه کارش هم زیاده اکثرا می شناسنش، پتوی بیمارستان بودم خیلی هم تاکید داشتم مامانم ندونه ودر جریان قرار نگیره، مسئول بخش پرسید - فامیل شریفتون؟
منم فامیلمو گفتم و اونم گفت - باخانم فلانی (مامانم) نسبتی دارین؟
منم انکار که نه آفا تشابه فامیله و.... کی هستن ایشون ؟
گفت خانم فلانی از پرسنلن و... :-"
یکهو یکی از همکارای مامانم؟ رسید - عه سلام عزیزم خوبی؟ اینجاچیکار میکنی؟ مامان خوبن؟ :-" :-"
و رو به مسئول بخش - دختر خانم فلانیه B-) :)) :))

:)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه وقتی فکر نکنین که من بی ادبما...مدیونین اگه چنین فکری کردین...
ما بچه ها بعد کلاس ریاضی رفتیم جزوه هارو فتو کنیم...طرف خیلی کند بود...10 15 دقیقه منتظر بودیم ولی فتو نکرد...منم عجله داشتم...مغازشم کوچیک بود و دو سه نفر بیشتر نمیتونستن داخل باشن...یه مرده بیرون ایستاده بود که داخل خالی شه...سه چهار تا از بچه ها بیرون بودیم...من یه دفه قاطی کردم،گفتم:ای بابا...عجب د***ثیه...خسته شدم...مرده منو نگاه کرد،سرشو انداخت پایین و زد زیر خنده،زیر چشمیم هی نگام میکرد...یه دفه فهمیدم چی گفتم... :o :o :o :oیکی از دوستان اومد جمع کنه،گفت:اسم یکی از فرماندهان ایرانیه...عیبی نداره...بعد همه هرهر خندیدن... :)) :)) :)) :))من رفتم پشت دوستم و در افق محو شدم... :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

-"جزیره ای که اختراع کردن."


حالا منظور چی بوده؟
-"سیّاره ای که کشف کردن."
×خودمم نفهمیدم چجوری این‎جوری شد! :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

اومدم بنویسم تار های عصبی، نوشتم تارای عصبی... :))

این یکی خیلی خنده داره ولی از یه خانوم محترمی هستش...

خودش داشت تعریف می کرد:

داشتم تو پیاده رو راه میرفتم که یه پسری بهم چشمک زد منم بهش گفتم خفه شو =)) =)) =)) =)) =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چندروز پیش به علت خرابی گوشیم مجبورشدم گوشی قدیممیمو روشن کنم
دلمم برا یکی از دوستای قدیمیم تنگ شده بود باکلی ذوق به دوستم اس دادم که سلام خوبی: ;;)
شمارهه:سلام شما؟
من:خاک توسرت الاغ بیشعورمن گوشیمو عوض کردم خطمو که نه الان منو نمیشناسی؟؟
شمارهه:ازدخترایی؟؟
بهش زنگ زدم ج نداد :-"
من:بمیریه فحشی باید پسر باشم ج بدی؟؟2روز تنهات گذاشتم تو خجالت نمیکشی؟؟؟ [-(
شماره: :|
من:کوفت چ غلطی میکنی؟؟باکدوم پسری داری حرف میزینی این موقع شب X-(
انقد عصبی بودم که باز بهش زنگ زدم :D
یه پسری ج داد که کاملا معلوم بود به زور خندشو کنترل کرده
منم خ جدی میگم شما کی باشی؟؟ :-w
پسره: :)) منو نمیشناسی؟؟
من:توکه دوس پسر سابقشی :-" (تازه یادم افتاد اینا که دوست بودن من شماره هر2شونو به یه اسم سیو کرده بودم)
بعدم اومدم توضیح بدم انقد خندیم که خودم خجالت کشیدم X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

:| چه خرافی!!!

u6ge7h532o95.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

جلو سردر شلوغ بود منم از دور ماشینمونو دیدم (یعنی فک میکردم که دیدم اخه هم رنگش مث مال ما بود هم باربند داشت) خلاصه منم درحالی که عصبانی بودم(چندروز بود دنبال یه نامه بودم ولی هی از این اتاق به اون اتاق میفرستادنم) درماشینو وا کردم و سوار شدم و شروع کردم به دعوا که این زنه بیشعور یه نامه نمیده و ..... و اخرشم گفتم برو دیگه بابا که دراین حین متوجه شدم مرده با حیرت بمن زل زده و منم با سرعت نور از ماشین پیاد شدم و تو افق محو شدم :-"
چند هفته بعدش یادم نیس بحث چی بود ولی یکی از بچه تعریف کرد که بابام گفته عجب( بلانسبت شما )لولی هایی تو دانشگاهتون پیدا میشن و یکی سوار ماشین شده بوده و بدوبیراه میگفته

یعنی من ی خواستم بر تو زمین فقط
 
Back
بالا