- ارسالها
- 254
- امتیاز
- 3,509
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 96
پاسخ : سوتیها
بچه بودم یبار دوستای بابام اومدن خونمون مهمونی
منم هفت هشت سالم بود ی چادر سفید از کمدمامانم برداشتم و سرم کردم و خاستم برم تو پذیرایی
از پله ها میومدم پایین چادره گیر کرد زیر پام با کله اومدم وسط سالن
ینی بعدازون هروخ مهمون میومد تند میرفتم ی گوشه مینشستم ک دوباره پخش نشم رو زمین
بچه بودم یبار دوستای بابام اومدن خونمون مهمونی
منم هفت هشت سالم بود ی چادر سفید از کمدمامانم برداشتم و سرم کردم و خاستم برم تو پذیرایی
از پله ها میومدم پایین چادره گیر کرد زیر پام با کله اومدم وسط سالن

ینی بعدازون هروخ مهمون میومد تند میرفتم ی گوشه مینشستم ک دوباره پخش نشم رو زمین



...هیچی دیگه من نمیدونستم چجوری جلو خندمو بگیرم... 







(البته بعد از رفتن اونا 




بعد ديدم هر چي بيشتر استفاده مي كنم صفحه كدر تر مي شه ، ديگه مامانم اومد جمم كرد :-[ يعني نمي اومد احتمالا هنوز مشغول ضد آفتاب زدن به موبايل بودم،