خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم زبان فارسی داریم! ( یه چی تو مایه های هیتلر )

یه بار زنگ تفریح تو کلاس بود! کلاسم ساکت!
یکی از بچه ها اومد تو (حواسش نبود که این معلم تو کلاس هست !) گفت : بچه ها به خدا این زنیکه (منظورش همین معلم زبان فارسیمون بود ) عقده ایه!!!
بعد برگشت دید معلممون نگاش میکنه! حالا به جا که سرشو بندازه زیر بگه ببخشید ..داشت قه قه میزد!!

-زنگ بعدم معلم زبان فارسی بهش گفت ..حیف که معلمتم ، اگه نه همچی میزدم تو گوِشِت که از این ورا کلاس بری بچسبی به اون وَره کلاس!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس پنجم بودم که از طرف منتشران برای روز تولدم یک کارت تبریک فرستادن که رو کارت تبریک یک متن هم از جبران خلیل جبران نوشته بودن
بعد من گفتم اخ جون جبران خلیل جبران برام نوشته!! =)) =))
اون موقع هیچی نمیدونستم در موردشون بعد برادرم کلی بهم خندید گفت اون مرده!!! =)) =)) :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم تو وسایل معلممون سرک میکشیدبم که یه دفعه سر رسید ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

مدیر محترم سر صف داشت صحبت می کرد
می خواست بگه بچه های پیش دانشگاهی باید توجه داشته باشن گفت
پیشی ها باید توجه داشته باشند
کل صف ترکید =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس تاریخ بود دبیر گرامی داشتن میگفتن مهد علیا لقب مادر شاه بوده بعد یکی از بچه ها برگشت گفت خانوم مهد علیا عهدنامه بود یا مکان؟!
یه بار دیگه هم سر همین کلاس ولی یه روز دیگه دبیر گفت انیشتین! سر یه چیزی پاشد رفت آمریکا بعد همون دانش آموز پرسید خانوم گفتید انیشتین کی بود؟!!!!!!!!!!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

من و دوستم رفته بودیم پیش معاون(زمستون بود):
من و دوستم:خانم برای بچه های نجوم کلاس رصد نمی ذارید؟
معاون:چرا...چرا...تو تابستون 2تا شهاب بارانی هست اون موقع براتون میذاریم(منظورش بارش شهابی بود!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستان یه چیز جالب!
من یه دفتر پر از سوتی معلما و بچه ها دارم!!
مثلا یه بار معلم فیزیک راهنماییمون(که خیلی هم دوستش دارم)با ماژیک وایت برد رو تخته سیاه نوشت!!!یه بارم چند نفرو آورده بود پای تابلو بلد نبودن خیلی عصبانی شد..وقتی میخواست توی دفتر کلاس نمره بذاره عینکشو برعکس گذاشت!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ادا در آوردن پشت معلم خیلی حال منتها بد اگه مچ تو بگیرن ضایع میشیییییییییییییییییی!!!!!!!!
یه بار معلم المپیاد شیمی گفت من میدونم کی از المپیاد قبول شده ...هرچی کردم نگفت....هی میگفت نمیتونم بگم..منم عصبانی شدم X-(تا پشت شو برگردوند ادا شو در آوردم..!!!! :)) :-"
طرف همون لحظه برگشت دید!!!!!!یه چپ چپ نگاه کرد....که از صد تا فحش بد تر بود!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار منو دوستم داشتیم پا تخته نقاشی معلممونو می کشیدیم منم کشیک می دادم که نیاد. یهو اومد تو و ما هم سریع پاکش کردیم. دوباره رفتیم یه نقاشی بکشیم خوشبختانه ایندفه نقاشی اون نبود. با خیال راحت داشتیم کارمونو می کردیم که من یه دفعه متوجه شدم وایساده و داره با یه لبخند ملیح مارو تماشا می کنین بچه ها هم داشتن از خنده می ترکیدن ولی خودشونو ننگه داشته بودن. من گچو انداختمو دوستمو که هنوز داشت نقاشی می کشید صدا کردن ولی نفهمید(طوری تصور کنید که همه هم مارو نگاه می کنن) زدم به شونش گفت: خیلی بی شعوری بذار کارمو بکنم. من همونجا نشستم رو زمین زدم زیر خنده اونوقت تازه فهمید. سرخ شده بود. فکر کنم 5 دقیقه طول کشید این فرآیند! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داری ادای یه معلمو در میاری میبینی پشت سرته داره میگه چه خوب ادامو در اوردی (میخواستم از خجالت بمیرم) #:-S #:-S
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم
(کوچولوهه)
با اسکیت بردش خورده بود زمین
همه پوست رو شکمش خراشیده شده بود
آب نمیخورد میگفت از اینجاها میریزه بیرون :-??
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار معلم اون کلاسی ها(کلاسشون پشت کلاس ماس یعنی تخته هامون چسبیده به یه دیوار) با تخته پاک کن زد به تخته شون معلم ما رفت درو باز کرد! =))
تازه می گفت کیه در میزنه در میره.
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زیست حرف سرطان و اینا شده بود و معلممون پرسید کیا تو خانوادشون کسی از سرطان مرده؟؟؟

منم گفتم بابابزرگم!!!

معلممون گف آخی از چه سرطانی فوت کرد خدا بیامرز؟ :(

ـــ سرطان سینه 8-}


کلاس رف رو هوا

+ منظورم سرطان ریه بود! O0
 
پاسخ : سوتی‌ها

داری ناظمو مسخره میکنی دخترش پشت سرت ضاهر میشه

کلا من اخر شانسم هر وقت دارم ادای یکی رو در میارم کنارم ضاهر میشه :(( :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار کنترل پروژکتورای کلاسا با هم قاطی شده بود
معلم اون کلاس روبرویی همه ی کنترلارو امتحان میکرد که اصلیه رو پیدا کنه
بعد وقتی داشت از کلاس کناری دکمه هارو میزد پرده ی پروژکتور کلاس ما پایین بالا میرفت!!!!
بیچاره معلم دینیمون سر کلاس ما وحشت کرده بود!
نزدیک بود بگه اینجا تسخیر شدس!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب داشتیم در مورد سوسیس کالباس حرف میزدیم، تلویزیون هم داشت
یه برنامه در همین مورد میداد، بابام گفت:« احتمالا صددرصد تو همین برنامه میگه.» ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم میخواست به داداشم بگه هر وقت زن گرفتی بهش بگو گفت از الان به زنت بگو :)) :)) :)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بهت تولدتو تبریک میگن در جواب میگی تولد شما هم مبارک :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه دفعه من نذري بردم در خونه همسايمون خانومه گفت قبول باشه! منم طبق عادت كه الان ميپرسه حال مامانم خوبه در جوابه قبول باشه گفتم: سلامه گرم رسوندن خدمتتون!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم عیدی رفته بودن مکه بعد هر کی بهش میگفت زیارتت قبول اونم میگفت زیارت شما قبول ;D ;D ;D
 
Back
بالا