خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

- نمودار تابع وقتی پیوسته‌ست که سوراخ نداشته باشه ؛ این رو ریاضیدانان بی ادب تعریف کردند. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بابام داره اخبار گوش میده درباره این اسرائیل و اینا میگف :-"

خواهرم اومده میگه:اه اصن این نتیامین یوهو(ترکیب بنیامین و نتانیاهو ;)) ;D)کیه آخه؟

هیچی دیگه بچه اومد قاطی سیاست شه مثن،زد اسم طرفو ناکار کرد :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها به معاون گفته بود که وااای چقدر مقنعتون خوش رنگه با رنگ چشماتونم که ست شده خیلی ازش خوشم میاد به بچه ها هم گفتم من اگه یه روز خونه بخرم حتما کابینتامو این رنگی میکنم. معاون :|
اومده پاچه خواری کنه اسکی رفت :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب توی تالار بودیم واسه مراسم ختم،یکی از بچه های فامیلمون(کوچیکه) رفت پیش یه پسره و باهاش حرف میزد که اتفاقی منو دید و باهام بای بای کرد(کلا آخه با بچه ها خیلی جورم)بعد منم شروع کردم به بای بای کردن و دست تکون دادن که یهو پسره سرشو بالا آورد و منو نیگا کرد فک کرد دارم براش دست تکون میدم بدبخت خجالت کشید سرشو انداخت پایین!
شانس آوردم غیر خودش کسی ندید! ‏D‏:
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا ما یه رفیقی داریم این بدون کیف لوازم آرایش و گوشی ش کلا مدرسه نمیاد بعد معلم مون برداش بهش گفت کاراتو بریز رو فلش برام بیار برداشته میگه ما اجازه نداریم فلش بیاریم مدرسه
درجواب این افراو باید چی گف؟؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال اول بودیم امتحان ترم مطالعات داشتیم بعدش جواب یه جای خالی میشد "گونه های اجتماعی". یه همچین چیزایی...
بعد من میخواسم به یکی این کلمه رو برسونم هرچی میگفتم گونه ی اجتماعی متوجه نمیشد آخر با انگشتم اشاره کردم به گونه َ م بعد:
دوستم:بوس کنم؟ :-/
من: #:-S
مراقب: ^-^ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم هندسه:بچه ها دیگه مِشکالی نیست.

خوشم می آد هیچ کس جز خودش نخندید و تازه پیشنهاد کرد که سوتی های معلم ها رو گوشه ی دفتر هامون بنویسیم،چون خودش که حالا بعد از 70،80 سال-عین حرف خودشه-دفتر هاشو ورق می زنه خیلی :)) می شه.
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فيزيكمون وختي مي بينه داريم حرف مي زنيم تو كلاس، ميگه: رديف آخر دوم وسط اول آروم ! ببخشيد دارين حرف مي زنين!!!!! :|
همون معلممون يه بار مي گفت بچه هاا حالا كي مي تونه بياد فرمولايي كه نوشتمو دوباره از اول بنويسه توضيح بده؟؟؟ همه كه انگاري قبلا هماهنگ كرده بودن گفتن : شما!!!!!
يه بار معلم مطالعاتمون مي خواست يه مثال بزنه كه نشون بده مسئله واضحه. گفت: مثلا مگه نه اين كه ما دماغامون دو تا سوراخ داره؟!!!!!!!!!!!!!! =)) هيچي ديهههههه. كلاس رف رو هوا!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

این ک میگم واسه خودم اتفاق نیفتاده یکی از دوستام واسش این اتفاق افتاده ;D
برا خواهرش خواستگار اومده بعد اشپز خونشون پرده داشنه از این کرکره ای ها
این پشت پرده داشته پسره رو بر انداز میکرده چشمتون روز بد نبینه یهو پرده ول میشه :))
همه سرا برمیگرده یهو :o
این دوست ما ^#^
خانواده دختره X-(
خانواده پسره :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان دوتا صفحه ارسال پیغام خصوصی واسه جواب دادن به دوتا پ.خ باز کرده بودم یکیش دختر بود یکی پسر. :-"
خب اومدم به دختره جواب دادم:Of course dear :)) بعد ارسالو زدم و رو صندلی که نشستم یه نگاه به گیرنده پیغام که انداختم دیدم پیامه رو فرستادم واسه پسره ;;)
آخه dear اون وسط چه کار میکرد مهرانه؟ ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مهمونی از در که وارد شدیم شروع کردم به سلام واحوال پرسی و دست دادن که تقریبا یه ردیف که میشد دایی و عمو و پدربزرگ وخودم و مامانم و(افراد محرم) ... دست دادم همین طور پیش میرفتم و دست میدادم که بدون اینکه سرمو بلند کنم و ببینم یارو کینه دستمو دراز کردم که دیدم دستم رو هوا موند سرمو آوردم بالا دیدم اوه اوه پسر دایی فوق مذهبی مامانمه!تو فکر چاره بودم که دیدم زنش کنارش واستاده که دستمو کج کردم سمتش حالا از شانس من زنش هم با یه دستش داشت با گوشی می حرفید و دست دیگش هم بچه بود خلاصه انقد نگه داشتم که بدبخت با اون دستی گوشی دستش بود دست داد بهم
الان با خودش میگه چه واجب بوده دست دادن ولی همه یه لبخند رو لباشون بود و به سوتی من می خندیدن!اه اه تا من باشم سرمو نندازم پایین ‏‎|‎‏:
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام بادمجون خريده بود ، شسته بودتشون،سرخشونم كرده بود
بعد به مامانم گفت كه بياد برامون كشك و بادمجون درست كنه
مامانمم گفت خودت درست كن
يهو بابام با يه لحن طلبكار و عصباني برگش به مامانم گفت:خودم بخرم،خودم بپزم،خودمم بخورم؟؟؟ :-L
مامانمم گفت نه خودت نميخواد بخوري،ما ميخوريم =))
فك و فاميله ما داريم عاخه؟؟؟
اصن پدر من يك دريچه ي جديد رو به بشر باز كرد با اين جملش :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس سوم دبستان اومدیم نماز جماعت بخونیم که امام جماعت نیومد من شدم امام جماعت بعد اینگار که میخوام سخنرانی کنم رو به بچه ها وایسادم (به جای اینکه رو به قبله وایسم) و نماز خوندیم !!
تازه اینقدر شاکی شدم وسط نماز یکی از معلما رومو برگردوند سمت قبله!! فک میکردم نمازم باطل شده !! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز مصادف با 27 دسامبر و 6 دی!

54786303059369905473.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه که بودم ق و خ نمیتونستم بگم
یه بار داییم اومد خونمون گفت نگین قندونو از تو اشپز خونه بیار
من رفتم دیدم قند توش نیست
گفتم دایی اَن تو اَندون نیست حالا با چاییت اَن نخور :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چهارشنبه داشتم با معاون مون صحبت می کردم :
معاون مون : هفته ی بعد کلاس بزارم براتون؟
من : نه ... هفته ی بعد همش پنج شنبه جمعه س
:-"
منظورم این بود که هفته بعد همش تعطیله
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو بوفه مدرسمون کرم کاکایو(حمزه کجاس؟؟ ;D)میفروشن بعد رفتم دمش زبونم گیر کرد گفتم خانوم ببخشید 2 تا که که کاکایو لطف کنین
زنه اینجوری بود :o
خودمم ک ماشالا شاسگل اینجوری :-??
دوستامم پهن زمین ;D

نکته:که که ی کلمه ی اصفانی کاملا اصیل است ک البته جاهای دیگم ازش استفاده میشه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

گاهی که سریع مینویسم بعضی چیزا جابجا میشه مثلا" نفر "رو مینویسم "فنر" و.... تو کیبورد ی و س کنار همه بعد یدفه میخواستم بنویسم چی؟ (تو جمله خیلی افتضاح میشد) /ارسال میکنی.بعد دوباره میای پستتو بخونی #-o میخوای ویرایش کنی بعد نتت قطع میشه .... :|
فمیدین چی شد؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم میگه قبلا که آفت کش و از این چیزا نبوده از چی استفاده میکردن و چیکار میکردن و اینا؟

منم خیلی با اعتماد به نفس میگم با استفاده از مترسک :))

هیچی دیگه بعدش خودم فهمیدم چی گفتم :-"
 
Back
بالا