خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی چن تا از دوستامه! (البته این ماجرا مربوط میشه به چند سال پیش، یعنی اون موقع که آقای اژه ای هنوز نرفته بودن) تو کنگره سمپاد همیشه موقع غذا خوردن آقای اژه ای و همراهان! سر یه میز مینشستن. خلاصه یه بار دوستام خواسته بودن آقای اژه ای بشینه پیش اونا، واسه همین رفته بودن سر همون میزه نشسته بودن. بعد آقای اژه ای اومده بود دیده بود میزشون اشغال شده! رفته بودن سر یه میز دیگه. همون لحظه یکی از بچه ها ظرف سالادو میندازه زمین و کل زیر میز کثیف میشه. بچه ها هم صداشو در نیاوردن و خیلی ریلکس میزشونو عوض کردن! ولی از شانس ازونجایی که آقای اژه ای اینا خیلی به اون میزه علاقه داشتن! بر میگردن سر اون میز و خلاصه با اون صحنه مواجه میشن! بچه هامنم که کلا ذوب شدن!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي دوستمه
از زبون خودش مينويسم:
يه روز تو خونه نشسته بودم داشتم فيلم ميديدم
بعد مهديه(يكي از دوستان)زنگ زد خونمون كه با من حرف بزنه
منم گوشي رو برداشتم و مهديه شروع كرد به حرف زدن با من
يهو فيلم رسيد به جاي هيجانيش و كلا لحظه ي حساسي بود
مهديه هم همينطور داشت حرف ميزد با من
منم كه محو فيلم شده بودم و اصلا حواسم نبود كه داره باهام حرف ميزنه،گفتم:مهديه خداحافظ
و تق! گوشي رو كذاشتم
بعدش هم كه ١٠دقيقه گذشته بود ناگهان متوجه كاري كه كردم شدم :-w
من :o
مهديه :o
خودش ;;) ;))
بعله
چنين دوستهايي دارم من :x
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه زمانی یه سوتی خوندم ک طرف داشته تقلب میکرده اسم اون یکی رو رو برگش نوشته......من باورم نمیشد ک ادم میتونه این قدشوت باشه......
.
.
.
تا این ک امروز.......اسم دوستمو بالای برگه ی امتحانم نوشتم.......!!!! ;D
ابروی چندین و چند ساله داشته به باد میرفت........شانس اوردم سریع پاکش کردم.....
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکشنبه زنگ دوم تاریخ داشتیم ، معمولا دبیر تاریخمون نیم ساعت اولو وقت میده که بچه ها بخونن درسو بعد ازمون میپرسه. زنگ بعدش زبان داشتیم بعدشم زیست! اول ساعت هم ازمون خواهش کرد که کتابای غیر تاریخو جمع کنیم از رو میز!!!
منم مثل بقیه بچه ها کتاب تاریخمو گذاشتم رو میز شروع کردم به خوندن، بعد با خودم فک کردم که خب تو که دیشب تاریختو خوندی بشین درسای زنگ بعدتو مرور کن. کتاب زبانمو از کیفم دراوردم شروع کردم به خوندن، یه مروری کردم بعد باز با خودم گفتم که خب زبانم که چیزی نیس بشین زیست بخون دختر، خلاصه این که برگه های زیست رو هم گذاشتم روی میز اونارم یه مروری کردم... هر چی میگذشت من هی بیشتر در بحر درس مستغرق می شدم ... تا این که دبیر شروع کرد به درس پرسیدن و منم دقیقا در اون لحظات در نهایت تمرکز قرار داشتم جوری که داشتم سه تا درسو هم زمان با هم پوشش میدادم، در حین درس پرسیدن من چند خط زبان می خوندم بعد یه نگاه به کتاب تاریخ مینداختم بعد سرمو به منزله تایید حرفای دانش اموزی که داشت درس جواب میداد تکون میدادم بعد میرفتم تو نخ زیست ;D ... چند دقیقه ای به همین منوال سپری شد که دبیر فهمید گفت : فلانی داری چی می خونی ؟؟؟ منم که اصن تو باغ نبودم وقتی فامیلمو شنیدنم هنگ کردم به معنای واقعی،سابقه نداش اصن :-\ :-\ :-\
حالا اومدم مثلا طبیعیش کنم کتاب تاریخمو بردم بالا به دبیرمون نشون دادم گفتم : خانوم باور کنین من از اول تا همین الان داشتم زبان می خوندم ;D ;D :)) :)) :))

خب از عکس العمل دوستام نگم که بعضیاشون به دلیل شدت و مدت خنده نفس کم اوردن و اخرشم تلفات دادیم =)) =)) =))

بعد باز دبیرمون خواست مثلا طبیعیش کنه گفت : دیدم سرت خیلی شلوغه دلم به حالت سوخت :| :|

هیچی دیگه منم که بعد از این قضیه به صورت رندوم میزدم زیر خنده :)) فک کنم دبیرای دیگمونم به عقلم شک کردن هـــــــــــــــــــــــــــــــی !!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

در مدرسه بسته بود
بعد یکی از بچه ها پشت در بود میخواست بیاد تو
در مدرسمونم جوریه که فقط از تو دفتر باز میشه و آیفون تصویری داره
و فقط منو یکی از دوستام یاد داریم از پشت درو باز کنیم.
بعد من درو باز کردم دیدم معلم فیزیکمونم پشت دره(اونم از اون معلم خشنا!)
ینی رسما تا کلاسو فقط دوییدم که منو نبینه!
افتضاح بود.
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سری داشتن شنا میکردن تو یه استخری بعد مجریه گفت دمای آب 6 درجه س
منم اشتباهی شنیدم 6-
من : بابا اینا رو ببین تو دمای6- شنا میکنن تو آب :o :o

بابام: ثنا ما آب 6- داریم؟ :-w نقطه انجماد آب چنده؟ :-w

من: :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر دینیمون یه سوال غیر درسی پرسید یکی از دوستام جواب داد منم یه جواب دیگه ای دادم بعد همون دوست گرامم برگشت با یه حالت عاقل اندر سفیهانه گفت[اینطوری مثن : :-? ] آهان تو از اون لحاظ به این زاویه نگاه کردی. : )) :-گاز زدن نیمکت.
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم : من خیلی با اینترنت توی گوشی رفتنُ دوست دارم :-" ;D

ناگریز! ;D
خیره ی شام (شیره ی خام :)) )
 
پاسخ : سوتی‌ها


اطلاعات معلم باید بزور باشه :>

حالا میگذرم از این که داییم اول دفتر فیزیکش نوشته :

چهارشنبه ، ساعت وسط آقای فلانی !
;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز قرار بود برم آزمایش بدم ، اون وقت باید ناشتا بدم 10ساعت قبلش. منم از دیشب خودمو عملا بسته بودم ک نرم سرِ خوراکی :))
بعدا صبح داشتم لباس میپوشیدم دیدم گرسنمه،رفتم شیرکاکائو و کیک خوردم، و اصلا ب فکرم نرسید الان ناشتا نیستم دیگه.رسیدیم آزمایشگاه خیلی خوشال رفتم تو پرسیدم از دیشب ک چیزی نخوردی؟
منم گفتم نه فقط صبح ی شیرکاکائو ;;) اینو گفتم تازه خودم درک کردم چی شد!
فقط الکی چندساعت علاف شدیم
مواقعی ک گرسنم میشه دراین حد ضریب هوشیم اُفت میکنه ینی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب ساعت نه داشتم با اتوبوس میومدم.
سر ایستگاه پیرمرده سوار شد، بلند شدم گفتم حاجی بفرما.
بعد دیدم غیر از من و اون و راننده هیچکس تو اتوبوس نیست و همه صندلی ها خالین :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم كلاس رانندگي رفته بود ،خيلي با تعجب جديت أزمعلمه پرسيده أين پژوچرا همش چسبيده بهمون؟؟
ماشين خودش بودش تواينه بغل مي ديده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا چشتون روز بد نبینه ! تو دانشکده بعده کلاس میخواستم با دوستم برم خوابگاه ، گفت من میرم دستشویی! بعده چند مین دیدیم نیومد رفتم دستشویی محکم زدم به در گفتم بیا گمشو بیرون دیگه خسته شدم.یهو دیدم یه استادی اومد بیرون ، من :-[ :-[ شروع کردم به عذر خواهی که آقای دکتر ببخشید من فک کردم یکی از بچه ها این تویه! فک کنم تو دستشویی بغلی رفته ، اقا دستشویی بغلی هم خالی بود :)) استاده : :-L

بعد فهمیدم رفته دستشویی دیده دستشویی پره رفته بلوک وسطی دانشکده دستشویی !

شانس آوردم این ترم باهاش درس ندارم #:-S
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم تو اتاق درس میخوندمـفک کنم دین و زندگی-تلفن زنگ زد کسی تو خونه نبود تلفن هم رو اپن بود داشتم که میرفتم تلفن رو بردارم جو گیر شدم برا خودمبسم الله رو با صوت میخوندم
گوشی رو که برداشتم دیدم خاله جونمه
برگشتم پشت تلفن بهش میگم
بسم الله الرحمان الرحیم
میگه چی گفتی؟
میگم هیچییییییییی!گفتم سلام!
========================
تو تابستون که پنج شنبه بود داشت گلبرگ پخش میشد داشتند درمورد تشریفات برا جهاز صحبت می کردند
می گفتند که میگن یخچال باید ساید بای ساید باشه،اصلن باید نداریم و این جور حرفا
مامان داشت تو آشپزخونه ناهار درس می کرد
داد میزنم ماماااااااااااان!
میگه چیه؟
میگم بیا بشین نگا کن،میگن که برا دخترتون باید یخچال ساید بای ساید بدین!
به خودم که اومدم کم مونده بود از خجالت آب شم برم تو زمین!
مامان هم بر گشت گفت هر کی گفته غلط کرده!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند سال پیش توی کلاس زبان معلم داشت یه گرامریو درس می داد که دقیق نمی دونم چی بود ولی بحث به این جا کشید که مثلا چه کارای عجیبی کردین و اینا، بعد یکی گفت که من یه بار توی کلاس خوابیدم و معلمه هم گفت که مثلا از این سوال بپرسین راجبش. خب بچه ها یه سوالایی پرسیدن که مثلا چه زنگی خوابت برد و اینا. منم برای این که یه سوالی پرسیده باشم اولین چیزی که به ذهنم رسیدو گفتم:
- who did you sleep with?!
حالا بچه ها زیر خنده زدنو معلمم یه چشم غره کوتاه بهم رفت ولی جالب این جاست که من خودم نفهمیدم قضیه چیه بعد از این که برگشتم خونه و کلی گذشت تازه دوزاریم افتاد که چی گفتم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی رو یکی از دوستام داد..
سر زنگ المپیاد معلم داشت خواص اسیدی و بازی رو درس میداد معلم گفت خاصیت بازی.....
یه دفعه یکی از بچه ها گفت گِ.......ی معلم گفت چی رفیقم گفت گیم شما گیم بازی نمیکنید....
خلاصه کلاس نیم ساعت رفت رو هوا........
 
پاسخ : سوتی‌ها

شب بود منم میخواستم برم سریع تو رختخوابم بخوابم .ا
این مسواک برقیه دو تا سر داره جداگونه یکی مال منه یکی خواهرم! :-" ولی مسواکه همیشه پیش خواهرمه ک بذارشون تو شارژ(نمیذاره تو مسواک دونی! :|).منم رفتم مسواکو برداشتم سر مسواکم برداشتم و خمیر دندون و غیره مالیده شد و مسواکو زدم با آرامش بعد تو ذهنم میگم این مسواکه چرا همچینه؟شکل و شمایلش فرق داره! :-".حالا مسواک تموم میشه منم در حال تمیز کردن مسواک نگا میکنم میبینم عع! :-" این مسواکه چقد شبیه مسواک خواهرمه! :-"...شبیه ک نه مال خودشه !
 
پاسخ : سوتی‌ها

شوهر خواهرم خیلییی فوتبالیه، و برعکس خواهرم که تقریبا هیچی از فوتبال نمیدونه ;D، یه بار نمیدونم دقیقن چه تیم هایی باهم بازی داشتن، که مثلن خواهرم اومد بگه

که آره منم باهات همراهی میکنم و بازی فوتبال رو میبینم و نتیجه رو دنبال میکنم و این حرفا.. 8-^

بازی تموم شد. نیکو (خواهرم) حس میکرد الان منبع اطلاعات فوتبالیه! B-) حین بازی هم هرچی سوال داشت از شوهر خواهرم پرسید.

بابام یهو اومدن و پرسیدن: امید (شوهر خواهرم) نتیجه بازی چی شد؟

خواهرم با اعتماد به سقف، مصمم و با صدایی بلد و رسا داد زد: 0- هیچ به نفع بارسلونا! :))

اعضای خانواده متوقف نمیشدن از خنده :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر هنر رفتن پاتخــته و میخواستن یه چیزی رو ذکر کنن این وسط خودکارم وسطشون بود ایشون نوشتن "خوکادرو...."من خـانم ببخشید خودکار دیگه بار دوم برای اصلاح نوشتن"خودکادر..."من خانــم.. :))
اون :| :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من واسه یکی از درسام از اول ترم سر کلاساش مقاومت کرده بودم نمیخوابیدم جزوه مینوشتم ، همین جزوه رو آخر ترم گذاشتم انتشارات ملت کپی کنن شاد شن ، ولی خب جزوه ای ک بین خواب و بیداریو وسط چرت و پرتایی ک میگیمو بازیایی ک میکنیم نوشته شه مسلما دیگه اشتباهات لپی داره حداقل!
اون وقت من یه جایی نوشته بودم "اطلاعات مالی باید افشای مناسب داشته باشه و ویژگی کیفی بیان صادقه را دارا باشند وگرنه باعث _گمنام_ شدنِ استفاده کنندگانِ صورتهای مالی میگردد"
اون وقت الان واضحه ک منظوم "گمراه" بوده درواقع
بعدا یکی از کسایی ک کپی کرده بهم زنگ زده بود داشت میپرسید ینی اگه بیان صادقانه نباشه اون نویسنده هه گمنام میشه دیگه بهش اجازه فعالیت و اینا نمیدن؟ ;;) بیچاره فک کرده بود این جمله خیلی مفهومیه رفته بود تو عمقش چ تفسیرایی کرده بود :))
تهشم قانع نشد گفت نه این حتما ی منظوری داشته
اومدیم ثواب کنیم فک کنم ملت این چرت و پرتا رو سر امتحان بنویسن یه عمر نفرین پشت سرمه :))
 
Back
بالا