• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

تیزهوشان قبول شدم!

  • شروع کننده موضوع hany
  • تاریخ شروع

...Maryam...

مرمرائیسم:)
ارسال‌ها
128
امتیاز
2,760
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر لبخند:)
سال فارغ التحصیلی
1400
من کلا دوسوال از کل آزمون نزده بودم اونم وقتم نرسید یعنی اوناروهم میزدم:)):)):)):))اونم با اطمینان میزدم اومدیم بیرون دیدم همه دارن گریه می کنن منم که اصلا انگار نه انگار باخنده رفتم بیرون دیدم بارون داره میباره رفتم بابا اومده بود دنبالم سوار شدم نگاه به بچه ها کرد بعد یه نگاه به من گفت معلومه عالی زدیا گفتم اتفاقا برعکس درنمیام اومدیم بعد ازچند وقت که جواب ها اومد تویه محیط عمومی بودم بابام زنگ زده بود به مامانم گفته بود گوشیی رو بده مریم منم رفتم تو دستشوییی :D:Dکه اگه دعوام کردن آبروم نره بابام بهم گفت که دراومدم منم طبق معمول یه لبخند خوش آب ورنگ رولبم نقش بست وسلام نامه تمام:)):)):D:D
 

Elaheh_nas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
2,795
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ دبیرستان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
نداشته بید
دانشگاه
محقق
رشته دانشگاه
فیزیک
تلگرام
اینستاگرام
شرایط من خیلی بد بود
انگار آزمون تیزهوشانو داده بودم
نتایج معلوم نبود
پس فردا صبح آزمون نمونه بود
فردا صبحم قرار بود راه بیفتیم بریم تهران عروسی داییم
ینی اگه قبول میشدم میتونستم برم اگه نمیشدم باید میموندم اردبیل آزمون نمونه بودم عروسیم بی عروسی
شبش بابام به معاون سمپاد که دوست بابام بود زنگ زد اونم گف قبول شده
همه هم خونه ما بودن سر شام بودیم
یعنی یه جمعیت دایی ها و خاله ها خلاصه همه بودن
بعد من لقمه تو دهنم بود
بابام گفت میگه قبول شده
قورت دادم لبخند زدم _اون موقع یکم خجالتی بودم_ بعد همه یه تبریک گفتن و اینا
برام کادوعم خریدن که اصلا یادم نیس چی بود
ولی خب دیگه...
من چمدون بستمو صبحش راهی تهران شدم D:
 

sabili

ویالونسل
ارسال‌ها
206
امتیاز
1,589
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
:D:Dماه رمضون بود جوابا اومد ;;)
منم تو خواب شيريني بودم اخه حتي تو تابستون هم من ساعت ٧بيدار ميشم ولي ماه رمضون عوض ٣٦٥روز سابو ميخوابم بيخيال اينا داشتم ميگفتم كه بله ديگه خوا بودم شنيدم مامانم ميگه اهان پس جوابا اومدن باشه به صبا ميگم مرسي كه خبر دادين
يدفعه تموم برگام ريخت :Dرفتم پيش مامانم گفت دوستت بود و گفت جوابا اومده .از شانس اينترنت خودمون نمياورد سايتو منم زنگ زدم به همون دوستم گفتم برا منم نگاه كن و اينا بعر ٥دقيقه تلفن زنگ خودر واقعا لحظات هيجان باري بود:D
برداشتم ديدم جيغ ميزنه صبااااااااا قبول شديم :D
منم این طرف جیغ زدم وای مرسی و خلاصه که هیچی دیگه خوشحال شدم :-" البته من یه جورایی مطمن بودم قبول میشم چون از امتحان که اومدیم بیرون همه داشتن گریه میکردن و اینا ولی من همشو با اعتماد زده بودم و شک نداشتم اصلا :D:D
 

رحمتی!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
658
امتیاز
6,627
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
باشه
سال فارغ التحصیلی
1398
مدال المپیاد
یه خورده شیمی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
رشته دانشگاه
پلیمر
وقتی آزمون تموم شد داشتم با مامانم می رفتم ( پیاده ) و با چند تا از دوستامم حرف می زدم ( از اون شاگرد ها بوده ) هر کسی داشت می گفت که چقدر خراب کرده نوبت به من رسید گفتم 15 تا 20 تا رو نزدم ، بعد مامانم یه نگاه عجیب بهم انداخت و گفت خدا به خیر کنه وقتی هم توی مدرسمون داشتن سوالا رو بررسی می کردند من یه گوشه کز کرده بودمو و بقیه داشتن خوشحالی می کردند
روز اعلام نتایج من از صبح زود پای سیستم نشسته بودم و منتظر که سایت باز شه اخرشم اعصابم خراب شد و رفتم خوابیدم
وقتی بیدار شدم دیدم مامانم با یه لبخند ملیح بالا سرمه ، ازش پرسیدم یعنی تا این حد خراب کردم ، گفت نه قبول شدی !!!
 

Elaheh_nas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
2,795
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ دبیرستان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
نداشته بید
دانشگاه
محقق
رشته دانشگاه
فیزیک
تلگرام
اینستاگرام
شرایط من خیلی بد بود
انگار آزمون تیزهوشانو داده بودم
نتایج معلوم نبود
پس فردا صبح آزمون نمونه بود
فردا صبحم قرار بود راه بیفتیم بریم تهران عروسی داییم
ینی اگه قبول میشدم میتونستم برم اگه نمیشدم باید میموندم اردبیل آزمون نمونه بودم عروسیم بی عروسی
شبش بابام به معاون سمپاد که دوست بابام بود زنگ زد اونم گف قبول شده
همه هم خونه ما بودن سر شام بودیم
یعنی یه جمعیت دایی ها و خاله ها خلاصه همه بودن
بعد من لقمه تو دهنم بود
بابام گفت میگه قبول شده
قورت دادم لبخند زدم _اون موقع یکم خجالتی بودم_ بعد همه یه تبریک گفتن و اینا
برام کادوعم خریدن که اصلا یادم نیس چی بود
ولی خب دیگه...
من چمدون بستمو صبحش راهی تهران شدم D:
اینم بگم که من اصلا فک نمیکردم قبول شم. ریاضیمو ۱۳درصد زده بودم:///
علومو ۵۰:/ نصفشو وقت نکردم بزنم
ادبیاتمو ۹۵ زده بودم که بعدش یه سوالو حذف کردن شد ۹۳ فک کنم
دینی رو ۸۷ زده بودم
مطالعات اجتماعیو ۳- زده بودمD:
تفکر هم فک کنم ۲۰ اینا بود
کی فکرشو میکرد که من قبول شم؟
ولی خیلی سخت بود لامصب. سال قبل از ما خیلی آسون بود.
 

aylar82mobina

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قلم چی
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
انشالله شهید بهشتی_آکسفورد
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

مرحله یکو داشتم کارتون میدیدم دوستم اس ام اس داد هممون قبول شدیم. هیچ حس خاصی نداشتم :D
نتایج ما رو چهار روز قبل از مرحله دو اعلام کردن وسط تابستون، خیلیا نرسیدن به آزمون.
مرحله دوم هم تعمیرات داشتیم تو خونمون ، دوستم زنگ زد. گفت تینا فقط ما دوتا قبول شدیم. چنان جیغ کشیدم کل خونواده و کارگرا پریدن تو اتاق :D
ببخشید قضیه این مرحله اول و مرحله دوم سمپاد چیه؟مگه مرحله ایه؟
 

aylar82mobina

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قلم چی
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
انشالله شهید بهشتی_آکسفورد
اینم بگم که من اصلا فک نمیکردم قبول شم. ریاضیمو ۱۳درصد زده بودم:///
علومو ۵۰:/ نصفشو وقت نکردم بزنم
ادبیاتمو ۹۵ زده بودم که بعدش یه سوالو حذف کردن شد ۹۳ فک کنم
دینی رو ۸۷ زده بودم
مطالعات اجتماعیو ۳- زده بودمD:
تفکر هم فک کنم ۲۰ اینا بود
کی فکرشو میکرد که من قبول شم؟
ولی خیلی سخت بود لامصب. سال قبل از ما خیلی آسون بود.
چه پایه ای؟سال چند؟من ک از خودم ناامیدم با اینکه بیشتر درس هام بالای چهله
 

Elaheh_nas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
2,795
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ دبیرستان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
نداشته بید
دانشگاه
محقق
رشته دانشگاه
فیزیک
تلگرام
اینستاگرام

Elaheh_nas

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
2,795
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ دبیرستان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
نداشته بید
دانشگاه
محقق
رشته دانشگاه
فیزیک
تلگرام
اینستاگرام

The end

کاربر فعال
ارسال‌ها
71
امتیاز
218
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
المپياد رياضي
من از مدرسه بهم خبر دادن اول بار خوشحال شدم اما بعد كه مدرسه را ديدم ي كم وحشتناك شد
 

Dictator

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1400
فکر کنم پنجشنبه بود چون تعطیل بودیم
یکی از دوستام بهم زنگ زد گفت نتیجه ها اومده منم وحشت زده رفتم تو سایت سنجش دیدم زده قبول شده اید یادمه مامانم داشت پشت تلفن با مادرجونم صحبت میکرد بعد منم با اشک و خنده رفتم بهش گفتم
یادش بخیر
 
ارسال‌ها
74
امتیاز
273
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار

الی ملی

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1398
من موقع نتایج خواب بودم اولش نمی خواستم پاشم اما تا گفتن نتایج اومده عین جت پریدم بیرون چن بار با گوشی میزدیم نشد اخرش بار اخر از بس استرس داشتم دادم مامانم یه دفعه بغلم کرد گفت قبول شدی
منم یه لحظه کپ کردم بعد انگاری بهم برق وصل کردن پاشدم یه دور دور خونه رو زدم :)) راهنمایی:))
 
ارسال‌ها
3,325
امتیاز
64,608
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی

mohad_z

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,394
امتیاز
22,769
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
طـــهـران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
زیست فناوری/ ژنتیک
من وقتی فهمیدم قبول شدم انکار از هاگوارتز برام نامه اومده بود، ذوق مرگ ترین :))
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,228
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
من اصن فکرشم نمیکردم قبول شم بعدش نصف شب یه دفعه از خواب میپریدم اون پرینت قبولیم نگاه میکردم تازه لمسشم میکردم که توهم نباشه دوباره میخوابیدم
 

Nahal.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,046
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1401
من شب خونه مادرجونم مونده بودم مامانم اینا خونه خودمون بودن بعد یدفه نصفه شب زنگ زدن گفتن قبول شدی من چون اصن فکرشم نمیکردم قبول شم اول رفتم تو شوک بعدشم شرو کردم زنگ زدن ب کل فامیلا و ذوقمرگ:))
 

Zeinab04

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
622
امتیاز
3,505
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۷
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
همانا من وسط هری پاتر و محفل ققنوس بودم اونجایی ک رفتن تو وزارت خونه بعد مرگ خوارا افتاده بودن دنبالشون بعد درا باز نمی شد ک فرار کنن .. ینی رسما تو اوج استرس بودم یدفعه مامانم گوشی رو کرد تو چشم گفت قبول شدی .. تو اون وضعیت انتظار این همه شوکه رو نداشتم . بعد چند ثانیه ک در شک بودم از تخت پریدم پایین.. طبقه بالا می خوابیدم من اونموقع بعد دور خونه رو می دویدم و اینا . بعد پنج دیقه گوشی رو ورداشتم ب هر کی میشناختم من جمله معلمم زنگیدم و اینا
بخاطر این ک هم اونجای کتاب محفل ققنوس بودم هم یدفعه نتایح رو دیدم .. هیچوقت اون صحنه از ذهنم پاک نمشه
 
بالا