من از آغاز که روی تو بدیدم گفتم
در پی طلعت این حوروش انجامم نیست
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود که در ملک جهان دامم نیست
امام خمینی
-----------------------------------------
جغد در دل من میخواند هوهو هوهو
آبادی این دل کوکو کوکو خودم
------------------------------------------------------------------------ سنت عشق سعدیا ترک نمی دهی بلی کی ز دلم به در رود خوی سرشته در گلم
گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می شیر و شهد وشکر باشد
پر کن قدح باده و در دستم نِه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
-------------------------------
ای پیر خرد مند پِگه ترَ برخیز
وآن کودک خاکبیز را بنگر تیز
پندش ده و گو که نرم نرمک می بیز
مغز سر کیقباد و چشم پرویز حیکم عارف عمر خیام
پس شاخههــــاي ياس و مريم فرق دارند
آري! اگـــر بســـيار اگـــر كـــم فـــرق دارند شــادم تصــور مـــيكني وقتـــي ندانـــي
لبخندهــــاي شـــادي و غـــــم فرق دارند
برعكـــس مــــيگــردم طـواف خانـهات را
ديــوانــههــا آدم بــــه آدم فـــرق دارنــــــد
من با يقين كافر، جهان با شك مسلمان
با ايــن حســـاب اهل جهنم فرق دارند…
رباعی شماره ۱۰۷ _ خیام بنگر ز جهان چه طرف بربستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ
شمعِ طَرَبم ، ولی چو بنشستم ، هیچ
من جامِ جَمَم ، ولی چو بشکستم ، هیچ
در مورد علت انتخاب این رباعی یه توضیح کوتاه بدم .
در این رباعی ، چهار بار واژه " هیچ " تکرار شده در حالی که هیچ کدوم تکراری نیستن و درست سرِ جای خودشون قرار گرفتن .
حافظ یه بیت داره :
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه ایست که هیچ آفریده نگشادست
گوشِ من به من میگه که این تکرار ملیح نیست .
در مورد رباعی خیام احساس میکنم نگاه ریاضی خیام ( برخلاف حافظ) در سامان دهی واژه ها بهش کمک کرده . این چهار واژه به گونه ای قرار گرفتن که کوچک ترین ناسازگاری و ناهمواری ندارن و نوای ناهمخوانی هم به گوش نمیرسه !