حستون نسبت به ایران؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Admin2
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,676
امتیاز
37,785
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
اول اینکه سنتون رو بگید و بعدش بگید نسبت به ایران کلا چه حسی دارید؟
  • عاشق ایرانم
  • حس خاصی ندارم
  • ازش متنفرم
  • واسم اهمیتی نداره
  • ...
 
سلام
۱۸ در آستانه ۱۹
حتما باید از موارد بالا باشه؟
عاشق ایرانم ولی یه عاشق غمگین که توی یه چیزی شبیه رابطه تاکسیک گیر افتاده و باید طوری نجات بده خودش رو...هرچند جدیدا نجات رو در مهاجرت یا آپشن دیگه ای نمی‌بینم):
 
۲۱ و خورده ای
دوست داشتن توأم با نفرت.
به قول @Elsaest انگار توی یه رابطه ام که مشکلاتش داره خفه ام میکنه ولی نمیخوام تمومش کنم. دائماً دنبال راهکارم که قابل تحمل کنم شرایطو.
 
۲۹
ایران جاییه که بش حس تعلق دارم.
در عین حال جاییه که خیلی ازش ناامیدم.
همچنین جاییه که انقدر توش بم خوش گذشته بهش مدیونم.
همین فکر کنم این سه تا حس برجسته ن برام.
 
۱۶
دوسش دارم ولی دوست داشتنم تا حد زیادی بخاطر حس تعلقه و همچنین کاملا ناامیدم ازش
 
۱۸ سال و اندی


مسئله اینه من کل این ۱۸ سال اندی تک تک ثانیه هاشو ایران بودم ، دوری ازشو ندیدم ببینم واقعا دلم تنگ میشه یا نه




تنها چیزی که میدونم عاشق فرهنگ و مردمش هستم ولی نمیدونم عاشق چیزای دیگشم هستم یا نه
 
۲۴ سال
سوال خیلی خیلی کلی هست. مثلا زبان و فرهنگ و دین یا سیاست رو شامل میشه. تک تک بخوام بگم آخه خود دینی که داریم من حس می کنم خیلی دین محفوظیه و از اون جهتم خیلی احکام داره که ادیان دیگه نداره و چون زیاد چپ و راست می کنه بعضی ها خوششون نمیاد مسلما یه دین راحت تر برای کسی که میخاد یه ارتباطی دو سر برد با خدا داشته باشه بهتره مثلا اونایی که می‌گن آرامش میگیرم از وجود خدا ولی خب تصمیم گیری ها و متن زندگی نیاز نیست خدا رو دخالت بدن من خودم دینمو دوست دارم. به خاطر نحوه ایی هست که بهم منتقل شده مثلا تو ۹ سالگی برنداشتند برام هد و چادر بخرن یه روسری صورتی فوق العاده قشنگ بود و محبت زیادی که بغلم می کردن اگه میفتاد سرم می کردن کلا روزه هام دو سال اول نصف گرفتم و برام هدیه میخریدن نماز میخوندم خوشحال می‌شدن. کلا با مهربونی و محبت مذهبی شدم نه زورکی. فرهنگ ایراداتی داره در کنار خوبی‌اش. زبان رو هم عاشق ادبیات هستم متاسفانه دبیر های ادبیات بدی داریم ولی پدر و مادم عاشق ادبیات بودن و بهم زیبایی اش رو نشون دادن.
در کل نمیدونم ایران تو رتبه بندی کجاست ولی تو یه فیلمی می‌دیدم که میگفت من کنترلگر هارو میشناسم الکل، سکس،ثروت، مواد. خب خوشحالم از همشون دور بودم یه مقداری ایران خانواده خودت معنی میشه و بعدشم شهر خودت در کلان سیستم
هرموقع که میام ازش بد بگم اطرافیان اجازه نمیده و با اینکه همه جا همین مشکلات هست و فلان ساکتم می‌کنن من رو به شخصه و هم به نوعی نا امید کرده به شخصه چون برا رشته ام بعد دوسال کار نتونستم پیدا کنم. و به نوعی چون تفریحی اونجوری ندارم. از لحاظ اقتصادی هم خب..‌.... واقعا آدم رو شرمنده خانواده اش می کنه. اما تصمیم من ادامه تحصیل تو همین کشور هست با توجه به چیزی که دیدم در ارشد انگار یه present هست یه هدیه ویژه اقوامم با ارشد کار پیدا کردند. زیبایی ها و ثروت های طبیعی رو هم بخوام بگم واقعا عالی عالی عالی.
 
۱۴
وطنمه هرجوری باشه عاشقشم. و تو این حالت حال حاضر بیشتر عاشقشم.
 
20 و خورده ای
ازش متنفرم
حس میکنم اینجا غریبم، انگار که متعلق به اینجا نیستم
آرزوم اینه که تو راه فرودگاه امام باشم، تا برای همیشه از اینجا فرار کنم
این مملکت هیچ وقت قدر جووناشو ندونست
 
۱۸
عاشق ایرانم، عاشق تاریخ، تمدن و فرهنگی که داشته. در عین حال برای کشورم ناراحت و اندوهگینم ولی میدونم که این کشور از این روزها زیاد به خودش دیده و در آخر سربلند ازشون بیرون اومده، میدونم شاید تا اون ایده آلی که توی ذهنم هست خیلی خیلی فاصله باشه ولی ایمان دارم که اون روز حتما میاد...
 
Back
بالا