امروز دوست داشتم چه کسی باشم؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع venusi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
کسی که تو کتابفروشی محبوبم کار میکنه و رو میزش همیشه یه لیوان شکلات داغ هست:‌)
 
دوست داشتم یه ذهن آزاد داشتم
و انقدر سرم احساس سنگینی نمیکرد
و بعد در حالی که با تیپ خاص و رنگیم داشتم از کتابخونه برمیگشتم
یه دسته گل نرگسی برای خودم میگرفتم و میرفتم خونه تو اتاق رنگارنگم که
دیواراش پر از نقاشی و کاردستیه
 
طبق معمول ، ساعت بعد دوازده هست.
فکرای حقیقتا بی سر و ته و بیکاری! منتهی میشه به خزعبلات فوق:

امروز دوست دارم جای شخصیت اصلی رمان "پیرمرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد" باشم.
(با سنِ زیر ۳۰ سال و قدرت کنترلِ *** بالاتر:‌‌))))
 
امروز میخواستم جای کسی باشم که یه داداش یا خواهر بزرگتری داره که همه ی مشکلات تورو تجربه کرده باشه و زار زار بغلش گریه کنیو باهاش درد و دل کنی
 
دلم میخواست جای هر کسی باشم که چند روز قبل تولدش اومیکرون نگرفته🚶‍♀️
 
جای Boss baby باشم:))))
و یا جای انگوری جون و بیگلی(همون بیگل)
یا جای پاندای کونگ فو کار که به خاطر اون کلوچه هه پاهاشو صد و هشتاد باز کرده بود:)😂

پ.ن: یعنی خودم وقتی جواب خودمو میخونم از شدت خنده نمیدونم چیکار کنم :))
 
جای استارگرل تو کتاب دخترستاره ای🚶‍♀️
 
Back
بالا