• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

امروز دوست داشتم چه کسی باشم؟

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
نه تنها امروز بلکه هرروز دلم میخواد جای ویکتوریا بکهام باشم :))
 
  • شروع کننده موضوع
  • #22

venusi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
493
امتیاز
47,597
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
امروز دوست داشتم هیچی نباشم.
یه "هیچی" عه پولدار که ۲۰۰ سال قبل زندگی میکنه.
اونقدر پولداره و اونقدر دنیا براش بی ارزش عه که به هیچی جز غذا و خواب فکر نمیکنه.
هیچی ناراحتش نمیکنه.
هر شب مهمونی میگیره و بریز و بپاش میکنه و روزا تا بوق سگ میخوابه....
 

Reyhansd

کاربر فعال
ارسال‌ها
32
امتیاز
292
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تویسرکان
سال فارغ التحصیلی
1
امروز دوست داشتم
جاب اون دختری بودم که قبل از ورود به سر جلسه دیدمش..
کلا فیسش لبخند داشت ؛ریلکس و خوش برخورد و اروم و خونسرد ..
فقط با یه کارت ورود به جلسه و شناسنامه و مداد اومده بود ...
کلی باهم حرف زدیم و خب ابن مهربونیش برای منی که اون وسط با به عالمه استرس چشمام بغض آلود شده بود خیلی ارزشمند بود ..
کلی حالم خوب کرد ♡
 
  • شروع کننده موضوع
  • #24

venusi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
493
امتیاز
47,597
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
امروز
دلم میخواست ماهی فروش باشم
از این مدلای قدیمی که همرو روهم روهم لابلای یخ میچیدن بیرون مغازه و مغازه در نداشت:))
الان هم اگر برین سرچشمه تهران لابد باید همین شکلی باشن.
بعد میگو میاوردم چه شاه میگویی
لهجه رشتی میداشتم
مرد میبودم ولی از این ماهی فروش پلشت هایی که نمونش توی فیلم بله برون دوماد جمشید مشایخی و ثریا قاسمی بود نه! :))
بعد صب که میشد خودم چکمه پلاستیکی میپوشیدم اون کثافتای خوشمزه ی بوگندو رو از ماشین پیاده میکردم چون خیلی دل رحم بودم و دلم به حال شاگرد طفلکم میسوخت
 

زار

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
467
امتیاز
5,168
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0
سید علی خامنه‌ای که میلیون‌ها صلوات امروز و فردا و پس‌فردا نثارشان شده و خواهد شد.
عای جیگرم خنک میشد وقتی طرف میگف سلامتیش صلوات و کساییم ک داشتن حرف میزدن ساکت میشدن تا سکووووت باشه :)
اسپمزدا
امروز دلم میخواست س. میبودم تا ننم بهم نگه اگه به حرف من گوش میکردی رشته باارزش‌ی میاوردی‌.
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
یه سرخپوست کنار آتیش یا یه کولی کنار یه کامیون زوار در رفته که داره با ریتمی که رو یه طبل از جنس پوسته میرقصه و به این فکر می کنه امشبم اینجا بمونه یا حرکت کنه ...
 
ارسال‌ها
3,096
امتیاز
12,052
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
اون پیرمرد چروکه که عینک آفتابی زده بود و نصف دکمه های پیراهنش باز بودن و تو هوای گرم و آفتابی تو سایه لم داده داده بود و آبجو میخورد و سیگار میکشید و هیچی به تخمش نبود.
 

Smohammadreza

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
885
امتیاز
9,898
نام مرکز سمپاد
حلی یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
مدال المپیاد
نقره فیزیک
جای سال بالایی هامون ‌که پیامک قبولی مرحله دو براشون اومده!
 

Becoming

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
عضو کادر مدیریت
مدیر داخلی
ارسال‌ها
2,000
امتیاز
35,933
نام مرکز سمپاد
Frz
شهر
Sari
سال فارغ التحصیلی
1398
رشته دانشگاه
دواسازی
دوست داشتم دانشجوی علوم‌دارویی می‌بودم و می‌تونستم میتینگ سه‌شنبه تهران رو بیام/=
 

Rhodium

در هم تنیده شده با ۶
ارسال‌ها
508
امتیاز
3,507
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
امروز دوست داشتم جای رونالدینیو بودم..نمیدونم چرا ولی هوس کردم😂😂 #بهترین_بازیکن_تاریخ
 

Sety

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
631
امتیاز
15,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
جای شخصیت استارگرل توی رمان دختر ستاره ای:"
همونقدر خوب،رها و متفاوت
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
454
امتیاز
13,409
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
جای هرکسی که امروز یه خبر خوب داره، حالا داره میره خونه که خبرو به بقیه بده و بعدم لم بده و یه لیوان بزرگ آب یخ بخوره!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #34

venusi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
493
امتیاز
47,597
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
امشب دلم میخواست
یه خونه که نه یه اطاق بیست متری بود که کرم رنگ یا خاکستری بود.
توش هیچی نبود جز یه رخت خواب بود و چهار تا کاسه بشقاب و گوشه ی دیوار بزرگ عه دو ردیف کتاب بود.
کتابارو اون آقا مو بلنده عه که جلیقه خبرنگاری داشت و خیلی گنده بود و خیلی مرید من بود و ماشین سنگین داشت با یه سری مواد غذایی میاورد اونم ماهی یکبار!
هربارم میومد بم خبر میداد که "خوش باش و آروم که شهر در امن و امان است و عزیزای دلت همه به عیش و طرب مشغولن و اصلا یادشون نمیاد تویی هم وجود داشته" و منم تا ماه بعدی خوش بودم و آروم و نه دل تنگ بودم و نه نگران!
میتونست توی کوهستان باشه اما اگر کنار جنگل بود خوشحال تر میبودم!
کاری نمیکردم جز نوشتن که دلم میخواست توش خیلی توانا باشم و تفریحی نداشتم جز همون دو ردیف کتاب که باید تا اول ماه بعدی تموش میکردم چون اگر تموم نمیکردم برمیگشتن به شهر و به مرید مو بلندم گفته بودم دیگه حق نداری بیاریشون چون تا الان نخونده باقی موندن!
 

_Vina_

ابر های همه عالم شب و روز در دلم می‌گریند.
ارسال‌ها
623
امتیاز
8,307
نام مرکز سمپاد
مانا خوشبخت
شهر
یه جایی تو تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
دلم میخواست جای سامانتا تو کتاب پیش از انکه بمیرم باشم

یا جای توماس تو کتاب گریز از هزارتو باشم

یا جای جان اسنو یا آریا تو کتاب بازیه تاج و تخت باشم

هر کدوم باشه حالمو خوب میکنه‌
 
ارسال‌ها
263
امتیاز
3,746
نام مرکز سمپاد
مشهد فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
من امروز میخوام خودم باشم. کلیشه‌است ولی از این تاپیک خوشم اومد... روزای بعد میام میگم میخوام چی باشم :‌))
من امروز میخوام مارال باشم
مارال
نسبتا قوی ولی احساساتی
با نقاط ضعف خودم
مارال عاقل
مسئولیت پذیر
دارای کمی اضافه وزن
مارال مهاجر
مارالی که مرد نیست و با زن بودن خودش کنار اومده
من امروز دغدغه‌هام رو دوست دارم
تلاشم و و برنامه ریزیم برای آینده
ذوق و غم و همه چیزم رو میپذیرم
گذشته‌ای که بر من گذشته و آینده‌ی نامعلومم
من امروز مارالم
 

آقای گاد

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1403
امروز دوست داشتم خدا باشم .
از بالا بقیه رو ببینم دو سه تا مشکل حل کنم
خیلی چیز ها رو درک کنم و درد فهمیدن از روی دوشم برداشته بشه و دلیل اینکه چرا حقیقت ظاهرا از منطق ساده ای پیروی می کند ولی انگیزه ای پیبچیده ای پشتشه.
 
بالا