مشاعره واژه‌نما

[saba.hjm]

سفر
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

سفر
من و تو پنجره های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیک تر نخواهد کرد

 

[Sogandii]

سفر
من و تو پنجره های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیک تر نخواهد کرد

سفر
من و تو پنجره های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیک تر نخواهد کرد

من
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند:)

 

[s@rah]

من
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند:)

ابد - ازل
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

 

[saba.hjm]

ابد - ازل
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

چشم
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت‌کش به بادامی بسازد

 

[Hecate]

چشم
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت‌کش به بادامی بسازد

عاشق

تابوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده

 

[saba.hjm]

عاشق

تابوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده

انتظار

گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار که‌انتظار برآورد

خاقانی

 

[Sogandii]

انتظار

گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار که‌انتظار برآورد

خاقانی

ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

 

[saba.hjm]

ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

راست

راست گوینده راست بیند خواب
خواب یوسف که کج نشد، دریاب

 

[s@rah]

راست

راست گوینده راست بیند خواب
خواب یوسف که کج نشد، دریاب

خواب
مارا همه شب نمیبرد خواب
ای خفته ی روزگار، دریاب

 

[Sogandii]

خواب
مارا همه شب نمیبرد خواب
ای خفته ی روزگار، دریاب

شب
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

 

[saba.hjm]

شب
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

شب
مثل هر شب مانده ام در حسرت یک شب بخیر
گاهی ادم بی قرار چیز های ساده است

 

[Hecate]

شب
مثل هر شب مانده ام در حسرت یک شب بخیر
گاهی ادم بی قرار چیز های ساده است

ساده

ای عشق چه در شرح تو جز عشق بگوییم؟
در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی
فاضل نظری

 

[s@rah]

شرح

شرح این اتش جانسوز، نگفتن تا کی؟
سوختم! سوختم این راز نهفتن تا کی؟

شرح - آتش
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی بر دلش افکندم و آبش کردم

 

[Sogandii]

شرح - آتش
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی بر دلش افکندم و آبش کردم

شمع
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

 

[phoenix_s9]

شمع
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

برخاست
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست

 

[Hecate]

برخاست
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست

گلستان

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سم سای تو خوش
حافظ

 

[Sogandii]

گلستان

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سم سای تو خوش
حافظ

خوش
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

 

[saba.hjm]

خوش
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

وصال
برون نمی رود از خاطرم خیال وصالت
اگرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت

 

[Sogandii]

برون
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد به عزم میکده اکنون ره سفر دارد

 

[f.hn]

سفر

جای دارو دکترم تنها سفر تجویز کرد
گفت گاهی دل بریدن رو به راهت می کند

دل

نکند دل نکنی، دل بکند بهتر تو دل دل نکند
برود در بر یار دگری صبح که بیدار شوی