آیا اخلاق برای یک مسلمان فقط شامل چیزهایی میشه که بین مسلمانها و غیرمسلمانها مشترکه، یا شامل مواردی هم میشه که مشترک نباشن؟ اگر حالت اوله، پس اساساً بین امر و نهی یک مسلمان به غیرمسلمان و پندهای اخلاقیِ بهاصطلاح بروندینی تفاوتی نیست و مشکلی هم پیش نمیاد؛ اما در حالت دوم امر به معروف و نهی از منکر (به غیرمسلمانها) دیگه صرفاً اخلاقیات بروندینی نیست و احتمالاً احکام رو هم کموبیش شامل میشه.
اما تا اونجایی که من فهمیدم حیطهی احکام و اخلاق، کاملا از هم جداست. حالا این که بعضی از مسلمانها سعی کنن برای بعضی از احکام ریشهی اخلاقی هم پیدا کنن، یا اصلا «احکام در ترازوی اخلاق» عمل کنن بحث دیگهایه.
معنای تحتالفظی یک عبارت همواره معادلِ معنای بافتاریش نیست.
بله واقفم، اصلا برای همین بلافاصله آیاتی از قرآن رو آوردم که ببینیم اصلا معروف و منکر در ادبیات قرآن به چه معناست.
ویرایش: این مال پست پایینه اما شاید بد نباشه اینجا هم باشه:
هم با همین قضیه کاملا همدلم. چرا که فقط همین مورد نیست. مثلا معنای لغوی «نجات» در گفتاری که متعلق به گفتمان بوداییه، با معنای همین کلمه در گفتمان مسیحیت و اسلام فرق میکنه. معنی کلمه «وحی»، با کاربردش در دو گفتمان اسلام و مسیحیت هم متفاوته. اصلا برای همین بود که بلافاصله بعد از این که گفتم «امر به معروفه، امر به شرع که نیست»، چند تا آیه از قرآن رو آوردم که نشون بدم «معروف» و «منکر» در قرآن حوالی چه معانیای به کار رفتن. اما چیزی که من رو به این سمت برد که اصلا «معروف» و «منکر» برای دو گروه متفاوت دیندارها و غیردیندارها، دو معنی متفاوتی میده آیهی ۳۰ سوره توبه بود که یهودیها رو متهم کرد که عزیر رو پسر خدا میدونن، درحالی که این جز عقاید یهودیها نیست. شیخ طوسی در التبیان [ج5، ص239]، آقای طباطبایی در المیزان [ج9، ص244] و فخر رازی در تفسیر کبیر [ج16، ص33 و 37] گفتن که «یهود» در قرآن گاهی به معنای عام یهود [=قوم بنی اسرائیل] و گاهی به معنی خاص یهود [یهودیهای اونزمان حجاز] به کار برده. از طرفی، وقتی قرآن رو به مسلمانها حرف میزنه، میگه نماز بخونید، زکات بدید و امر به معروف و نهی از منکر کنید. اما وقتی خطاب به مخاطب عام صحبت میکنه از نیکوکاری و خیر و انفاق و صدقه و عدم ظلم میگه. اگه «یهود» در دو معنی خاص و عام به کار رفته، چرا «معروف» و «منکر» رو مستثنی کنیم؟
و در آخر اینکه، اگر معنای لغوی رو هم نپذیریم، مراد قرآن از «معروف» اینه: کلمه «معروف» به معناى هر امر نیکویىست که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند، و آنرا انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند. [آقای طباطبایی، المیزان، ذیل تفسیر نسا-۱۹]
مثلاً گویا طبری در تفسیر آیهی 112 سورهی توبه، «معروف» رو تمام آنچه که خدا و پیامبر بهش دستور داده میدونه و «منکر» رو تمام آنچه منع کردهان.[1] یا در فتوای عالمگیری گفته شده که النووی اصول شریعت رو تعیینکنندهی امر و نهی میدونسته.[2]
اول این که آیات قرآن یک مجموعهی به هم پیوسته رو تشکیل میدن و نمیشه یک جمله رو جدا از بقیه فهمید. مثلا در همینجا، قضیه از توبه-۱۰۷ شروع میشه که میگه منافقها اینهایی هستن که با نیت غیرخالص مسجد میسازن و فلان، تا توبه-۱۱۱ که «در مقابل» اون گروه، گروه دیگهای رو نام میبره که در راه جهاد میکنن و در توبه-۱۱۲ باقی توصیفات اومده. خب بله، واضحه که برای گروه اول «تمام» دستورات -اعم از اخلاق و احکام- مدنظره.
من فکر میکنم شما این آیه و تفسیر طبری رو آوردید که بگید یک فرد مسلمان در امر به معروف و نهی از منکر باید تمام احکام و اخلاق رو ارائه بده. خب شما در
اینجا حاشیهها و تفاسیر و هرچیزی که «در متن نیومده» رو در بررسی کلا لحاظ نکردید و من فکر میکردم همچنان بر همانی که باشید که بودید. اما حالا که میشه از آرا مفسرین هم استفاده کرد، خب من این رو گفته بودم:
قرآن در نحل-۱۲۵ به ما مسلمانها میگه که با توجه به شرایط -ضمن پایبندی به چارچوب اخلاقی- با دگراندیشان با شیوهای که اثرگذارتره گفتوگو کنیم.
پس شاید بد نباشه اینها رو هم ببینید:
«آری؛ امر به معروف و نهی از منکر، فریضهای است که اگر با توجّه به شرایط آن، صحیح انجام شود، نسخهی شفابخش و داروی دردهای فردی و اجتماعی است، امّا اگر به شرایط آن توجّه نشود، گاه به جای هدایت و سازندگی، تخریب و گمراهی به بار میآورد».
(سیستانی، توضیحالمسائلجامع، ج۲، ص۱۶۹).
«بلکه با احتمال وقوع ضرر جانی، یا عرضی و آبرویی، یا مالیِ موجب حرج بر بعضی مومنین، واجب نمیشود؛ بلکه در بسیاری از موارد حرام است».
(خمینی، توضیحالمسائل، مسأله ۲۷۹۱)
«باید احتمال تأثیر در مورد آن شخص داده شود، و ضرری برای خود او نداشته باشد، و باید تناسب را بین ضرر احتمالی و اهمیت منکری که از آن نهی میکند، ملاحظه نماید. در غیر این صورت، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.»(خامنهای، اجوبة الاستفتائات، ص۲۳۲)
«یعنی امر به معروف و نهی از منكر برای این است كه معروف رواج بگیرد و منكر محو شود، پس در جایی باید امر به معروف و نهی از منكر كرد كه احتمالا این كار اثر داشته باشد و اگر می دانیم كه قطعا بی اثر است واجب نیست» (مطهری، م.آ۴ ص۹۶۵)
اگر اما صرفاً به عنوان یک انگیزهی اولیه و بهاصطلاح «وجدان» داره مطرح میشه، همچنان زائده و باور به اسلام (یا هر دین دیگه) شرطِ لازم برای داشتنش نیست.
همین الان هم کمابیش این اتفاقات داره برای مسلمانان میافته.
اگر اما صرفاً به عنوان یک انگیزهی اولیه و بهاصطلاح «وجدان» داره مطرح میشه، همچنان زائده و باور به اسلام (یا هر دین دیگه) شرطِ لازم برای داشتنش نیست.
خب بله، اما من هم پیشتر همین رو گفته بودم:
امر به معروف و نهی از منکر در اخلاق وظیفهی همهی مردمه
همین الانش هم دارن آموزش میدن دیگه:
عجب!
گفتن که در مسیحیت امر به معروف و نهی از منکر وجود نداره. من گفتم شاید این لفظ وجود نداشته باشه اما همین که عیسی حواریوناش رو به کشورهای دیگه فرستاد یعنی «آموزش در امر به معروف». بعد شما این حرفم رو برداشتید و گذاشتید کنار چیزی که بالاتر صراحتا باهاش مخالفت کرده بودم؟ عجب!
آقا شما اصلا چرا امر به معروف و نهی از منکر میکنی؟آموزش؟ در این زمانه و به طور خاص، در این جغرافیایی که ما هستیم واقعاً آموزش بیمعنیه. مثلا کسی که حجاب رو رعایت نمیکنه، از این جهت نیست که حکم حجاب در فقه اسلامی رو نمیدونه و نیازمند آموزشه. ما همهی توی همین مدارس و زیرنظر همین نهاد آموزش و پرورش بزرگ شدیم و راضی به زحمت شما نیستیم.