مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ماجرا کم کن و بازآ، که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت!
~لسان‌الغیب.
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را
 
اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگر باره من نخواهم خواست
سعدی
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را
 
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
 
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا
که حالا شهر دارد جشن می گیرد نشستت را
 
تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا
که حالا شهر دارد جشن می گیرد نشستت را
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
سعدی
 
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
سعدی
بغض مجنون بعد لیلی بر کسی پوشیده نیست
بعد مجنون حال لیلی را کسی پرسیده است؟
 
توبه کردم ز می و باده ولیکن اکنون
پای دل کندنم انگار کمی سست شده
ساقی ار چشم تو باشد نه عجب باشد آن
رهزن قلب من آن جلوه که از توست شده
 
Top-secret_282057900-scaled.jpeg


هستی‌ام رفت و دلم سوخت و خون شد جگرم
باخبر باش که بعد از تو چه آمد به سرم

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من رازنگه‌دارترم

احسان انصاری
@Ehsan.Ansari
 
Top-secret_282057900-scaled.jpeg


هستی‌ام رفت و دلم سوخت و خون شد جگرم
باخبر باش که بعد از تو چه آمد به سرم

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من رازنگه‌دارترم

احسان انصاری
@Ehsan.Ansari
ما به دام عشقبازی ها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند...

شهریار
 
هرکه خواهد گو بیا و هرچه خواهد گو بگو
گیر و دار و حاجب و دربان در این درگاه نیست

هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

حافظ
 
هرکه خواهد گو بیا و هرچه خواهد گو بگو
گیر و دار و حاجب و دربان در این درگاه نیست

هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

حافظ
تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحر
بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند
 
دسیسه های فلک بود و آه حسرت لاله
که زندگانی نرگس، شده شکایت و ناله
 
دسیسه های فلک بود و آه حسرت لاله
که زندگانی نرگس، شده شکایت و ناله
هر خنده ی تو ، زلزله با قدرت بالا
لبخند نزن ، ریخت دلم ، خانه ات آباد
 
هر خندی تو ، زلزله با قدرت بالا
لبخند نزن ، ریخت دلم ، خانه ات آباد
دوش در خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به خواب
~اینا رو سعدی میگه دیگه :))
 
Back
بالا