مشاعره

[Zeynab_716]

داشته های کوچکت، عزیز دار و محترم
ز بیش بیشتر بود، اگرچه کمتر است کم

می زد به شمشیر جفا می رفت و می‌گفت از قفا
سعدی بنالیدی ز ما مردان نلانند از الم

 

[f.hn]

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب

با تو هوای زندگی ام فرق میکند
صبحت بخیر حال و هوای بهار من

 

[Behrad-J]

با تو هوای زندگی ام فرق میکند
صبحت بخیر حال و هوای بهار من

نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون است

شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار

 

[متین.]

نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون است

شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

 

[s@rah]

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[Behrad-J]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

در خرابات مغان ما به هم منزل کنیم
کاین چنین رفته است در عهد ازل تقدیر ما

 

[Hecate]

در خرابات مغان ما به هم منزل کنیم
کاین چنین رفته است در عهد ازل تقدیر ما

ای پاره های زخم فراوان پیکرت
مارا ببر به مشرق آیینه گسترت

 

[Zeynab_716]

ای پاره های زخم فراوان پیکرت
مارا ببر به مشرق آیینه گسترت

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکی بایدش
حافظ

 

[Hecate]

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکی بایدش
حافظ

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست

 

[f.hn]

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست

تا بپیوندد به دریا،کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت

 

[Behrad-J]

تا بپیوندد به دریا،کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت

تأمل در آیینه دل کنی
صفایی به تدریج حاصل کنی

 

[Hecate]

تأمل در آیینه دل کنی
صفایی به تدریج حاصل کنی

یک نفر فردوس را ارزان به مردم میفروخت
نقشه ها کو داشت در پندار خود شیطان نداشت

 

[Behrad-J]

یک نفر فردوس را ارزان به مردم میفروخت
نقشه ها کو داشت در پندار خود شیطان نداشت

تو وفا را مجو در این زندان
که در اینجا وفا نکرد وفا

 

[Hecate]

تو وفا را مجو در این زندان
که در اینجا وفا نکرد وفا

این مرد بعد از سالها سگ دو زدن در عشق
چیزی که دستش را گرفته بغض پنهانی ست:)

قفلی زدم رو شعرای جدید

 

[Mahdi_rs]

این مرد بعد از سالها سگ دو زدن در عشق
چیزی که دستش را گرفته بغض پنهانی ست:)

قفلی زدم رو شعرای جدید

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

 

[s@rah]

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست

 

[Behrad-J]

هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

 

[s@rah]

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکيبت

 

[Behrad-J]

تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکيبت

تشویش خاطر است ولی شکر چون نکرد
ایزد قضا جز این قدر این نیز بگذرد

 

[Hecate]

تشویش خاطر است ولی شکر چون نکرد
ایزد قضا جز این قدر این نیز بگذرد

در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم شیوه پرهیز نمیدانستم؟