مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یا برگرد یا آن دل را برگردان
یا بنشین یا این آتش را بنشان

(اهنگ سالار عقیلی)
نیمه جانم کرد اما تیر آخر را نزد
شکر میگویم که قدری مهربانش کرده ام
 
تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت
جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت
تو گه سرگشته جهلی و گه گم گشته غفلت
سروسامان که خواهد داد این بی خانمانی را
 
تو گه سرگشته جهلی و گه گم گشته غفلت
سروسامان که خواهد داد این بی خانمانی را
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
 
هیس هیس اینجا سخن را اذن نیست
فکرها را رخصت خارج شدن از ذهن نیست
تبم ترسم که پیراهن بسوزد
ز هرم آه من آهن بسوزد
مرا فردوس می شاید که ترسم
دل دوزخ به حال من بسوزد
 
تبم ترسم که پیراهن بسوزد
ز هرم آه من آهن بسوزد
مرا فردوس می شاید که ترسم
دل دوزخ به حال من بسوزد
دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما دردِ دل افشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل،کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
 
دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما دردِ دل افشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل،کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
نشسته ام نگاه میکنم به مردنم
به سوی خوابگاه جاودانه بردنم
چه خوش، که بهِ ز نیش خنجر است و زخم دوست
به مار و مور و موریانه ها سپردنم
 
نشسته ام نگاه میکنم به مردنم
به سوی خوابگاه جاودانه بردنم
چه خوش، که بهِ ز نیش خنجر است و زخم دوست
به مار و مور و موریانه ها سپردنم
موجی و بر تکه سنگی سیلی میزنی
با به خاک افتادگان زور آزمایی بیش از این؟
 
Back
بالا