مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در دل هوسی هست دریغا نفسی نیست
ما را نفسی نیست که در دل هوسی نیست
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چه قدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
 
خاطرات تلخ را از یاد بردن ساده نیست
میخ کج را از دل دیوار کندن مشکل است
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت...

شهریار
 
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت...

شهریار
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین،باقی است روی لحظه هایم جای پای تو
 
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
من و تو ؛ آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هردو؛ باورمان ز آغاز؛ به یکدیگر نرسیدن بود

حسین منزوی
 
من و تو ؛ آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هردو؛ باورمان ز آغاز؛ به یکدیگر نرسیدن بود

حسین منزوی
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
رهی معيری
 
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
رهی معيری
مبین که پیش تو بغضم همیشه زندانیست
هنوز همدم این مرد، اشک پنهانیست
به وعده های تو امیدوارم، اما حیف
که عمر نوح ندارم، که ادمی فانیست
 
مبین که پیش تو بغضم همیشه زندانیست
هنوز همدم این مرد، اشک پنهانیست
به وعده های تو امیدوارم، اما حیف
که عمر نوح ندارم، که ادمی فانیست
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
 
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزاران آفرین بر غم باد
در عالم بی‌وفا ،کسی خرم نیست

شادی و نشاط، در بنی‌آدم نیست

آن کس که درین زمانه او را غم نیست

یا آدم نیست، یا از این عالَم نیست
 
در عالم بی‌وفا ،کسی خرم نیست

شادی و نشاط، در بنی‌آدم نیست

آن کس که درین زمانه او را غم نیست

یا آدم نیست، یا از این عالَم نیست
تا بهار من بیا دنیای من
با تو رویایم شکوفا میشود

کیمیا
 
  • دابل‌لایک
امتیازات: s@rah
درد من درمان نمی‌داند (: بیا!
تا نیایی من که درمانم نمی‌دانم چیست(:
رایحه
تو بی من تنگ دل من بی تو دلتنگ
میان ما دوتا صد کوه و فرسنگ
هزاران سنگ کوهستان شوم من
به پایان میرسد یک روز این جنگ
کیمیا:)
 
تو بی من تنگ دل من بی تو دلتنگ
میان ما دوتا صد کوه و فرسنگ
هزاران سنگ کوهستان شوم من
به پایان میرسد یک روز این جنگ
کیمیا:)
گر درطلب گوهر کانی کانی
گر روز و شبان در پی جانی جانی
من فاش کنم حقیت مطلب را
هر چیز که اندر پی آنی آنی
 
گر درطلب گوهر کانی کانی
گر روز و شبان در پی جانی جانی
من فاش کنم حقیت مطلب را
هر چیز که اندر پی آنی آنی
یاد باد انکه سر کوی تو ام منزل بود
دیده را روشنی خاک درت حاصل بود
 
Back
بالا