مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه. انی رایت دهرا من هجرکالقیامه
 
هر دو جهان ریزه خوار کف کریمش
آنکه به فرمان واجب التعظیمش

ملک الشعرای بهار
 
شهریارا ورق از اشک ندامت می‌شوی
تا که نامت نبرد در افق نامی ها
 
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی ز ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است

پروین اعتصامی
 
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

حافظ
 
وه چه شیرینست لعلش اندرو پنهان نمک
کس نمیبینم که دارد در جهان چندان نمک
خواجوی کرمانی
 
کسی را کاندر این معنی است حیران
ضرورت میشود دانستن آن

شیخ محمود شبستری
 
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
حافظ
 
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

حافظ
 
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را ازان اعلام کردند

عراقی
 
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
 
در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه
دورها آواییست که مرا میخواند
سهراب سپهری
 
در دل من درآمد او بود خیالش آتشین
آتش رفت بر سرم سوخته شد کلاه من

مولانا
 
آخرین ویرایش:
نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضه فیروزه فام
(مدیونید فکر کنید چیزی به ذهنم نمیرسید :)) )
 
:))
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
 
Back
بالا