مشاعره

[Lady Macbeth]

یا میکده را دربند، ای رند شرابی را
یا چشم بپوش امشب مستی و خرابی را

الا یا ایها الساقی آدر کاس و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها

 

[Reza43]

اگر تو داری عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش
بخوانم از برایت داستانی
که در معنای آن حیران بمانی

عبید زاکانی

 

[Lady Macbeth]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت. در قفس بودم رهایم کرد و رفت

 

[Reza43]

تشویش بتان از رخ رخشان تو خاست
تسکین روان از لب خندان تو خاست
هر چند دوای جان ز مرجان تو خاست
درد دل من ز درد دندان تو خاست

خاقانی

 

[shgh.tv]

تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمیرم من و این گوشه گمنامی ها

شهریار

 

[Lady Macbeth]

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه. انی رایت دهرا من هجرکالقیامه

 

[Reza43]

هر دو جهان ریزه خوار کف کریمش
آنکه به فرمان واجب التعظیمش

ملک الشعرای بهار

 

[shgh.tv]

شهریارا ورق از اشک ندامت می‌شوی
تا که نامت نبرد در افق نامی ها

 

[Reza43]

این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی ز ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است

پروین اعتصامی

 

[shgh.tv]

تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

حافظ

 

[آدنوزین :)]

وه چه شیرینست لعلش اندرو پنهان نمک
کس نمیبینم که دارد در جهان چندان نمک
خواجوی کرمانی

 

[Reza43]

کسی را کاندر این معنی است حیران
ضرورت میشود دانستن آن

شیخ محمود شبستری

 

[shgh.tv]

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

شهریار

 

[آدنوزین :)]

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
حافظ

 

[shgh.tv]

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

حافظ

 

[Amin rouhi]

در چمن تو می چرد آهو دشت آسمان
گردِ سر تو می پرد باز سفید کهکشان
آقای سایه

 

[shgh.tv]

نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را ازان اعلام کردند

عراقی

 

[آدنوزین :)]

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

 

[Amin rouhi]

ای کوه کهن صدای نالیدن توست
این ناله که بر می شود از سینه من

 

[shgh.tv]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

حافظ