مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من آن گلبرگ بی آبم که میمیرم ز بی آبی
شاید درستش این شکلیه:من آن گلبرگ مغرورم

من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
 
با دوست عشق زیباست با یار بی قراری
از دوست درد ماند از یار یادگاری
 
یار از برای نفس گرفتن طریق نیست
ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار
 
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
 
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را
 
دلبرا پيش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سوداي تو خاک قدمند.
 
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
 
اولین پستم داخل مشاعرس
تو لذت عمل را از کارزار ما پرس
آئین سلطنت را از حال زار ما پرس
عبدالقادر گیلانی
 
تا به کی نازی به حسن عاریت
ما و من آیینه داری بیش نیست
 
اولین پستم داخل مشاعرس
تو لذت عمل را از کارزار ما پرس
آئین سلطنت را از حال زار ما پرس
عبدالقادر گیلانی
سحر چون نبردی به میخانه راه / چراغی به مسجد مبر شامگاه
 
ماییم که بی مایی ما مایه ماست
خود طفل خودیم و عشق ما دایه ماست
عراقی
تواضع ز گردن فرزان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست

(من نفهمیدم تو تاپیک مشاعره دیگه دیس چه معنی داره آخه؟؟)
 
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
 
  • لایک
امتیازات: z@r@
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به
 
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
 
Back
بالا