مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ناز پرورده ای و درد نمیدانی چیست!
گریه ی ممتد یک مرد نمیدانی چیست!
 
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
شهریار
 
هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی
 
یک تار موی او به دو عالم نمیدهند
با عشقش این معامله گفتیم و سر گرفت
 
تا فکندم به سر کوی وفا رفت اقامت
عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
شهریار
 
تا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود
 
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
مشیری
 
من پریشان تر از آنم که مرا درک کنی
بی نشانی تر از آنم که مرا ترک کنی
 
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده می شد
 
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
 
توتمنای من و جان من و یار منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی


قبلی رو چرا پاک کردی؟ @half of pine
 
یک پیاله شعر تازه،یک وجب دلواپسی
زیر قیمت میفروشم مشتری دارد کسی؟
 
يارب آن يار سفر كرده كه صد قافله دل همره است
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش
 
قبلی رو چرا پاک کردی؟
آخه پندار قبل از من جواب داده بودبه بیت قبل
ایرادی نداره...ادامه میدیم

شاید آن روز که سهراب نوشت :
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
 
تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها
 
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم!
 
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم!
 
من آن گلبرگ مغرورم* که میمیرم ز بی آبی
ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم (*ممنون.تصحیح کردم)
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا