جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
کاش دلتنگی هم جزو قانون جذب بود
دلمون که براش تنگ میشد
اونم دلش برامون تنگ میشد...
 
گاهی دلم میخواهد
بگذارم بروم
بی هر چه آشنا...
 
خستم من دیگه از همه خستم من در قلبمو بستم
از این به بعد تنهام
میرم یه جای دیگه که شاید بتونم اونجا راحت کم کنم از دردام
سحر
 
آدمایی که موقع ناراحتی سعی میکنن باهات حرف بزنن آرومت کنن و بهت کمک کنن
بهترین های زندگیتن*_*

قدرشون رو بدونیم...
 

من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد ؛
در کوچه باد می آید
این ابتدای ویرانیست.

آن روز هم که دست های تو ویران شدند,
باد می آمد...

فروغ فرخزاد​

 
برای کفشی که
همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند
تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هر مسیری را با او
همقدم شوی
باز هم
دست آخر
به تاول های پایت می رسی
‪ ‬
آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند
کفشی که همیشه پایت را می زند
آدمی که همیشه آزارت می دهد
هیچ وقت نخواهد فهمید
تو چه دردی را تحمل کردی
تا با او همقدم باشی.

فروغ
 
کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت:
بی زحمت یکم "خیال خوش"میخوام
ببخشید این "خنده های از ته دل" چندن؟
آقا این "آرامشا" لحظه ای چند؟
این "بی خیالیا که میپاشن رو زندگی" مُشتی چند؟
از این روزایی که "بی بغضن" دارین؟
از این سالای "بی رنج" اندازه دل ما دارین؟
این شادیا "دوام" دارن؟
نه..کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی
آقا یه زندگی میخوام بی زحمت جنسِ خوبش
 
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر
که با هزار انگشت به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کنند...

احمد شاملو
 
اینکه یکی بهتون محبت میکنه شاید از مهربونی خودشه نه خوبی شما!
جوگیر نشید فکر کنید براتون صف کشیدن؛ یاد بگیرید قدرشناس باشید...
 
با خیلیا میشه عاقلانه صحبت کرد ولی فقط با یه نفر میشه دیوونه بازی دراورد
من این آدمارو خیلی دوس دارم
اینا همونایی هستن که باهاشون خود خودمم
سعی نمیکنم کس دیگه ای باشم
کنارشون احساس راحتی میکنم
حتی واسه چند ساعتم که شده خیلی چیزا رو فراموش میکنم و از لحظه ای که توشم لذت میبرم....
 
وقتی صدای نفس های یه نفر بلند میشه، وقتی شبیه این میشه که وسط خنده نفسش بالا نمیاد، اشتباه نکن. شاید داره درد میکشه و این نفس ها صدای ناله هایین که تو سینه خفه میکنه
 
کافه چی ....
سلام
من دوباره برگشتم
با دستان خالی
و روزگاری پر از تنهایی
مرا دریاب ....
 
باید امشب بروم
من که از باز ترین ناحیه با مردم این ناحیه صحبت کردم..‌.
حرفی از جنس زمان نشنیدم...
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
هیچ کس از دیدن یک باغچه مسرور نشد....
باید امشب بروم...
چمدانم را وه به اندازه تنهایی من جا دارد بردارم...
باید امشب بروم...
 
وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید ، باید ، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست …

فروغ
 
این یک نقل قول از مکالمه ی ایران درودی هنرمند ایرانی موقعی بود که مسئول بازرسی فرودگاه با بی احتیاطی و بی حوصلگی باعث شد سوغاتی هاش خراب شه:
_ امیدوارم عاشق شی دختر !
_ کی این موقع تو فرودگاه همچین آرزویی میکنه؟
_ امیدوارم عاشق شی تا دلت از سختی عشق به نرم بیاد!
_نون هاتون رو ببرین
_ من خشم ها رو به سوغات نمیبرم ( منظور نان قندی های له شده بود)
 
هر روز برای خودت برای دلت کاری کن!
این حوالی باید دنبال حال خوش دوید
حال بد هر کجا که باشی کمین میکند....
 
دقیقا احساس لاک پشتیو دارم که به عشق شنا سی سال متوالی به سمت دریا رفت، ولی وقتی رسید به دریا یادش اومد مایوشو نیاورده:)
 
Back
بالا