جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دلهای ما که به هم نزدیک باشد،
دیگر چه فرقی می‌کند
که کجای این جهان باشیم
دور باش اما نزدیک...
من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

احمد شاملو
 
دیدن تمام دنیا تو یه عکس یادگاری
اونجا که برای گریه هی ترانه کم میاری
 
همیشه یه کم حقیقت پشت "شوخی کردم" یه کم آگاهی پشت "نمیدونم" یه کم احساس پشت "مهم نیست" و یه کم درد پشت "خوبم" وجود داده.
 
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم
این نیست مزد رنج من و باغبانیم

پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه می نشانیم

دریاب دست من که به پیری رسی جوان
آخر به پیش پای توگم شد جوانیم

گرنیستم خزانه خزف هم نیم حبیب
باری مده ز دست به این رایگانیم

تا گوشوار ناز گران کرد گوش تو
لب وا نشد به شکوه ز بی همزبانیم

با صد هزار زخم زبان زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت جانیم

یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با این روانیم

ای گل بیا و از چمن طبع شهریار
بشنو ترانه غزل جاودانیم
 
ای کوه پر غرور من
سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی
عاشق با تو بودنم

روشن ترین ستاره ام
میخواهمت میخواهمت
تو ماندگاری در دلم
میدانمت میدانمت

ای همه ی وجود من
نبود تو نبود من.....


بخشی از آهنگ ماندگار شادمهر
ترانه سرا : شیدا شفیعی پور
 
دریا...
دلتنگ تو هستم
دلتنگ تنهایی هایت
دلتنگ دل پاکت
دلتنگ زلال بودنت
اما هیچوقت
دلتنگ بی رحمی تو
نمیشوم و نخواهم شد،
اما؛
بی رحمی تو
به کار های ما انسان ها مرتبط است...
اگر وارد حریمت نشویم
که بی رحم نمیشوی...
می شوی؟!

نهال
 
تو خواهی آمد و آواز با تو خواهد بود
پرنده و پر و پرواز با تو خواهد بود

تو خواهی آمد و چونان که پیش از این بوده است
کلید قفل فَلق ، باز با تو خواهد بود

تو ساقیا نه ، اگر لب به بوسه باز کنی
شراب خُلّر شیراز ، با تو خواهد بود

خلاصه کرده به هر غمزه ای ، هزار غزل
هنر به شیوه ی ایجاز ، با تو خواهد بود

طلوع کن چنان که آفتابگردان ها
مرا دو چشم نظرباز ، با تو خواهد بود

"میان عاشق و معشوق فرق بسیار است"
نیاز با من اگر ، ناز ، با تو خواهد بود

چه جای من؟ که برای فریب یوسف نیز
نگاه وسوسه پرداز ، با تو خواهد بود

در آرزوست دلم راز اسم اعظم را
تو خواهی آمد و آن راز ، با تو خواهد بود

برای دادن عمر دوباره ای به دلم
تو خواهی آمد و اعجاز با تو خواهد بود.
 
دلم از دنیا گرفته
شب من مهتاب نداره
 
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟

گویِ توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی میگساران را چه شد؟

حافظ اسرارِ الهی کس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد؟
 
در نظر من
تو شناخته ترین
آدمی بودی
که می شناختم.
با اعتماد ترین
مهربان ترین
و مهمتر از همه
دوست داشتنی ترین...
و ای کاش
نقابت را
بر نمیداشتی
و مرا ز خود
نمی رنجاندی
و به خدا قسم
راضی به
ناشناخته ماندنت
بودم!!!
 
هیچ کس در تمام دنیا به او احتیج نداشت، یا اگر یک دفعه از دنیا محو میشد هیچ کسی کمبودی در زندگی اش احساس نمیکرد..

قصر ابی، ال ام مونتگمری
 
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو ازین دلخوشیو آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن ، پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
 
حقیقت این است فرودگاه ها بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند! و دیوار بیمارستان ها، بیشتر از عبادت گاهها دعا شنیده اند!همیشه اینگونه ایم، همه چیز را موکول می کنیم به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است🥀...
 
‏صبح‌ها، برای قبول این واقعیت
که بیدار شدم
و باید یه روز جدید رو شروع کنم
به یکی دو ساعت زمان احتیاج دارم...
 
.
.
.
.
.
.

ما روضه سنگین وداع ایم که عمریست
هر جا که دری خورده به هم سینه زن ماست
 
Back
بالا