- «امروز یه دختر 16 ساله قبل از آزمون به خاطر استرس ایست قلبی کرده. مراقب خودت باش لطفا»
+ «استرس؟ استرس چی هست اصلا. من امروز توی مترو کتاب رو باز کردم حتی»
- «تو توی خودت میریزی. این بدتر از اون شخصیه که میاد و میگه.»
_فلانی امتحانای تو چه وقتیه ببینم هفته بعد میتونیم بریم بیرونی چیزی یا نه؟
+سه تاشون پشت سر هم هر روزه بقیشون نه،تا ۲تیر امتحان دارم
×بچه ها ۱۴۰۴/۴/۴ بریم بیرون🤣
_آخه این تاریخ همه یا عروسی میکنن یا بچه بدنیا میارن دیگه خیلی خز شده😭😂
باید هرچی زودتر بریم بیرون چون من دیگه نمیکشم...
+اوکی من ۲تیر ساعت یک و نیم امتحان دارم برای بعدش حالا برنامه ریزی میکنیم
پس از بحثی طولانی درباره فیزیک، ریاضیات و فلسفه : -من واقعا از معاشرت باهات لذت میبرم. خوشحالم که چنین دوستی دارم
+ممنون ! 😍 😭
معمولا آدما از معاشرت با من نفرت دارن ... (بسیار ذوق کرده و سعی میکند جمله دومش را به چپش بگیرد)
-میتونم درکشون کنم. تو آدم خوب و جالبی هستی ولی مصاحبت طولانی مدت باهات میتونه خیلی ترسناک باشه
+اوهوم. درسته. (تا شب با کسی تکلم نمیکند)
مامان : ولی این سیاه پوستا خیلی اعتماد به نفس دارنا
من : چرا؟
مامان : چون با اینکه سیاهن نمیگن ما نمیتونیم مثلا نگاه کن تیم فوتبال دارن و مسابقات گذاشتتن اون وقت تو اگه سیاه بودی دیپلمم نمیگرفتی === )))))))))
قشنگ با یه تیر دو نشون زد, هم منو هم دوستان سیاه پوست رو