خب بچه ها میخوایم ببینیم معیار رئیس جمهور شدن در کشور ما چیه
- ریش! بله و این چنین بود که حضرت علی به شهادت رسید
-بله خانم. بعدشم ابنملجم اعلام کرد که امام علی بیماری زمینه ای داشته. صدایِ "آهن آلات ، ضایعات فلان بیسان خریداریم"
معلم ریاضی : بچه ها میشنوین؟ شماها خیلی تلاش کنین تهش اگههه به این برسین. حداقل ایشون عرضه ی گرفتن سرقفلی اینجا رو داشته ، شما ندارین. معلم ریاضی متوجه نقاشی کشیدن یکی از بچه ها میشود*
- سر زنگ هندسهههه؟
همه باهم : میگم این درسا بسههه یکی از بچه های رومخ کلاس بغلی : شماهم در دوران امتحانات به سر میبرید؟
+نه دوست عزیز در دوران بارداری به سر میبریم. حوصله ام سر رفتهه
+ بایا کن
دبیر ادبیات در حالی که با انگشت خود تاکید میکند: در جامعه چه کسی بیشتر از همه خِدمِت میکند!
دبیر هندسه برای هزارمین بار: ببین پسر جون اون موقع که علامه حلی کلا ۱ دونه بود پسر من میرفت علامه حلی ۱!
دبیر شیمی درحالی که درس تموم میشه: لش کنید بزارید منم لش کنم
دبیر برنامه نویسی در حالی که موهاش داره میریزه: بچه ها به طور کلی کسی که بیشتر علم داره اصلا صجبت نمیکنه مثلا من الان ۱۸ تا زبان برنامه نویسی بلدم و تو شرکت فلان و فلان فلان کار میکنم و هیچی حالیم نیست
امتحان حسابان یا آمار داشتیم در حالی که ۲۰ دقیقه از وقتمون مونده بود، معلممون گفت ۱۰ دقیقه مونده و ما اعتراض کردیم
و در جواب اعتراض ما، معلممون گفت: اینجا قانون منم
استاد : یعنی اینو قبول نداری درسته؟
دانش آموز : نه . قبول ندارم
-خب پس بزار دو تا دلیل خوب برات بیارم . دلیل اول اینه که من میگم درسته و منطقی ترین و بهترین دلیل ممکنه . دلیل دوم که نه چندان جالب و منطقی نیس (شرح اثبات درست بودن رابطه مورد نظر). ولی خب همون دلیل اولی از این یکی بهتره
دانش اموز با التماس رو به معلم:
_خانم خواهش میکنم شما حداقل حرف بزنین باهاشون
معلم با خنده:
_من هیچکارم
_نه خانم شما معلمین به حرف شما گوش میدن
_بچه ها من مضاف الیه ام
یکی از بچه ها از اونور:
_خانم اگه شما مضاف الیه اید ما باقی مانده ایم
معلم فیزیک: در نتیجه الکترون ها میرن
کل کلاس رو به همکلاسیمون سمیه: سمیه الکترون ها هم میرن ولی تو نرو -بابا اعصابم واقعا نابود شده. من نمیدونم چرا همه تو زندگیشون دارن فرت فرت قله ها تپه ها پله ها وکوفتا و زهرمارای ترقی رو فتح میکنن بعد من سه ساله لم دادم منتظرم زندگیم بیافته رو غلتک و نمیدونم باید چیکار کنم که..
وسط حرفش میپرد*: ببین همین الان بهت بگم. غلتک مال اسکلاست. من و تو رو غلتک نمیریم. تهش خیلی زور بزنیم خود غلتک نیاد رومون. مدیر: ما تو مدرسه به شما استرس نمیدیم.
بغل دوستیم دم گوش من: آره تو راست میگی. ما تو مدرسه به استرس میدیم.
مدیر: چرا دعوا کردی؟
من: چون به فلانی توهین کردن
مدیر: خب به تو چه؟
من: خب دوستم بود
مدیر: جدی میگی دوستت بود؟ خب الان من میخوام نمره انضباط همتونو کم بدم چون اون دوستت بود....
*********
سر زنگ انشاء:
یکی از بچه ها که رفته بود دستشویی برمیگرده کلاس*
من بهش میگم: امممممممم آقای فلانی چرا زانو هات خاکیه
معلم: از تجربیات گذشتت تعریف نکن آقا امید:/
-----------------
قال معلم فیزیک:اگر من کل مباحث ریاضی و فیزیک دنیا رو یاد بگیرم ولی در عوض دانش آموزی رو نا امید کنم ،علم و دانشم ذره ای بدرد نمیخوره.
---------------
یکی از بچه های کلاس:استاد من پیشنهاد میکنم به شرکت ها که یه خط کش تا دقت اندازه گیری نانو بسازن.
معلم ریاضی:چرا یه بیکار باید اینو بسازه؟
یکی دیگه از بچه های کلاس:احتمالا ایشون میخوان یکی از اعضای بدنشونو اندازه بگیرن(ایموشینال دمیج)
معلم مهدکودکمون روبه من: خب بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟
من: با یه صدای مثلا من خیلی خفنم خلبان!
نمیدونم چرا کل پسرای کلاس بهم خندیدن:/
خب چشه یه دختر خلبان شه؟
*کتاب زیست دهم صفحه اهخر فصل سه که شکل از کیسه های هوایی پرنده داره *
<صحنه توضیح صبورانه من به دوستم>
+ولی من اهمیتی به دستگاه تنفسی قورباغه ها نمیدم
_باشه ولی این پرنده اس
^پاره شدن هردومون^