پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف می کنم بچه که بودم خواهرم یه اتوی چراغ دار (اسباب بازی) خرید من به چراغش خیـــــلـــی حسودیم شد....
چراغش رو روشن کردم زیر تخت پدر مادرم قایمش کردم بعد چراغش سوخت خیلی شیک رفتم به خواهرم دادمش ( و خودمو زدم به کوچه علی چپ) گفتم: آبجی این چراغش چرا روشن نمی شه :-" :-"