برفــــ
-
- ارسالها
- 202
- امتیاز
- 13,409
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان امین
- شهر
- اصفهان
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوستتا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده ي وصل اگر دهد طاقت انتظار كو؟
كلجاری
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوستتا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده ي وصل اگر دهد طاقت انتظار كو؟
كلجاری

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده ... بي آنكه وعده باشد در انتظار بودهویرانه دل ماست که با هر نگه دوست
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
دیدی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد؟هر که پا از حد خود برتر نهد
سر دهد بر باد و تن بر سر نهد
عطار
شیر در بادیه عشق تو روباه شودهاتفی از گوشه ی میخانه دوشگفت ببخشند گنه، می بنوش!
«حافظ»
تو بر مایهی دانش خود مایستکه بالای هر دانشی دانشی است
فردوسی
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبیندانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیمتو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری![]()
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولیدیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
حضرت مولانا
آنکه نهاده در دلم حسرت یک نظاره رادل به هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شکند پشت شکیبائی را
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جستآنکه نهاده در دلم حسرت یک نظاره را
بر لب من کجا نهد لعل شرابخواره را
رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او
دوختهام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را
"فروغی بسطامی"
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود (لسان الغیب)ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
وحشی بافقی

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزنددیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
دل در میان دوست به مویی خیال بستدر این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند