جمع بندی راهنمای انتخاب رشته کنکور

از اونجایی که سوالات و ابهامات انتخاب رشته خیلی زیاد بودند، تصمیم گرفتم یک پست جمع بندی برای شما از موارد مهم بنویسم. اگه می دونید موارد دیگه ای برای تکمیل این پست هست، لطفا کامنت بذارید تا ویرایش کنم.

قطب: یعنی یک آزمایشگاه که از همه آزمایشگاه های دیگر سرآمد تر است. داشتن این قطب لزوما ربطی به یک دانشجوی کارشناسی ندارد چرا که کسانی که در قطب ها کار می کنند دانشجویان تحصیلات تکمیلی/کارمندها/اساتید هستند. مگر این که برای فعالیت فوق برنامه پیش استاد مسئول قطب بروید و او شما را بپذیرد.

دانشگاه صنعتی: یعنی دانشگاهی که فقط رشته مهندسی دارد. (تقریبا!)

دانشگاه بین المللی: یعنی دانشگاه می تواند دانشجوی خارجی بگیرد. البته لزومی ندارد کیفیت بالاتری داشته باشد.

رنکینگ: رنکینگ کاملا موضوعی نامربوط به شماست. رنکینگ رو برای این درست می کنند که دانشجوهای خارجی بتونند برای اپلای یه دانشگاه مناسب با معیارهاشون پیدا کنند، اون هم بر اساس معیارهایی که ربطی به دوره کارشناسی نداره. تنها رنکینگ مهم در ایران رنکینگ ای عه که شریف بر اساسش از تعداد معدودی دانشگاه های دیگه دانشجو بدون کنکور برای ارشد قبول می کنه. (این لینک)

اپلای: فکر کردن به اپلای قبل از ورود به دانشگاه خیلی مناسب نیست. مثل افرادی که بچه هایشان را مهدکودک دوزبانه می فرستند که بچه شان تیزهوشان قبول شود.

محل دانشگاه: دانشگاه علم و صنعت منتهاالیه شرقی، شریف منتها الیه غربی، بهشتی منتها الیه شمالی و امام خمینی قزوین در نزدیکی اتوبان و حاشیه شهر و دانشگاه صنعتی اصفهان خارج از شهر است. شاید این در انتخاب شما موثر باشد. در جدول زیر محل برخی دانشگاه ها را روی نقشه گوگل لیست کرده ام که اگه نمی تونید همه شهرها برید، حداقل دید متناسبی داشته باشید

تهران
(سال اول مهندسی+بقیه رشته ها)
(دانشکده فنی)
شریف امیرکبیر بهشتی
علم و صنعت قزوین سمنان صنعتی اصفهان
اصفهان شیراز مشهد گیلان
یزد تبریز قم ارومیه
اراک اردبیل بابل

درس های رشته: مهم این نیست که رشته شما چه اسمی دارد. مهم این است که از آن چه چیزی یاد میگیرید. مثلا مهندسی آی تی در امریکا و کانادا وجود ندارد و آی تی یک رشته مدیریتی است. علوم کامپیوتر برای غربی ها شبیه مهندسی کامپیوتر ماست و علوم کامپیوتر ما شبیه ریاضی. برای این که بفهمید چه رشته ای مناسب شماست جدول لیست درس ها را مطالعه کنید.

 برق
تهران (الکترونیک)
تهران (قدرت)
تهران (کنترل)
– تهران (مخابرات)
شریف
نرم افزار
تهران
شریف
سخت افزار (معماری کامپیوتر)
تهران
– شریف
فناوری اطلاعات
تهران
مهندسی پزشکی عمران
مهندسی شیمی شیمی
شریف
تهران
فیزیک ریاضی صنایع مکانیک
مواد هوافضا علوم مهندسی  داروسازی دندان پزشکی پزشکی
آمار
تهران
علوم کامپیوتر

پ ن:
لطفا برای کمک به دوستان تان، لینک هایی که به تکمیل این جدول ها کمک می کند را در کامنت بگذارید تا با ویرایش متن بتوانیم برای بقیه جمع بندی خوبی داشته باشیم.

دعوت وبلاگی

سلام،

سال ها گذشته.

سال ها پیش ما یک گروه فعال و بسیار جالب بودیم. پر از هیجان و انرژی و چه افسوس که وقتی بزرگتر شدیم، “انتخاب ها” و “بزرگ شدن” ما رو از هم دور کرد و الان هر کدام از ما در گوشه‌ای از شهرهامون مشغول روزمرگی‌ها شدیم.

دوستان و آشنایان قدیمی و جدید، می‌خوام ازتون دعوت کنم، برای یه شروع دوباره. اما برای یک شروعی ساده  و راحت. همراه بشید و حداقل یک “روز” از یک “ماه” رو انتخاب کنید برای انتشار تجربیات و افکارتون. من روزم رو انتخاب کردم. روز بیست و پنجم هر ماه رو به من بسپارید.

برای انتشار نوشته تان دغدغه های عجیب نداشته باشید، یک ساعت وقت خالی پیدا کنید، نوشته تان را بنویسید و به صورت پیش نویس ذخیره کنید. در روز مورد نظرتان بیایید و نوشته را منتشر کنید.

امیدوارم که  با این قدم، این جا رو به یک وبلاگ بالغ و شایسته تبدیل کنیم.

ایده بپردازیم!

[این اوّلین نوشته من در گروه نوشت سمپادیاست]

اخیراً هر ایده‌ای به سرم می‌زند، به فاصله چند ماه یکی آنرا اجرایی می‌کند! از چینی‌ها بگیر، تا وزارتخانه‌ها خودمان و دانشگاه‌های فعال آن‌طرف آبی!

منتها یک سری ایده خوب هستند که هیچ‌کس آنرا اجرا نمی‌کند. نمی‌دانم چرا. اگر ایده‌ای که داشتم مربوط به پول در آوردن بود، باور کنید چند روز بیشتر طول نمی‌کشید تا یکی آن‌را از من بدزدد و پول‌ش را به جیب بزند. اما کسی به ایده‌های محیط‌زیستی و اجتماعی من اهمیتی نمی‌دهد؛ حتی اگر پول‌ساز باشند!

بنابراین تصمیم گرفته‌ام خودم منتشر کنم و هیچ حقوق معنوی‌ای از برای آن طلب نکنم.( چه محیط زیستی و اجتماعی، چه پول‌ساز! ) پس می‌نویسم و شما هم اگر چیزی به آن اضافه کنید یا انتقادی از آن بکنید [ و بهتر از همه، ] اگر اشکالات آن را بگویید، خوش‌حال می‌شوم.

  1. ‌می‌شود انرژی حاصل از حرکت مردم در پیاده رو ها را تبدیل به برق کرد. ( البته اخیراً این ایده توسط چند دانشجو در دانشگاه صنعتی Eindhoven در حال اجرا‌ست. )
  2. پشت‌بام هایمان را باز طراحی کنیم! در کشورهای اروپایی، مردم آب حاصل از بارش باران را از پشت‌بام هایشان جمع می‌کنند و مصرف می‌کنند. در آلمان 50% از انرژی برق مورد نیاز از صفحات خورشیدی تامین می‌‌شود. در دانشگاه استنفورد، محققان انرژی حاصل از بارش باران را به برق تبدیل می‌کنند. ( بیشتر بخوانید ) آیا نمی‌شود هر سه مورد ذکر شده را تجمیع کرد؟ یعنی پشت بام هایمان را طوری طراحی کنیم که هروقت آفتاب هست، انرژی حاصل از نور آفتاب را جمع کند، هروقت باران می‌بارد، انرژی حاصل از بارش باران را تبدیل به برق کند و همان آب باران را برای مصارف‌مان جمع کنیم؟
  3. آیا نمی‌شود تمام سیم ها را از خانه‌هایمان حذف کنیم و تمام انرژی برق در خانه‌ها بی‌سیم منتقل شوند؟ مثلا یک سری پریز سیار داشته باشیم، هرجا ( داخل خانه ) برق نیاز داریم، پریزمان را با خود ببریم و استفاده کنیم؟ ( در ویکی‌پدیا بخوانید. )
  4. آیا نمی‌شود از مفهموم دستگاه آب‌میوه‌گیری برای آموزش مفهوم تابع در ریاضیات استفاده کنیم؟
  5. ما آلودگی هوا را اندازه می‌گیریم. آیا وقت آن نشده که آلودگی صوتی و بصری و نوری را اندازه بگیریم؟
  6. هروقت به حمام می‌روم و شیرآب داغ را باز می‌کنم، حدود پانزده ثانیه طول می‌کشد تا آب سرد درون لوله‌ها خالی شوند و آب گرم بیاید. یعنی پانزده ثانیه، آب هدر می‌رود. می‌شود یک چیزی طراحی کرد که قبل از حمام رفتن، پانزده ثانیه آب از لوله آب گرم بکشد و به لوله آب سرد بریزد.
  7. باز هم از ایده قبلی. هروقت به حمام می‌روم، سی ثانیه طول می‌کشد تا آب را تنظیم کنم و در این مدت، آب هدر می‌رود. آیا نمی‌شود شیر آب را طوری طراحی کرد که فقط یکبار تنظیم کنیم و دفعات بعدی فقط آنرا روی حالت مخصوص خود قرار دهیم؟ مثلا هریک از اعضای خانواده امان یک state مخصوص به خود داشته باشند.
  8. سازمان آب، چقدر صرف تبلغیات در تلویزیون می‌کند؟ آیا نمی‌شود بجای هزینه‌های میلیاردی، چند صد جوان را قراردادی استخدام کند تا به خانه‌های مردم بروند و ببینند اگر شیرهای آنان چکه می‌کند، آنرا رایگان تعمیر کنند؟
  9. آیا می‌شود کابل‌های شبکه را حذف کنیم؟ یعنی یک وسیله‌ای باشد، دو تکه. هرکدام از تکه‌ها یک سر سوکت RJ-45 داشته باشند و فقط آن دو تکه را به دو کامپیوتر وصل کنیم؟
  10. کسانی که گوشی اندرویدی سونی دارند، دیده‌اند که بدون برداشتن دست از کیبورد تاچ، می‌توان یک کلمه را تایپ کرد. آیا می‌شود کیبورد را طوری طراحی کرد که که بدون برداشتن دست، بتوان یک جمله را تایپ کرد؟
  11. می‌شود در ایستگاه های مترو، دستگاه واکس کفش برقی‌ای گذاشت که با شارژ کارت مترو کار کند!
  12. می‌شود انرژی جریان رودخانه را برای روستا ها به برق تبدیل کرد!
  13. می‌شود روکشی برای خیابان ها طراحی کرد که دیگر هی خیابان ها را حفر و پر نکنند و برای تعمیر لوله‌ها و سیم ها، آن روکش را مثل فرش بردارند و دوباره سرجای خود قرار دهند!
  14. می‌شود گوشی ها را طوری طراحی کرد که اگر مثلاً زبان کیبورد آن پارسی است و مثلا یک نفر انگلیسی به شما پیام می‌دهد، خود به خود انگلیسی شود. ( شاید این یکی، آسان ترینش باشد. )

والسلام.

 

جاهایی که تابستون تهران میشه کلاس رفت

خودم بارها دنبال جایی بودم که تابستون کلاس برم. تو اینترنت زیاد گشتم. جایی رو ندیدم که خیلی ایده های خوبی داشته باشه. برای همین تصمیم گرفتم خودم یک لیست درست کنم از جاهایی که به نظرم خوب هستند. یک لیست از جاهایی که میشه باهاشون از اوقات آزاد تابستان استفاده بهتری کرد. لیست رو به مرور تکمیل میکنم. شما هم اگر ایده‌ای دارید تو کامنت‌ها بگید. البته لیست طبیعتا مال تهرانه.

آموزشگاه‌های چند منظوره ( زبان – کامپیوتر – مهندسی و فنی و … )

آموزشگاه‌های زبان های خارجی

آموزشگاه‌های هنری

شما هم جاهایی که میشناسید رو معرفی کنید.

برای گروه‌نوشت سمپادیا

خیلی وقت بود که می‌خواستم دوباره در سمپادیا بنویسم؛ اما متاسفانه بهانه‌ای پیدا نمی‌کردم. آخرین نوشته‌های من در گروه‌نوشت سمپادیا متعلق به شهریور و مهر 1388 بودند. چندی بعد مشکلی برایم ایجاد شد. از آن‌جا که با جستجوی نام‌ام در گوگل اولین نتایج مربوط به تارگاه سمپادیا بود؛ مجبور شدم سریع نام‌ام را در انجمن تغییر دهم و ارسال‌هایی که به علت ویرایش پست، نام‌ام را ذکر کرده‌اند؛ در صورت دسترسی‌داشتنم پاک کنم. اما متاسفانه بعد از این‌که نتوانستم نام‌ام را در وردپرس تغییر دهم؛ اقدام به حذف تمام نوشته‌هایم از این گروه‌نوشت کردم. برخی از آن نوشته‌ها به نظرم ارزشش را داشتند که امروز با استناد بدان‌ها بخشی از ایده‌هایی که آن دوران عملی نشدند و امروز می‌توانستند در مسیری دیگر عملی شوند، را شرح دهم. به هر حال آن نوشته‌ها از دست رفته‌اند و این حرف‌ها دیگر فایده‌ای ندارد.

اما امروز گفتگویی با یک دوست باعث شد که بهانه‌ی لازم را برای این کار بیابم. محتوای گفتگو درباره‌ی وضعیت همین گروه‌نوشت سمپادیا بود. بنابراین می‌خواهم ابتدا نکاتی را درباره‌ی گروه‌نوشت و سپس به طور کلی مسئله‌ی نوشتن در بلاگستان فارسی، بیان کنم.

گروه‌نوشت سمپادیا روزگاری از پرترافیک‌ترین بلاگ‌های ایرانی بود. مطالب زیادی در آن نوشته می‌شد. اما واقعیت امر این‌ست که در تمام سال گذشته وقتی feed هایم را بررسی و مطالعه می‌کردم؛ فقط و فقط این پست را در Home Page فیدریدرم مشاهده کردم. چرا؟ چون از شهریور 1392 تا فروردین 1393 تنها 9 پست در این گروه‌نوشت منتشر شده است که 5 پست آن هم متعلق به دی ماه است.

اگر به گوشه‌ی این صفحه نگاهی بیاندازیم تا ببینیم چه زمان‌هایی گروه‌نوشت سوت-و-کور بوده و پستی وجود ندارد؛ به ماه‌های زیر می‌رسیم:

  • دی 1389
  • آذر 1390
  • مرداد1391
  • دی و بهمن 1391

اما به سال 1392 که می‌رسیم؛ مهر و آبان و آذر و بهمن هیچ پستی نداریم و در 6 ماهه‌ی دوم سال هم، فقط و فقط 8 پست در گروه‌نوشت منتشر شده‌است.

این سوت-و-کوری هم به فضای راکدی که اتمسفر بلاگستان فارسی را تحت تاثیر قرار داده بازمی‌گردد و هم به رفتن همگی نویسندگان قدیمی از گروه‌نوشت. (البته منظورم ترک‌کردن بلاگ‌نویسی‌ست:در حقیقت آن‌ها دیگر چیزی نمی‌نویسند.)

آن‌هایی که می‌نویسند نیز بسیار کم تعداد هستند و نوشته‌هایی که مشاهده می‌کنم؛ از مشکلات نوشتاری زیر رنج می‌برند:

1-              محاوره‌نویسی

2-              عدم رعایت قواعد نگارشی، مثل: نیم‌فاصله؛ علایم سجاوندی، درست‌نویسی و…

3-             عدم رعایت نکات محتوایی: بلاگ با فروم و فیس‌بوک فرق دارد و نوشته‌هایی که در هرکدام می‌خواهید به اشتراک بگذارید نیز، باید به لحاظ محتوایی متفاوت باشند.

دوستان دقت کنید که بلاگ‌نویسی در وهله‌ی اوّل، یک مهارت ارتباطی‌ست و نه وسیله‌ی تولید محتوا. گرچه می‌توانید از آن برای تولید محتوا و به اشتراک‌گذاری اطلاعات نیز استفاده کنید. پس ابتدا باید مهارت‌های بلاگ‌نویسی را بیاموزید. مثل مهارت‌های یک سخنرانی خوب؛ یا مهارت یک ارایه‌ی جذاب.

حالا فرض می‌کنیم که شما مهارت بلاگ‌نویسی را آموخته‌اید و وقت‌اش رسیده در گروه‌نوشت سمپادیا بنویسید؛ حتمن می‌پرسید: خب حالا من از چه بنویسم؟!

پاسخ من:

1-              از تجربیاتت: ما (یا حداقل شخص خود من) تشنه‌ی آگاه‌شدن از تجربیاتت هستیم. از دوران دانش‌آموزی‌ات، از دوران دانشجویی و…

اما دقت کنید که خاطره‌نویسی و درد-و-دل با بیان تجربیات فرق می‌کند.

2-              از رخدادها: اتفاقات زیادی می‌افتند که می‌توانیم آن‌ها را اطلاع‌رسانی کنیم. برای مثال با این که خودم یکی از دست‌اندرکاران گردهمایی شهریور1392 سمپادی‌های کرج بودم؛ اما یک گزارش معمولی هم از آن جشن ننوشتم. بچه‌های سمپاد یزد هر ساله یک گردهمایی 11 فروردین دارند؛ اما دریغ از یک گزارش از این گردهمایی‌ها. می‌توانیم با نوشتن یک گزارش ساده؛ تجربیات برگزاری چنین گردهمایی‌هایی را به دیگران هم منتقل کنیم. دانش‌آموزان و دانشجویان کارشناسی بیشتر می‌توانند از این نوع گزارشات بنویسند. چون کارگاه‌ها، همایش‌ها و… فراوانی را برگزار می‌کنند و یا در آن‌ها شرکت می‌کنند.

3-              از یادگیری‌هایت: کتاب جدیدی خوانده‌ای؛ وبلاگ جدیدی خواندی، فیلمی دیده‌ای و به طور کلی با رسانه‌ای روبرو شده و چیزی از آن آموخته‌ای. این آموخته‌ها را با ما به اشتراک بگذار. به مخاطبانت بگو که یادگیری یک بازی جدید ریاضی چه تاثیری در نحوه‌ی فکر کردن تو داشته است. یاد گرفتن عکاسی چقدر تو را در زندگی‌ات شادتر کرده و…

4-              از فکرها و ایده‌هایت برای ما بگو: پیدا کردن شخصی که ایده‌ای نداشته باشد؛ از محالات است. هر کس بالاخره در یک زمینه و رشته و پدیده‌ی خاص، ایده و فکری دارد. مثلن شاید راجع به شیوه‌ی برگزاری کلاس‌های درس ایده‌ی جدیدی داری، یا فکر می‌کنی طرحی داری برای تولید دستبندهای تزئینی با یک چاپگر سه بعدی جیبی. چرا این‌ها را با ما به اشتراک نمی‌گذاری؟ بازخوردی که از مخاطبانت می‌گیری به پیشبرد ایده و فکرت کمک شایانی می‌کنند.

5-              از مستنداتی که به‌دست می‌آوری بنویس: امروز در کتابخانه دانشگاه و یا مدرسه؛ مستنداتی یافته‌ای راجع به اولین مدارس در ایران و شیوه‌های آموزشی آن‌ها. چرا این را با ما به اشتراک نمی‌گذاری؟ از کتاب یا مجله یا سند مربوطه، با گوشی‌ات عکس بگیر و مطلبی در آن‌باره بنویس. در کتابخانه‌های دانشگاهی چیزهایی را می‌توانی بیابی که ممکن‌ست در هیچ کتابخانه‌ی دیگری یافت نشوند. (البته بستگی به دانشگاه‌‌تان هم دارد) با این کار اطلاعاتی را با ما به اشتراک گذاشته‌ای که شاید احتمال خیلی کمی داشت، روزی خودمان با آن سندها روبرو شویم و مطالعه‌شان کنیم. متوسط تیراژ کتاب نیز به حول-و-قوه‌ی الهی به زیر هزار جلد رسیده. اگر مطلبی را از کتاب‌های موجود در بازار را هم به اشتراک بگذاری؛ مطمئن باش لطف زیادی در حق نویسنده/مترجم/مولف آن کتاب کرده‌ای و کتابش را ترویج داده‌ای، و مهم‌تر از آن کتابخوانی را.

6–              خودت دلیلی برای نوشتن در گروه‌نوشت بیاب. چرا همیشه منتظر ایده‌های دیگرانی؟

من سعی می‌کنم در نوشته‌های دیگری، برخی از نکات و مهارت‌های نوشتن و بلاگ‌نویسی را بیان کنم. امیدوارم که گروه‌نوشت سمپادیا به روزهای اوج خودش بازگردد و همچنان پُر شود از نوشته‌هایی که در هیچ کجای دیگر وب نمی‌توان یافت‌اش.

از طرفی سعی می‌کنم با اطلاعاتی که از گروه فیس‌بوک سمپاد می‌گیرم؛ 30 اُم هر ماه یک گزارش از اتفاقات و رخدادهای ماه پیش بنویسم؛ به این امید که بچه‌ها را مشتاق کنم به گزارش‌نویسی و اشتراک تجربه‌های‌شان.

دانش آموخته های سمپادی برای ارتقا اقتصادی خود چی می کنن؟

سلام دوستان سمپادی
با اینکه بیش از 15 سال از فارغ التحصیلی من گذشته ولی هنوز کلمه سمپادی یه حس عجیبی در من به وجود می آره.
و اما بحث…
قابل انکار نیست که دانش آموختگان سمپاد به صورت نسبی از پویایی فکر بیشتری برخوردارند و قطعا همشون هم تحصیلات خوبی کردند و اگر دکتر هم نشده باشند مهندس و وکیل شدند اما آنچه باز هم قابل انکار نیست حداقل در دوستان دور و بر اینه که کمتر کسی از وضعیت اقتصادی خودش راضیه حداقل در مقایسه با دیگران غیر سمپادی از پیشرفت های اقتصادی و مالی کمتری برخوردار بودند.
بگذارید یک طبقه بندی از فارغ التحصیلان انجام بدم:
1- فارغ التحصیلان مهاجر:
کسانی که در رشته های خوب و یا خاص دانشگاهی پذیرفته شدند و برای ادامه تحصیل به خارج رفتند و خیلی ها هنوز هم ادامه تحصیل می دند و از کمک هزینه دانشگاه زندگی سر می کنند یا هنوز شغل های مناسبی پیدا نکردند و به امید آینده و پیشرفت های شغلی هستند که احتمالش هم کم نیست ولی حسابشون با دوستان در وطن مانده جداست.
2- پزشک ها:
همه می دونند که پزشک شدن خیلی سخت و متخصص شدن سخت تر و سری از سرها درآوردن در میان پزشکان به مراتب سخت تر و سخت تر هم هست. تعداد پزشکان امروز کم نیست و با توجه به پروسه حداقل10 تا 15 ساله پزشک متخصص شدن این تعداد بیشتر و بیشتر هم خواهد شد. با این همه دانشگاه رنگ و وارنگ و پولی هم که … از سمپادی ها آنهایی که من سراغ دارم با کار مداوم و نفس گیر در سن 35 سالگی زن و شوهر پزشک باهم در شهرهای کمتر توسعه یافته در حد 4-5 ملیون در بعضی ماه ها درآمدشونه در شهرهای توسعه یافته که  تعداد پزشک بیشتر و هزینه ها هم بیشتره. اوضاع زیاد راضی کننده نیست برای این همه تلاش و این همه سال زحمت!!
3- مهندس ها و وکلا:
تعدادی از دوستان به دنبال رشته های پرسود تر رفتند مثل مهندسی عمران یا حداقل فکر می کردند که پرسود تره و از اونجاییکه تخصص سمپادی ها در آزمون دادنه تمام مدارک و مجوزهای لازم هم گرفتند ولی هنوز به سختی درآمد در حد 1.5 تا 2 میلیون در ماه دارند و البته متاسفانه متاسفانه خیلی ها هم با کسب فوق لیسانس و کلی مدرک دیگه بی کارند … بله ! بی کارند… تعدادی به عضویت هیات علمی فروشگاه های مدرک در اومدند که باز هم خوش بینانه کارمندند… بعضی هم که رسما کارمندند و کارمندی هم که مشخصه!!!!
4- دیگر رشته ها :
از سمپادی ها در رشته های دیگر هم داریم که وقتی دکتر و مهندسش اون باشه بقیه دیگه گفتن نداره!!!
5-  بچه پولدارها ، پدر زن پولدارها:
خوب تعدادی از دوستان که البته تعدادشون کم هم نیست در این دسته قرار می گیرند که حسابشون جداست و ان شاء ا… موفق باشند و دست دیگر دوستان رو  هم بگیرند.

تعریف شرایط اقتصادی مناسب برای هر کس متفاوته ولی من فکر می کنم  هر یک فارغ التحصیل سمپاد 30 تا 40 ساله در شرایط امروز اقتصاد ایران باید درآمدی در حدود 5 میلیون ماهیانه داشته باشه تا در رده متوسط جامعه قرار بگیره و نیازهای اولیه خودشون رو برطرف کنند… در آمدی که یک بازاری با فعالیت و سرمایه کم به راحتی در می آره…
حالا سوال اینجاست این گروه از ایرانیان خلاق با فکری پویا چه برنامه ای برای بهبود و ارتقا شرایط اقتصادی خودش به ذهنشون می رسه و آیا در این زمینه فکر می کنند یا لا جرم راه های دیگران را طی می کنند؟
از دوستان دانش آموخته که سری به وب می زنند دعوت می کنیم در این بحث شرکت کنند شاید محصل ها هم برای آیندشون دورنمایی پیدا کنند.

(متن از تاپیکی در فروم.)