• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

حوض نقاشی

farz

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,097
امتیاز
14,659
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
مدال المپیاد
مرحله اول شیمی
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : حوض نقاشی

به نقل از gaucho :
مخالفم!
مثال نقض سادش شاهکار مجید مجیدیه! رنگ خدا! من تا حالا یه کورو ندیدم از نزدیک ولی انقد این بچه نقش رو قشنگ در آورده بود که هر کسی گریش میگرفت!
چند مطلب هست این که اولا کارگردان اون فیلم مجید مجیدی بوده و مازیار میری باش مقایسه نمیشه اصلا!
دوم این که شما میتونین چشم هاتون رو ببنندین و میتونین مثِ ی کور رفتار کنین ولی نمیتونین حالت عقلانی خودتون رو از دست بدین!
مثلا فیلم "بچه های ابدی" پوران درخشنده که شخصی که نقش ی فرد مشکل دار رو بازی میکنه در واقع خودش سندروم داون داره ولی ممکنه تو بعضی جاها واقعا فکر کنین که خیلی غیرطبیعیه! مثلا ی جاهایی خیلی باهوش رفتار میکنه و بعضی جاها خیلی بچه گانه(رد شدن از خیابون که اشاره کرده بودین) و ممکنه شما دوگانگی تو فیلم بهتون دست بده ولی درواقع این گونه افراد ب خاطر همین ویژگی "خاص" تلقی میشن و شما این رفتار رو غیر طبیعی تلقی میکنین!
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم :)

×بازم تاکید میشه اگه فیلم رو شخصی مثِ مجید مجیدی میساخت قطعا بهتر از آب درمیومد!
 

gaucho

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
435
امتیاز
15,890
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
پلی تکنیک. (امیر کبیر)
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر
اینستاگرام
پاسخ : حوض نقاشی

به نقل از Farz :
چند مطلب هست این که اولا کارگردان اون فیلم مجید مجیدی بوده و مازیار میری باش مقایسه نمیشه اصلا!
دوم این که شما میتونین چشم هاتون رو ببنندین و میتونین مثِ ی کور رفتار کنین ولی نمیتونین حالت عقلانی خودتون رو از دست بدین!
مثلا فیلم "بچه های ابدی" پوران درخشنده که شخصی که نقش ی فرد مشکل دار رو بازی میکنه در واقع خودش سندروم داون داره ولی ممکنه تو بعضی جاها واقعا فکر کنین که خیلی غیرطبیعیه! مثلا ی جاهایی خیلی باهوش رفتار میکنه و بعضی جاها خیلی بچه گانه(رد شدن از خیابون که اشاره کرده بودین) و ممکنه شما دوگانگی تو فیلم بهتون دست بده ولی درواقع این گونه افراد ب خاطر همین ویژگی "خاص" تلقی میشن و شما این رفتار رو غیر طبیعی تلقی میکنین!
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم :)

×بازم تاکید میشه اگه فیلم رو شخصی مثِ مجید مجیدی میساخت قطعا بهتر از آب درمیومد!

واقعن چشامونو ببندیم میتونیم کورو تصور کنیم؟! :O موافق نیستم!
رد شدن از خیابون رو من از نظر بازیاشون نگفتم از این نظر گفتم که 4 تا سکانس 2 دقیقه ای نشون میداد! هی نشون داد! اشکال از کارگردانه اینجا!

کلن من به عنوان یه مخاطب اصلن و اصلن نتونستم شهاب حسینی و نگار جواهریان رو خاص فرز کنم! اصلن! ( در صورتی که همین نگار جواهریان رو تو اینجا بدون من خیلی خوب پذیرفتم!)
 

farz

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,097
امتیاز
14,659
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
مدال المپیاد
مرحله اول شیمی
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : حوض نقاشی

به نقل از gaucho :
کلن من به عنوان یه مخاطب اصلن و اصلن نتونستم شهاب حسینی و نگار جواهریان رو خاص فرز کنم! اصلن! ( در صورتی که همین نگار جواهریان رو تو اینجا بدون من خیلی خوب پذیرفتم!)
فرض البته :D
مثلا اونجاها که شهاب حسینی ذوق زده میشد و دست هاش رو میکوبید ب هم
این افراد معمولا تو شرایط خاص (ذوق زده شدن-ترسیدن-عصبی شدن-...) ی تیک خاص دارن که این جزو مواردی بود که تو فیلم من خوشم اومد که مازیار میری نشون داد

×البته شاید من زیادی رو فیلم حساس هستم! :)
 

s.sh.14

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
320
امتیاز
621
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
پاسخ : حوض نقاشی

به نقل از Farz :
فرض البته :D
مثلا اونجاها که شهاب حسینی ذوق زده میشد و دست هاش رو میکوبید ب هم
این افراد معمولا تو شرایط خاص (ذوق زده شدن-ترسیدن-عصبی شدن-...) ی تیک خاص دارن که این جزو مواردی بود که تو فیلم من خوشم اومد که مازیار میری نشون داد

×البته شاید من زیادی رو فیلم حساس هستم! :)
منم موافقم.
اینطور افراد آدمایی هستن که اصلا نمیشه پیش بینیشون کرد.....
راستش حتی نمیتونیم در مورد به چیز خاص حدس بزنیم چه عکس العملی نشون میدن.
و فکر می کنم به خاطر این هم باشه که مشکلات ذهنی دارن نه مشکلات جسمی.....
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : حوض نقاشی

.
 

niloofar.l

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
1,313
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : حوض نقاشی

الان من این سه صفحه تاپیکو که خوندم واقعن اونایی که گفته بودن فیلم افتضاحه و این چیزا رو نتونستم درک کنم :|
به نظرم فیلم [size=12pt]واقعن عالی[/size] بود
در طول فیلم این آدمایی که میخندیدن یه صحنه هایی رو میخاستم پاشم بزنم تو دهنشون ~X( یه جاهایی ار فیلم من داشتم گریه میکردم یه عده آدم بی شعور هم داشتن میخندیدن :-w X-( یه عالمه بعد فیلم با داداشم گفتیم چقدر آدمای مسخره ای بودن X-(
بازی نگار جواهریان و شهاب حسینی هم که عااااااالی بود
در کل میتونم بگم یه سر و گردن از فیلمای این تیپی که دیده بودم بالاتر بود!
من واقعن با دید خوبی نسبت به فیلم نرفتم سینما و فکر میکردم فیلم مسخره ای باشه اما واقعن پِرفِکت بود :لایک
من تهران 1500 رو هم دیدم اما واقعن در مقابل حوض نقاشی هیــــــــــــــــــــچــــــــــــی نداشت! افتضاح بود! (البته به جز جنبه ی انیمیشنش که خوب یه چیز نوئی بود)
دقت کردین مریم کل فیلم رو لاک زده بود و لاکش هم یه رنگ بود همش! چرا؟
اینم یه نظرسنجی:
در این میان یک نظرسنجی از بین مخاطبان فیلم نشان می‌دهد تمایل زیادی به دیدن دوباره و چندباره‌ی «حوض نقاشی» وجود دارد که نشان از رضایت بالای تماشاگران دارد. در این نظرسنجی، ۶۱ درصدِ شرکت‌کنندگان پاسخ داده‌اند که قصد دارند دوباره به تماشای «حوض نقاشی» بنشینند در حالی که ۲۰ درصدِ دیگر از پاسخ‌دهندگان عنوان کرده‌اند که در حال حاضر دو بار یا بیشتر فیلم را دیده‌اند.
من قطعن جز اون 61 درصدم! (به امید روزی که به اون 20% بپیوندم B-) )
 

سپیده.

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
871
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان3
شهر
شهر _آدم های _افسرده.
پاسخ : حوض نقاشی

من خودم از اون دسته افرادی بودم که انتظار داشتم این فیلم بشدت موفق باشه
به نقل از سپیده. :
:-سکوت در پیِ ناباوری
×اسمایلی بنده بعد از انتخاب هانیه توسلی
به نقل از سپیده. :
شهاب حسینی حتی کاندید هم نشد چه وعضشه؟ [-(
اما
به نقل از gaucho :
حوض نقاشی؟!
در بدایت امر میگم که همه ی اینها یه نظره ، نظره یه بیننده ی معمولی، ممکنه که قبول نداشته باشید!
بعد از مدت ها بود که یه فیلمی دیدم که دقیقه ی 30 پتانسیل اینکه پاشم بیام بیرون از سینما برم شهربازی رو داشتم! #جدی
خیلی وقت ببود فیلم به این بدی ندیده بودم!
خب اول فیلمنامه که هیچی نگین بهتره! همه ی داستان فیلمو با جزئیات میتونم تو دو خط دفترم بنویسم! واقعن میگم! داستان هیچی! کل فیلم یه داستان بود که پسر قهر کرده و گره فیلم ( که قبول ندارم گره بود ) مدیره با شوهرش بود که هچییش معلوم نبود!
بازیگرارو اصلن و اصلن نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم! کاملن میتونستم حس کنم که به نگار جواهرایان گفتم ادایه آدمایه دیوونرو دربیار! اصلن نتونسته بود نقشو در بیاره! شهاب بازم بهتر ولی کاملن مصنوعی!
کارگردان که هیچی اصَن!! 4 تا سکانس 3 دقیقه ای از خیابون رد شدن نگار جواهریانو نشون داده که چی خب آقایه میری؟ :|

حتی یه صحنه ی تاثیر گذار ، یه صحنه ی جالب یه دیالوگ خوب حتی ندیدم توش!!

درکل این که اگه نرفتید ببینید هنوز عاجزانه و عاجزانه خواهش میکنم که پولتونو حروم نکنید نرید! یک سوژه ی خوبو از دست داد سینما ی ایران!
جدا" احساس میکنم ضعیف تر از این ممکن نبود به این موضوع پرداخته بشه.
تمام قصه و دیالوگ های فیلم بر پایه ِ "معلول ـا ضعیفن تو رو خدا دلتون براشون بسوزه" بود.
فقط دامن زده بود به دید مزخرف فعلی مردم در جامعه که معلولا با اینکه خیلی ناتوانن ولی ببین چه مهربونن.
بنظرم دیدی که نویسنده میخواست القا کنه کاملا"عامه پسند بود ،کدوم معلولی این دنگُ فنگا رو داره واین لوس بازی(!) ـا رو درمیاره سر رد شدن از خیابون؟ اینکه "فقط کتلت بپزه" دیگه چه پیامی رو میخواست منتقل کنه؟
اوج و فرود داستان کجاش بود؟هنوز فیلم شروع نشدهُ بیننده تو جو قرار نگرفته پسره قهر میکنه؟ سر چی؟ سر اینکه باباش بهش سیلی زده؟ تا آخر فیلم هم صرفا" همین انتظار پدر و مادره و پسره که کم کم داشت به برگشتن متمایل میشد.
از همه فیلم مزخرف تر هم بنظرم اون تیکه شوهر خانم ناظم که سیگار میکشه بود! خدای من! کاملا" خوبِ خوب بودن و بدِ بد بودن شخصیتای ِداستان رو تو صورت آدم میکوبید!
چه پیامی داشت این فیلم؟ یه دیالوگ فقط یه دیالوگ داشت که بتونه شما رو به فکر کردن مجبور کنه؟کدم یک از شما حاضر میشد بیادُ صفت خوبُ نسبت بده به این فیلم اگر کس دیگه ای بجز شهاب حسینی بازی کرده بود؟
 

ibtkm

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,678
امتیاز
3,394
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران
پاسخ : حوض نقاشی

این چندساله من به این نتیجه رسیدم که برخلاف تصوری که داشتم، سینما می‌تونه تلنگر خاص خودش رو به آدم‌ها بذره و تاثیری که باید بگذاره و رو بگذاره. این فیلم هم کاملا فیلمی بود در جهت تلنگر زدن به آدمای جامعه با یک نقطه‌ي نظر متفاوت دیگه هر چند که از این گونه فیلم‌ها من زیاد ندیدم. به هر حال به تصویر کشیدن محبتی که پدر و مادر به فرزندهاشون دارند داخل سینمای ایران موضوع جدیدی نیست و در رابطه با این موضوع فیلم‌های زیادی ساخته شده ولی داخل این فیلم، با به تصویر کشیدن پدر و مادری که تا حدی ناتوانی ذهنی دارن، تنوعی در موضوع محبت ایجاد کردند. فیلم داخل یک خانه‌ با نهایت سادگی و با یک محیط صمیمی شروع می‌شه. این سادگی در ادامه‌ی فیلم در مقابل پیچیدگی دنیای صنعتی امروز قرار می‌گیره.در مقابل مسائل اقتصادی، مسائل رفاهی و سایر مسائل دیگه.من خیلی با بازیگران سینمای ایران آشنایی ندارم ولی چند بار داشتم فکر می‌کردم به جز شهاب حسینی و نگار جواهریان چه جایگزین‌های دیگه‌ای وجود داشت و به این نتیجه رسیدم که این دو نفر واقعا برای این نقش عالی بودند. شهاب حسینی که توانایی بازیگریش بر همه‌ی مردم واضح و مبرهن‌ه و به نظرم داخل نقشش داخل این فیلم هم خیلی خوب ظاهر شده. نگار جواهریان هم واقعا از پس نقش یک مادر با محبت فوق‌العاده که خیلی ساده‌زیست هم هست به خوبی براومده. خودش رو داخل اون نقش جا داده انگار واقعا تو زندگی‌ واقعی هم همون نقش رو داره که خب این توانایی بالایی می‌خواد. فیلم که رفته رفته جلو می‌ره، میل بچه به وارد شدن به یک دنیا بزرگتر مقابل دنیای امن مادر قرار می‌گیره و باعث تقابل بین بچه و مادر می‌شه که منجر به دخالت پدر هم می‌شه. اینکه پدر و مادر، هر چند با ناتوانی‌هایی ذهنی، باز هم فکر و ذکرشون ایجاد بستری مناسب، هر چند ساده، برای رشد فرزندشون هست از محورهای اصلی این فیلمه. بستری که صرفا وجودش لازمه. اینکه درآمد پدر چقدره مهم نیست. این که چه شغلی داره مهم نیست. اینکه یک بستر هر چند ساده هم ایجاد باشه، براشون کافیه. یک چیز رو خیلی عالی به تصویر کشیدند. تقابل ساده‌زیستی "رضا" و "مریم" با زندگی معلم بچه‌شون. رضا و مریم یک زندگی کاملا ساده و با حداقل امکانات ممکن رو دارند. رضا به چند شغل مشغوله. کار کردن در کارخونه به همراه مریم، رسوندن سفارش‌های سوپر محله و برچسب زدن پاکت‌های فروشگاه. شوهر معلم بچه‌شون، یک آدم تحصیل کرده‌هست که به دلایلی، بیکار شده و خونه‌نشین شده و طی این مدت سیگاری شده. روز به روز هم روابطش با همسرش(معلم بچه‌ی رضا و مریم) رو به سردی می‌ره و فاصله‌شون بیشتر و بیشتر می‌ره. وضعیت مالی‌شون با اینکه بهتر از رضا و مریم هست، ولی صداقت و صمیمی که تو زندگی رضا و مریم هست رو ندارن.کسانی که این فیلم رو دیدن اون صحنه‌ای رو به یاد بیارن که رضا وقتی داره به سرکار می‌ره، از پشت شیشه به مریم می‌گه لبخند بزن و از روی شیشه دست مریمو می‌بوسه.این صحنه رو بذارید کنار صحنه‌ای که شوهر خانم معلم میاد خونه و بعد از یک سلام خشک و خالی به اتاقش می‌ره.تنها و معلم هم تنها داخل اشپزخونه مشغول فکرها و دغدغه‌های ذهنی‌ش می‌شه. این فیلم رخ دادن تغییر نگرش رو به تصویر می‌کشه.تغییر نگرش سهیل نسبت به پدر و مادر و تغییر نگرش رضا و مریم به مسئولیت‌هایی که دارند. مریم زن‌ی هست که تنها غذایی که بلد هست درست کنه کتلت هست و شب‌ها کتلت می‌خورند و برای فردای سهیل هم کتلت می‌گذاره هر روز. در صحنه‌ای از فیلم رضا برای دلگرمی دادن به مریم می‌گه که "چقدر غذات خوش‌مزه‌تر از دیروزی شده"(یا یک همچین چیزی) و بلافاصله سهیل می‌گه که "دقیقا همون دیروزی‌س و هیچ فرقی نکرده". جلوتر سهیل، مادرش رو در قیاس با خانم معلم می‌ذاره و به مادرش می‌گه که "خانم معلم بلده پیتزا درست کنه ولی تو بلد نیستی". شرایط طوری بوده که این حرف واقعا برای مریم سنگین‌ه و نتیجه‌شو وقتی می‌شه دید که با دل‌شکستی مادرانه، به رضا می‌گه که : "تو هم دوست داشتی خانم معلت زنت بود"؟ خیلی معصومانه می‌گه این جمله رو. در این بین که سهیل قهر کرده و به خونه‌ي معلم‌ش رفته، فضای خونه به کلی سرد می‌شه.سرد نمی‌شه ولی اون عشق و محبت همیشگی ابراز نمی‌شه. در این خلال هست که مرتبا به جمله‌ی عاقد اشاره می‌کنند که "با هم بسازید". در اثر تحریم‌ها، کارخونه تعداد زیادی رو اخراج می‌کنه و رضا برای پیدا کردن کار این در و اوندر می‌زنه. داخل یک پیتزافروشی آگهی استخدام رسوندن غذاها با موتور رو می‌بینه ولی خب بلد نیست موتورسیکلت برونه. یک موتورسیکلت گیر میاره و سعی می‌کنه کار باهاش رو یاد بگیره. داخل حیاط خونه میاد سوارش می‌شه ولی وقته روشنش می‌کنه و حرکت می‌کنه می‌خوره زمین و میفته داخل حوض بدون آب خونه. صحنه‌ای که فداکاری و مصمم بودن پدرانه به تصویر کشیده می‌شه. اگر بخوام درباره‌ي تلنگری که به سهیل زده می‌شه قدری صحبت کنم، باید بگم که کل فیلم از جمله‌ي بی‌رحمانه‌ی سهیل با مضمون "همتون دیوونه‌اید" به رضا و مریم شروع می‌شه و با جملاتی نظیر "خانم معلم می‌شه شما مامان ما باشید؟(و بعدش صورت خانم معلم رو بوس می‌کنه)" ادامه پیدا می‌کنه. جمله‌هایی که من رو به عنوان یک فرزند تحت تاثیر قرار می‌ده.طی فیلم تلنگرهایی متعددی به سهیل زده می‌شه. اون صحنه رو به یاد بیارید که سهیل می‌فهمه مریم با اینکه بلد نیست از خیابون های شلوغ تهران(نمونه‌ی دیگه از تقابل دنیای ساده و پیچیده) رد شه، تنهایی اومده خونه‌ی خانم معلم که درباره‌ی سهیل با خانم معلم صحبت کنه. در انتهای فیلم هم که رضا و مریم با صداقت و سادگی خاص خودشون به سهیل می‌گند که "چه خوب شد پدر مادر جدید پیدا کردی" و با سهیل به نوعی درد و دل می‌کنند که تلنگر نهایی به سهیل‌ه.به عنوان حرف پایانی باید بگم که فیلم‌برداری این فیلم فوق‌العاده بود، یک مثال بخوام بزنم، انتهای فیلم هست که لبخند همه در حیاط رو نشون می‌دن و تصویر کوچک و کوچک‌تر می‌شه تا اینکه کل شهر تهران رو با ساختمون‌هاش نشون می‌ده، باز هم تقابل دنیای ساده‌ و شاد با دنیای پیچیده امروز.
 
بالا