• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اسطوره‌هایمان...!!

mahzadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
196
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
مدال المپیاد
شیمییی
دانشگاه
ان شالله سال بعد دانشگاه ته
رشته دانشگاه
ان شالله سال بعد داروسازی
پاسخ : اسطوره هایمان ..!!

داشتم پست ها رو میخوندم و برام جالب بود اسطوره ها و الگوهای همتون ادم های خیلی خفن و طلاجهانی و.... بودن!
مثلا برای شیمی بچه ها به اقایان احمد زاده, زرگرپور, اقاجانی, شریف زاده و... اشاره کردن.
خب همشون اساتید من بودن یه روزی! اما اسطوره و الگو رو بنظرم باید جوری تعریف کرد که بیشترین نقش رو هم تو طول المپیاد خوندنمون داشته باشن. یعنی واقعا تونسته باشیم ازشون اطلاعات زیاد و کافی کسب کرده باشیم و روش های مطالعه و برخوردشون با مسائل رو دیده باشیم و ارتباط خوبی باهاشون داشته باشیم!
من خودم وقتی المپ رو شروع کردم هیچکدوم از اون اساتید رو نمیشناختم! صرفا اسم اقای شریف زاده رو بخاطر همشهری بودن شنیده بودم!
کسی که با دیدنش باعث شد شور و شوق المپیاد خوندن و تلاش در وجودم به وجود بیاد اقای عرفان محمدی (نقره کشوری المپیاد شیمی) بودن!
با اقای زرگرپور و احمدزاده هم عید سال سوم اشنا شدم که بعد از اون خیلی مزاحم اقای زرگرپور شدم و ازشون برای فعالیت های بعد از المپیادم کمک گرفتم!
 
ارسال‌ها
685
امتیاز
21,215
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : اسطوره هایمان ..!!

آقای کوشا پایداری
من برای المپ کلاس نرفتم با هیچ فرد مدال داری هم غیر از یه نفر که برنز بود اصلا حرف نزده بودم.
اما یک بار کلاس آقای پایدری رفتم ، جنین شناسی
واقعا تو همون یه روز خیلی چیزا یاد گرفتن ازشون .
الگوی من شدن .
اخلاق و طرز برخورد که از 20 من 1000 میدم ،
اطلاعات ، عشق به زیست ، ذوق کاملا از حرفاشون از چهره شون پیدا بود .
یه المپیادی واقعی بودن .
یه پزشک عالی .
لحظه به لحظه که حرف میزدن ، من فقط محو منطق و تواضع و اطلاعتشون بودم .
عشق به زیست از تک تک کلمه هاشون پیدا بود
خوشحالم همچین الگویی دارم .
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : اسطوره هایمان ..!!

به نقل از Happy77 :
آقای کوشا پایداری
من برای المپ کلاس نرفتم با هیچ فرد مدال داری هم غیر از یه نفر که برنز بود اصلا حرف نزده بودم.
اما یک بار کلاس آقای پایدری رفتم ، جنین شناسی
واقعا تو همون یه روز خیلی چیزا یاد گرفتن ازشون .
الگوی من شدن .
اخلاق و طرز برخورد که از 20 من 1000 میدم ،
اطلاعات ، عشق به زیست ، ذوق کاملا از حرفاشون از چهره شون پیدا بود .
یه المپیادی واقعی بودن .
یه پزشک عالی .
لحظه به لحظه که حرف میزدن ، من فقط محو منطق و تواضع و اطلاعتشون بودم .
عشق به زیست از تک تک کلمه هاشون پیدا بود
خوشحالم همچین الگویی دارم .

من نمی تونم ایشون رو توی کلمات خلاصه کنم ، می تونم بگم واسه منم تو رشته ی خودم بزرگ ترین اسطوره بوده ، هم درسی ، هم اخلاقی :)
آقای پایداری توی لحظاتی که غرغر کردم به شکل عجیبی ارومم کرده ، کلا آرامش عجیبی به آدم میده
سوادشان هم که لازم نیست من چیزی بگم راجعش ...
این بشر بهترینه ، بهترین :)
 

سارا مقدم

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
13
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
ته
امیر اشرف گنجویی طلای جهانی 91
 

saba...saba

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
21
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
93
منم یه زمانی یه اسطوره ای داشتم برا خودم
کم کم از شدت علاقه به افتخاراتش،احساس کردم دیوونه وار دوستش دارم(فکر میکردم عاشقش شدم)
درگیر یه سری مسائل حاشیه ای شدم:/
بعد که رفتم دانشگاه و خواستم ابراز علاقه کنم
دیدم که اون کجا و من کجا!

خواستم بگم اسطوره داشتن برا من تبدیل به بُت داشتن شد و همین بت پرستی منو به فنا داد:/
پ.ن:هنوز هم احساس میکنم شاخ ترین فردی هست که دیدم!
 

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,528
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
منم یه زمانی پسر عموم اسطورم بود(طلا کشوری کامپیوتر)
نه بخاطر مدالش و اینا
چون اولین کسی بود از فامیل ما رفته بود هاروارد
اون موقع من بچه بودم(دبستان)و فکر میکردم یکی که رفته آمریکا در نهایت خفنی به سر میبره
اما بعد که دکتراشو گرفت و دو سالی اومد ایران و تاحدودی معاشرت داشتم باهاش،دیدم که اه!چه اخلاق گُه و مغروری داره!از چشمم افتاد کلا

دبیرستان هم که بودم یکی از اقوام طلا فیزیک شد و برخلاف تصور همه زد برق فردوسی!(البته ارشد شریف خوند(دانشجویی هم مدال آورد)
همزمان هم صنایع میخوند و هم برق و 24 ساعته کتابخونه بود و از این همه پشتکار لذت میبردم(تی ای هم شده بود تازه:-")
داشت تقریبا به اسطوره تبدیل میشد که داماد شد و یه زن متولد 84 ای گرفت و از مقام اسطوره بودن فسخ شد:/(3 مرداد 97 داماد شد!یعنی زنش13 سالش بود:rolleyes:)

اسطوره آخرم یه آقایی بود که دوتا مدال داشت،رتبه کنکورش هم تک رقمی شد،مسابقات مختلف در سطح استان و کشور مقام آورد(تک بعدی نبود)
گاها باعث میشد تلاش کنم مثل اون بشم ولی واقعااا روزی 16 ساعت خوندن(حتی آخر هفته ها)برای من غیییر ممکن بود!
البته ایشون همچنان اسطوره من هستن و خواهند بود:-"
 
بالا