کتک خوردن از یه بچه

پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

تا پنجم دبستان همیشه از پسرداییم ک 3 سال ازم کوچیکتر بود کتک میخوردم....کلا هر جا میدونستم اون هست نمیرفتم...اوضاعی داشتیم ما :-< :-s
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

خاطرات بهتره اصلا نباشن ! :)
 
آخرین ویرایش:
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

[size=12pt]من که کلا از بچه ها بسی زیاد کتک خوردم اما غافل گیر کننده ترینش واسم وقتی بود که:
رفته بودم کوچه ی دوستم خیر سرم فوتبال بازی کنم ... دیدم بچه ها ی کوچیک(دوستم هم اونجا بود) دارن کشتی کج بازی میکنن منم جوگیر شدم رفتم هی صدای کشتی کج گیرا رو در میاوردم و هی فاز میدادم و با دوست خودم دعوا میکردم چون قانون نداشت همه همدیگرو میزدن ... یهو دیدم یکی از بچه ها به طرفم حمله کردم و با دست کوچیکی که داشت 5 6 بار با قدرت زد درست تو کلیه ام ... منم دیدم نمیتونم از درد، سرپا وایستم خوردم زمین ... بعد بچه اومد با پررویی تمام روی سرم وایستاد گفتم رضا چیشد ؟ دردت اومد؟ منم با تمام شجاعت گفتم نه اصلا، فقط نمیدونم الان کلیه ام دقیقا رفت تو کدوم قسمت بدنم... :-w :-w :-w

واقعا نمیدونم اون قدرت دست رو از کجا آورده بود ... انتظار نداشتم اونطوری ضربه بزنه ... :O :O :O
هیچ وقت او صحنه یادم نمیره (;
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

اخ نگو یه با همین طوری وایساده بودم که یه بسربچه اومد دستمو گاز گرف لامصب ولم نمی کرد اخر با لگد کنارش زدم الانم جاش مونده
من اصولا با بچه ها رابطه خوبی ندارم یا میان موهامو میکشن یا سیلی میزنن خودشم ادم نمیتونه تلافی کنه کلا خیت میشه
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

:D چشمتون روزه بد وهمینطوربچه ی شیطون نبینه :D

برای کلاسای تقویتی برای تیزهوشان میرفتیم یه مدرسه ی دیگه آقاپسرودخترمسئول مدرسه اونجابودن+دوتاپسربچه هاشون

من نمیدونم ایناچه لجی باماداشتن وقتی میرفتیم برای کلاسا باچوب میوفتادن دنبالمون :O

گاهی باگازگرفتن هم کارشون راه میوفتاد

نمیدونم بچه تربیت کردن یا..... :-w
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

من کلا به کوچیک بزرگ متوسط رحم نمیکنم! بزنه میزنم :D پسرعمه ام کلا بچگیاش همرو گاز میگرفت کلا مشکل روحی روانی داش :)) طرف من که میومد من بزن اون بزن دیگه یه اوضاعی می شد :D
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

بدنم کبودِ از دستِ شروین باو چی میگید شماآ...هعععععی! :-<

البته شری یدفه اومد بزنتم منم عصبی بودم گلوشو گرفتم فشار دادم جدی جدی داش می مُرد خواعرم اومد مزاحمِ قتلم شد نجاتش داد :-" :D
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

واي پس با اين وصف هاي شما چه بهتره ك خواهرو برادر كوچيك تر ندارم :Dولي من چند دفعه دخترخالم رو زدم انم نامردي نكرد منو گازگرفت
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

ي دوست صميمي و همكار داشت بابام رفت و آمد خونوادگي داشتيم
هردو تا هم پسر داشتن هميشه از دست اونا كتك ميخوردم
هميشه هم دندونامو ميزاشتم رو هم از عصبانيت تا مرض شكستن ميرفتن ~X(
الان ديگه بزرگ شديم ولي ديگه اونا شيطن نيستن خخخ ساكتن ;))
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

والا برادر 2 ساله گرامی ما چپ و راست میره یه چک تو صورت من فلک زده میزنه :D
کلا نزنه اون روز شب نمیشه
البته منم ساکت نمیشینماااااااااااااااا ;)) :P
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

من يه روز تو مشهد پيش عمم اينا بوديم بعد با عمو و دخترعمو هاو پسرعمه ها نشسته بوديم سر مبلا فيلم نگاه ميكرديم بعد پسرعمم كه سه سالشه ميگه بيا بام بازي كن بعد من ميگم حوصله ندارم برو يه موقع ديگه بيا(همه نگاه ها بطرف من)بعد يهو پسرعمم ميگه نمياي بازي؟! ميگم:نع محكم ميزنه تو گوشم...
اگه داداشش نيومده بود ببرتش تيكه پارم ميكرد...
يبار سر همين قضيه بازي نزديك بود گيتار محبوب عمومو بشكونه از بس زدش بم...از بس كه من محبوبم بين بچه ها بعد اونقد باشون بازي ميكردم بعد اينا يه موقع كه ميگفتم نه سريع ناراحت ميشدن....=))
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

من نه کتک خوردم و نه کسی رو کتک می زنم
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

آخ دست رو دلم نذارین که خونه!!
یه پسردایی دارم که 6 سالشه از بدو تولدش منو اون دعوا داریم و فکر کنم تالب گور هم همینجوری باشیم!!!
البته من روحیه پهلوانی و این چیزا رو ندارم و وقتی میزنه منم میزنم لهش میکنم :-[
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

یه دختر خاله دارم گیر داده به چشم من فقط دستشو تو چشم من میکنه!
فک کنم کور شم اخرش
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

نه والا از جقله بچه ها کتک نخوردم ولی زدم .... یه بار دخترعمم پررو بازی دراورد گرفتمش دیگه ولش نکردم ... داغ کرده بودا .... کاشی بودین قیافشو میدیدین .... دلم خنک شد (< .... داشت :(( در میومد ....به زور خودشو گرفته بود ... بدبخت هی رنگ عوض میکرد .
حال کردما (<
 
پاسخ : کتک خوردن از یه بچه

پسر عمم ساشا 5 سالش خیلی نازه بهش گفتم توچقدر نازی ببوسمت بهم گفت من ازت بدم میاد تو لاغری :O باهات عروسی نمیکنم 8-> اینا بزرگ شن چی میشن؟؟؟ :D اورانگوتان یا ...؟؟ یدونه سیلی زد تو

گوشم 8-> منم جوگیر شده بودم اگه عمم نیومد

صد در صد کتکو میخورد ازم

بعد نکته جالب اینجاست به عمم گفت من اونو زدم ^#^ :D
 
اول ک تعریف کنم بگم من همیشه و از بدو تولد قامتم و چهره ام بسیار بزرگتر از سن واقعیم بوده،طوری ک چندین بار وقتی با یکی از معلم ها مثلا کار داشتم و اون هم منو نمیشناخته،فک کرده من مسئولی چیزی هستم و برام برپا داده:D
یه بارم اول راهنمایی مبصر بودم معلم عربی وارد نمیشد فک میکرد یه معلم تو کلاسه :-":-"
رفته بودیم علی بن حمزه (یه امامزاده تو شیراز) ماهی عیدمون رو بندازیم توی حوضش. موقع نماز یه پسر بچه ۵-۶ ساله اومد گفت :
آقا میشه کلاهتونو بدین؟;;)
منم حس بدی داشتم بهش،با خنده گفتم نه نمیشه!
:D
گرفت کلاهمو (ک دستم بود)کشید.گفت اقا اگه مقاومت کنی پاره میشه ها،منم گفتم نه، جنسش خوبه،خیالت راحت...
با کلی شوخی و قلقلک و اینا از شرش راحت شدم،بعد برا این ک بگم کار دارم شروع کردم نماز خوندن.اینم تا دید،از فرصت استفاده کرد، شروع کرد کتک زدن من با تمام توان. دور خیز میکرد با پا میومد تو کمرم‌.محکم مشت میزد تو زانوهام.بابای خودم هم کنارم مشغول نماز خوندن بود‌. اون پسره هم در هر حالتی از نماز ک قرار می گرفتم به طور خاص تری منو میزد، انگار من کلاه اونو دزدیده بودم!
نماز بابام تموم شد،بابا برگشتت به بچه گفتن: چکار داری؟ چرا میزنی؟
پسره جواب داد:ب شما مربوط نیست،این بابامه! (با اشاره به من!#:O:|:|:|)
بابام هم گذاشتن دنبالش ک بزننش!
خلاصه کلام،من رضا ، ۱۷ ساله، پدر پسری۵ ساله بودم و خودم خبر نداشتم....
 
از آبجیم زیاد کتک خوردم=))=))
 
یه بار پسرخالم زد تو گوشم منم گرفتمتاجایی که شد قلقلکش دادم یهو جدی شد گفت دیوس ولم کن دیگه فقط ۴سالشه:|من تا اول راهنمایی ته فوشم کثافت بود
 
اینی که میگم شاید یه کم بیرحمانه باشه ولی میگم دیگه :rolleyes:
یه بار یکی از بجه های فامیل اومد به من و دوستم یه پس گردنی محکم زد.پا شدیم بزنیمش با لگد زد از یه جای حساس من :-"
گرفتیم اول عین .. زدیمش بعد خاک ریختیم تو شلوارش.بعد دهنشو باز کردیم تف کردیم تو حلقش =))
هنوزم از من حساب میبره :))
 
Back
بالا