• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

حافظ

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
دانشگاه علوم-پزشكي تهران
رشته دانشگاه
طبابت
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

بگذار اگر اين بار سر از خاك بر آرم بر شانه ي تنهايي خود سر بگذارم
از حاصل عمر به هدر رفته ام اي دوست ناراضي ام اما گله اي از تو ندارم
در سينه ام آويخته دستي قفسي را تا حبس نفس هاي خودم را بشمارم
اي بغض فرو خورده مرا مرد نگه دار تا دست خدا حافظي اش را بفشارم
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

یکم زیادی احساسات داره ولی قشنگه:
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد
به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...

"نجمه زارع"
 

stevendeljoo

داماد مسعودی
ارسال‌ها
1,351
امتیاز
2,642
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1391
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

رهی معیری
غزلها - جلد اول
خیال انگیز
((خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی))
((من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی))
به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس افروزی تو ماه مجلس آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر که می میرم چو می آیی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی
 

stevendeljoo

داماد مسعودی
ارسال‌ها
1,351
امتیاز
2,642
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1391
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

حافظ
غزل شماره ۳۷۸
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم))
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

بگذار تا مقابل روی توبگذریم/ دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر/ هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به ما نکنی حکم از آن توست / بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من / از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با تویم و با تو نه ایم این چه حالت است / در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب / نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس / آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند / چندان فتاده اند که ما صید لاغریم
 

amooshalbo

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
مدال المپیاد
وات ؟!
دانشگاه
فردوسی !
رشته دانشگاه
ریاضی !
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

گل گلدون من
گل گلدون من شکسته در باد
تو بيا تا دلم نکرده فرياد
گل شب بو ديگه شب بو نميده
کي گل شب بو رو از شاخه چيده
گوشهء آسمون پر رنگين گمون
من مثل تاريکي تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من ميرم گم ميشم تو جنگل خواب
گل گلدون من ماه ايوون من
از تو تنها شدم چو ماهي از آب
گل هر آرزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم يه مرداب
آسمون آبي ميشه
اما گل خورشيد
رو شاخه هاي بيد
دلش ميگيره
دره مهتابي ميشه
اما گل مهتاب
از برکه هاي آب
بالا نميره
تو که دست تکون ميدي
به ستاره جون ميدي
ميشکفه گل از گل باغ
وقتي چشمات هم مياد
دو ستاره کم مياد
ميسوزه شقايق از داغ
گل گلدون من ماه ايوون من
از تو تنها شدم چو ماهي از آب
گل هر آرزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم يه مرداب
گل گلدون من شکسته در باد
تو بيا تا دلم نکرده فرياد
گل شب بو ديگه شب بو نميده
کي گل شب بو رو از شاخه چيده
گوشهء آسمون پر رنگين گمون
من مثل تاريکي تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من ميرم گم ميشم تو جنگل خواب
گل گلدون من ماه ايوون من
از تو تنها شدم چو ماهي از آب
گل هر آرزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم يه مرداب
آسمون آبي ميشه
اما گل خورشيد
رو شاخه هاي بيد
دلش ميگيره
دره مهتابي ميشه
اما گل مهتاب
از برکه هاي آب
بالا نميره
تو که دست تکون ميدي
به ستاره جون ميدي
ميشکفه گل از گل باغ
وقتي چشمات هم مياد
دو ستاره کم مياد
ميسوزه شقايق از داغ
گل گلدون من ماه ايوون من
از تو تنها شدم چو ماهي از آب
گل هر آرزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم يه مرداب
جدای این که یه آهنگه
من از شعرش واقعا خوشم میاد
 

samin159

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
91
امتیاز
134
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
sh!r@z
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جان فرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
 

**arezooooo5**

کاربر فعال
ارسال‌ها
43
امتیاز
188
نام مرکز سمپاد
farzanegan4D
شهر
طهرون!
مدال المپیاد
روباتيك! rescueديگه المپياد شيمي نمي رم!
دانشگاه
ایشاا... تهران!
رشته دانشگاه
فقط و فقط pezeshki
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

فقط يه بيت
هر كس بد ما به خلق گويد ما ديده به بد نمي خراشيم / ما نيكي او به خلق گوييم تا هر دو دروغ گفته باشيم!
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

قسمت هايي از شعر اهل كاشانم:
زندگي يافتن سكه ي دهشاهي در جوي خيابان است.
زندگي مجذور آينه است
زندگي گل به توان ابديت
زندگي ضرب زمين در ضربان دل ما
زندگي هندسه ي ساده و يكسان نفس هاست


هر كجا هستم،باشم،
آسمان مال من است
پنجره،فكر،هوا،عشق،زمين مال من است.


من نمي دانم
كه چرا مي گويند:((اسب حيوان نجيبي است،كبوتر زيباست.))
و چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست
گل شبدر چه كم از لاله ي قرمز دارد
چشم ها را بايد شست،جور ديگر بايد ديد
واژه ها را بايد شست
واژه بايد خود باد،واژه بايد خود باران باشد
چتر را بايد بست
زير باران بايد رفت
فكر را،خاطره را،زير باران بايد برد
با همه مردم شهر،زير باران بايد رفت
دوست را،زير باران بايد ديد
عشق را،زير باران بايد جست...
زير باران بايد چيزي نوشت،حرف زد،نيلوفر كاشت
زندگي تر شدن پي در پي
زندگي آب تني كردن در حوضچه ي اكنون است.
=(( h-:
 

Parham MLK

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
675
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

فـــاش میگویم و از گفته ی خود دلشــــادم بنده ی عشقم و از هر دو جــهان آزادم
طایــر گلشن قدسم، چه دهم شــرح فـراق که در این دامگه حادثه چــــون افتـــادم
مــن ملک بودم و فردوس بریــــن جایــم بود آدم آورد بــه ایـــن دیــر خراب آبــــــادم
سایه ی طوبی و دلجویی حور و لــب حوض به هــوای ســر کـوی تو برفت از یــادم
نیست بر لـــوح دلـم جز الف قامت دوســت چــه کنم حرف دگر یــاد نـداد اســتادم
کوکــب بخـت مرا هیـــچ منجّم نشنـــــاخت یـــا رب از مادر گیــتی بچه طالــع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبــــارک بادم
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاســت که چرا دل به جگرگوشه ی مردم دادم
پاک کن چهره ی حافظ به سر زلف ز اشـک ور نه ایــن سیـــل دمــادم ببرد بنیــادم

"حافظ"​
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

هیچکس

چادر شب را سرت کن همسفر تا هیچکس
روی ماهت را نبیند آخر اینجا هیچکس...
مثل رودی راه افتادیم و نجوا میکنیم
زیر لب:ما عاشقیم و غیر دریا هیچکس...
آسمان ها را به دنبال تو میگشتیم عشق
در زمین پیدا شدی...جایی که حتی هیچکس...
زندگی کشف است ورنه سیب های سرخ تر
سال ها از شاخه ها می افتاد اما هیچکس...
کوله بارت را مهیا کن که فصل رفتن است
مرگ شوخی نیست میدانی که او با هیچکس...
محمد حسین نعمتی
 

Pedram.fe

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
497
امتیاز
1,358
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
نیو نیشابور سیتی
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

من از خار سر ديوار دانستم كه ناكس كس نميگردد از اين بالا نشيني ها!
 

niloofar.l

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
1,313
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

عشق دستمال کاغذی به اشک !
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم !
با من ازدواج می‌کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر ساده‌ای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانه‌های اشک کاشت.

اوخی....!
 

niloofar.l

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
1,313
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!


ديرينه سالهاست كه در ديدگاه من -
شبهاي ماهتاب چو درياست آسمان
وين تك ستاره هاي درخشان بيشمار -
سيمين حبابهاست كه بر سطح آبهاست
*****
در ديدگاه من -
اين ماه پرفروغ كه بيتاب مي رود
سيمينه زورقيست كه بر آب مي رود
رخشان شهابها كه پراكنده مي خزند -
هستند ماهيان سبكخيز گرمپوي -
كاندر پي شكار، شتابنده مي خزند.
*****
در ديدگاه من -
درياست آسمان و ندارد كرانه اي
جز بي نشانگي -
از ساحلش نبوده خرد را نشانه اي
گفتم شبي به خويش:
اين آسمان پير -
بحريست بيكرانه ولي چشم من مدام -
دنبال ناخداست
پس ناخدا كجاست؟
در گوش من چكيد صدايي كه نرم گفت:
درياست آسمان و در آن ناخدا "خداست"

مشیری
 

پگاهــــ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
709
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

چای با طعم خدا

این سماور جوش است
پس چرا می گفتی
دیگر آن خاموش است؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را زودتر بند بزن
توی آن
مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دستهایت: سینی نقره نور
اشکهایم: استکانهای بلور
کاش، استکانهای مرا
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است
چای هم آماده است
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز!
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز...
عرفان نظر آهاری
 

BLACK HOLE

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
826
امتیاز
2,199
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
نجوم
دانشگاه
University of Alberta
رشته دانشگاه
Computer Science
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

معلم پای تخته داد می‌زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود.
ولی ‌آخر كلاسیها
لواشك بین خود تقسیم می‌كردند
وان یكی در گوشه‌ای دیگر جوانان را ورق می‌زد.
برای آنكه بی‌خود های و هو می‌كرد و با آن شور بی‌پایان
تساویهای جبری را نشان می‌داد
خطی خوانا به روی تخته‌ای كز ظلمتی تاریك
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت:
یك با یك برابر هست.
از میان جمع شاگردان یكی برخاست؛
همیشه یك نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
معلم،
مات بر جا ماند.
و او پرسید:
گر یك فرد انسان واحد یك بود آیا باز
یك با یك برابر بود؟
سكوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد:
آری برابر بود.
و او با پوزخندی گفت:
اگر یك فرد انسان واحد یك بود
آن كه زور و زر به دامن داشت بالا بود
وانكه قلبی پاك و دستی فاقد زر داشت
پایین بود؛
اگر یك فرد انسان واحد یك بود
آن كه صورت نقره‌گون
چون قرص مه می‌داشت
بالا بود
وان سیه‌چرده كه می‌نالید
پایین بود؛
اگر یك فرد انسان واحد یك بود
این تساوی زیر و رو می‌شد
حال می‌پرسم یك اگر با یك برابر بود
نان و مال مفت‌خواران
از كجا آماده می‌گردید؟
یا چه كس دیوار چینها را بنا می‌كرد؟
یك اگر با یك برابر بود
پس كه پشتش زیر بار فقر خم می‌شد؟
یا كه زیر ضربت شلاق له می‌گشت؟
یك اگر با یك برابر بود
پس چه كس آزادگان را در قفس می‌كرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید
یك با یك برابر نیست.
 

nazaninpary

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
125
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
به اندازه موهای سرم......
دانشگاه
علوم پیرا پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

woooooooooooooooooooooooooooooowwwwww........
بسیار زیبا و دلنشین بود........
اما......
گاه باید خواند....یک با یک برابر است........
گر روزی رسد مال مفت خواران داد زنند یک با یک برابر نیست.....
دگر چه کس دیواره چینی می کند کاخ هاشان را....
نان بی زحمت خوران اگر روزی در گوش من و تو می خواند"یک با یک برابر نیست" آیا باز نان برایش محیا می ساختیم....؟؟؟؟؟
 

سعید الوند

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,901
نام مرکز سمپاد
علامه حلی همدان
شهر
همدان
دانشگاه
امیرکبیر - دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان _____ كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان‏
مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت _____ گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان‏
تا كي از سيم و زرت كيسه تهي خواهد بود _____ بنده‏ء من شو و برخور ز همه سيم تنان‏
كمتر از ذره نه‏اي پست مشو مهر بورز _____ تا به خلوتگه خورشيد رسي چرخ زنان‏
بر جهان تكيه مكن ور قدحي مي داري _____ شادي زهره جبينان خور و نازك‏
دامن دوست به دست آر وز دشمن بگسل _____ مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنا
پير پيمانه‏كش من كه روانش خوش باد _____ گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان‏
با صبا در چمن لاله سحر مي‏گفتم _____ كه شهيدان كه‏اند اين همه خونين كفنان؟
گفت حافظ من و تو محرم اين راز نه‏ايم _____ از مي لعل حكايت كن و شيرين دهنان
 

shershere

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
987
امتیاز
1,798
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
اینم هه هه!
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

ترانه ابی اسفند / قیصر امین پور



آسمان را...!

ناگهان آبی است!

(از قضا یک روز صبح زود می بینی)

دوست داری زود برخیزی

پیش از آنکه دیگران

چشم خواب آلود خود را وا کنند

پیش از آنکه در صف طولانی نان


باز هم غوغا کنند

در هوای پشت بام صبح

با نسیم نازک اسفند


دست و رویت را بشویی

حوله ی نمدار و نرم بامدادان را


روی هُرم گونه هایت حس کنی

و سلامی سبز

توی حوض کوچک خانه


به ماهی ها بگویی

سفره ات را واکنی


_ نان و پنبر و نور _

تا دوباره فوج گنجشکان بازیگوش

بر سر صبحانه ات دعوا کنند



دوست داری

بی محابا مهربان باشی

تازه می فهمی

مهربان بودن چه آسان است

با تمام چیز ها از سنگ تا انسان



دوست داری

راه رفتن زیر باران را

در خیابان های بی پایان تنهایی

دست خالی باز گشتن

از صف طولانی نان را

در اتاقی خلوت و کوچک

رفتن و برگشتن و گشتن

لای کاغذ پاره ها

نامه های بی سرانجام پس از عرض سلام...

نامه های ساده ی باری اگر جویای حال و بال ما باشی...

نامه های ساده ی بد نیستم اما...

نامه های ساده ی دیگر ملالی نیست غیر از دوری تو...

گپ زدن از هر دری٬


با هر در و دیوار

بعد هم احوال پرسی


با دوچرخه

با درخت و گاری و گربه


با همه٬ با هر کس و هرچیز

هر کتابی را به قصد فال باز کردن

از کتاب حافظ شیراز


تا تقویم روی میز

آب پاشی کردن کوچه


غرق در ابهام بوی خاک

در طنین بی سر انجام تداعی ها...


با فرود
قطره
قطره

قطره های آب


روی خاک


سنگ فرش کوچه ای باریک را از نو شمردن


در میان کوچه ای خلوت


روبروی یک در آبی


پا به پا کردن


نامه ای با پاکت آبی


_ پاکت پست هوایی _


بر دُم یک باد بادک بستن و آن را هوا کردن


یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ


روی آجر های خانه


خط نوشتن با نوک ناخن

روی سیب و هندوانه


قفل صندق قدیم عکس های کودکی را باز کردن


نا گهان با کشف یک لحظه


از پس گر و غبار سال های دور


باز هم از کودکی آغاز کردن

روی تخت بی خیالی


روی قالی٬ تکیه بر بالش


در کنار مادر و غوغای یکریز سماور


گیسوان خواهر کوچکترت را


با سر انگشتان گیجت شانه کردن


و انار آبداری را


توی یک بشقاب آبی دانه کردن


امتداد نقش های روی قالی را


با نگاهی بی هدف دنبال کردن


جوجه ی زرد و ضعیفی را که خشکیده


توی خاک باغچه


با خواندن یک حمد و سوره چال کردن

فکر کردن٬ فکر کردن


در میان چارچوب قاب باران خورده ی اسفند


خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده


دیدن هر روزه ی یک عابر عادی


مثل یک یادآوری


در سراشیب خاموشی


مثل خاموشی


ناگهانی


مثل حس جاری رگبرگهای یگ گل گمنام

در عبور روز های آخر اسفند


حس سبزی٬ حس سبزینه!


مثل یک رفتار معمولی در آیینه!


عشق هم شاید

اتفاق ساده و عادی است!​
 

BLACK HOLE

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
826
امتیاز
2,199
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
نجوم
دانشگاه
University of Alberta
رشته دانشگاه
Computer Science
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!

سال‌ها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه‌ای از زمین

من فقط یک کمی‌ خاک بودم همین

یک کمی‌ خاک که دعایش

پر زدن انور پرده آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قلهِ کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل‌ خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه‌ای خاک برداشت

آسمان را در آن کشت

خاک را توی دستِ خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد..............


راستی‌............

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم؟ :) :)

<عرفان نظر آهاری>
 
بالا